- ۱۹ دلو ۱۳۹۷
حکومت افغانستان بهخاطر شرکت اعضای تحریمشدۀ گروه طالبان در نشست مسکو، به سازمان ملل متحد رسماً شکایت کرده است. گفته میشود که در نشست صلحِ افغانستان در روسیه که حکومت افغانستان در آن غایب بود، چهار نفر از اعضای تحریمشدۀ طالبان شرکت کرده بودند. بر این اساس، حکومت افغانستان انتظار داشته که پیش از سفر هیأت طالبان به مسکو، سازمان ملل در مشورت با حکومت، موافقت یا عدمِ موافقتِ آن را حاصل میکرد.
این رفتارِ حکومتِ افغانستان که در آن افکار و سراسیمهگیهای آقای غنی برجسته است، جدا از همۀ تبصرههایی که میتوان پیرامونش ارایه داد، حاکی از نقش منفعل و اثرپذیرِ حکومت در قبالِ صلح است؛ صلحی که از ابتدا شعار و لقلقۀ زبانِ آقای غنی بود و در اثرِ همین شعارگرایی و ناسنجیدهگویی، به دستورِ کار و عملِ بیرونیهایِ ذیدخل در قضایای افغانستان و داخلیهای ذینفع در تمامِ معادلات بدل شد.
اینکه حکومت افغانستان اکنون ـ علیرغم همۀ پنهانکاریها ـ در قضیۀ صلح مورد طردِ ایالات متحده قرار گرفته است؛ اینکه طالبان با هیأت صلح حکومت افغانستان حاضر به گفتوگو نیستند؛ اینکه غنی با داکتر نجیبالله همذاتپنداری میکند و از تکرار حوادثِ تاریخی هشدار میدهد؛ اینکه رییس حکومت به ترامپ نامه مینویسد و به او طرحِ حفظ نیروها به ازای کاهش هزینهها را میدهد؛ اینکه غنی از «منافقین» ِداخلی و بیرونی سخن میگوید؛ اینکه از شهکاریهای خود در تمام عرصهها تذکر میدهد؛ اینکه به یک تلویزیونِ خصوصی با تضرع درخواستِ تدویرِ یک گفتوگویِ ویژه را میدهد؛ اینکه میگوید شرکتکنندهگانِ نشست مسکو صلاحیت اجرایی ندارند؛ اینکه میگوید من رییسجمهور منتخبِ سی میلیون افغان هستم؛ و در نهایت اینکه به سازمان ملل شکایتنامه میفرستد و به یاد این نهاد میآورد که چهار نفر از اعضای طالبان در فهرست تحریمهایِ شما قرار داشته؛ همه و همه نشان از انفعال، کنشپذیری، سراسیمهگی و پسیوشدنِ حکومت در داستان صلح است؛ حکومتی که خود میخواست از صلح با طالبان سکویی برای حفظ و افزایش قدرت بسازد.
شاید پنج سال پیش، کمتر کسی در افغانستان میتوانست باور کند که روزی طالبان تا سرحدِ مذاکرۀ مستقیم با امریکا برسند و بیتعارف خروجِ کاملِ این کشور از افغانستان را در غیابتِ حکومت در میزِ گفتوگو مطرح کنند. اما این خودِ آقای غنی بود که با نگاهِ عصبیتآلود به قدرت و سیاست، طالبان را نیروی سیاسی و فرزندانِ وطن نامید و در نمایشِ صلح چنان آنها را فربه ساخت که اکنون خودش در سایه قرار گرفته و جُز واکنش و انفعال، هیچ طرح و ابتکاری برای ارایه ندارد.
صلح افغانستان هماکنون به عرصۀ فعالیت و ابتکار و رقابت و چانهزنیِ منطقهیی و بینالمللی تبدیل شده و در این دایرۀ بزرگ بهراحتی میتوان نقشِ منفعل و عاری از ابتکار و خلاقیتِ حکومت را تشخیص کرد. اینکه کسانی در داخلِ کشور مستقل از حکومت در عرصۀ صلح فعال شدهاند، مطمیناً از تشدیدِ فعالیتِ بیرونیها در برنامۀ صلح باخبرند و از آینده میهراسند. اما حکومت در میان اینهمه گیرودار، در خوابوخیالِ باطلِ خویش میخواهد داخلیها را با تهمت و توطیه، سرکوب و بیرونیها را با نامه و التماس به خود و اهمیتِ حضورش در داستانِ صلح متوجه سازد.
در چنین شرایطی، بهترین پند و پیشنهاد به حکومت و بهویژه ارگ ریاستجمهوری این است که: طالبان بهدلیل تبلیغاتِ نادرستِ خودتان اینهمه بزرگ شدند و صلحِ افغانستان نیز بهدلیل عدمِ صداقت و ابتکارِ خودتان به میدانِ حلالِ بیرونیها و حقارتِ شماها تبدیل گشته است. برای بیرون شدن از این وضعیت اولاً باید معترف به خبط و خطاهایِ گذشتۀ خود شوید؛ ثانیاً باید بهجای خصومت با نیروهای داخلی، به آرای آنها و ابتکارهای ملی و میهنیشان در قبالِ صلح رجوع کنید؛ و ثالثاً با تدویر برنامۀ ملیِ صلح در سایۀ اجماع و انسجامِ نیروها و جریانهای داخلی، ابتکارِ صلح را بهدست آورید.
در غیر این صورت، با دستان خالی و اندیشۀ پوچ، نه ترامپ نامۀ غنی را میخواند، نه سازمان ملل به شکایتِ حکومت ترتیب اثر میدهد، نه کشورهای منطقه از صلحِ افغانستان دست میشویند و نه نیروهای داخلی از فعالیت در عرصۀ صلح بازمیمانند!
Comments are closed.