احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالکبیر ستوده - ۲۰ دلو ۱۳۹۷
نشست مسکو، برای تمام افغانستانیها مهم بود. چون نشستی بود، بین طالبان افغانستانی و احزاب و شخصیتهای افغانستانی و موضوع این نشست هم مسألۀ صلح در افغانستان بود. به همین دلیل، این نشست دست مایۀ کثیری از افغانستانیها شد، برای بحث کردن و نظر دادن و اعتراض نمودن و تمجید کردن و توهین نمودن.
صاحب این قلم، به عنوان یک شهروند افغانستان، سعی میکنم نکاتی را در این مورد بنویسم و خدمت دوستان پیشکش کنم.
۱)تمام اشخاصی که در این نشست، شرکت کردند، از حقوق شهروندی خود استفاده کردند. بر این امر نمیتوان ایراد گرفت و اعتراض نمود. هر تبعۀ افغان، حق آزادی بیان دارد و حق دارد تجمعاتی داشته باشد و حق دارد که در گردهماییهای شرکت نماید. امیدوار هستیم که شرکتکنندهگان نشست مسکو، این حقوق شهروند را از دیگران دریغ نکنند.
۲)این شرکتکنندهگان، اگر نمایندهگان طالبان را برادر خواندند و به آنان احترام کردند و به حرفهایشان گوش دادند و به امامت طالبان نماز خواندند و جنایات شان را به رخ نکشیدند، کار خوبی کردند و باید برایشان حق داد و درک شان کرد. گروهی که یک عمر در کوهها بوده و با بم و باروت زندهگی کرده و به زبان سلاح حرف زده و به جز از توهین و ترور حرفی برای گفتن نداشته و خون ریخته و خون نوشیده، برای اولینبار حاضر شده که در باب صلح حرف بزند، باید احترامش کرد، برادرش خواند، حرفش را شنید، از گذشتهیی سیاهش چیزی نگفت و… تا نه تنها بار دیگر نرمد و به گذشته بر نگردد، بلکه بداند، هنوزهم به عنوان انسان شناخته میشود، به عنوان مسلمان تلقی میگردد و به عنوان افغان پذیرفته میشود. اگرچه جنایاتشان هیچگاهی فراموش نخواهد شد و بخشیده نخواهد گردید.
۳)قاطعیت طالبان، ناشی از قدرت شان نبود، بلکه بیشتر ناشی از فطرت یک دندهگی و خشکیشان، عدم صداقتشان نسبت به ارزش صلح و همزیستی، جهالتشان نسبت به منطق گفتوگو، طوطی صفتی و کلبی مسلکی شان و… بود. گویی مجبور شدهاند که حرف از صلح بزنند، انگار بهانه میگیرند که از زیر بار صلح شانه خالی کنند، انگار که کلماتی و عباراتی را در دهنشان گذاشتهاند و آنان موظف اند همان کلمات و عبارات را بگویند و بس.
۴)طرفهای دیگر، اگرچه حقشان بود که در این نشست شرکت نمایند و اگرچه خوب کردند که با طالبان برخورد محترمانه داشتند، اما نه نمایندۀ مردم بودند و نه نمایندۀ دولت و حکومت. این اشخاص یا به عنوان یک شخص به این نشست شرکت کرده بودند یا هم به نمایندهگی از یک حزب و جریان خاص. بیبرنامهگیشان، پراکندهگیشان، اختلاف دیدگاههایشان، عدم قاطعیتشان، حرف شنوی و بلیگوییشان، ضعف موضعگیریهایشان و… همه ناشی از این بود که اینها دارند حرف خودشان یا دغدغههای احزاب و جریانهای خودشان را بیان میکنند نه حرف مردم را و نه دغدغههای دولت و حکومت را.
۵)عدهیی از این شرکتکنندهگان، نه تنها که دلنگران صلح نبودند، به ارزش صلح باور نداشتند و اهمیت و ضرورت آن را نمیدانستند، بلکه خلاف ارزش صلح مشی کردند و موضع گرفتند و فقط در صدد آن هستند که جایگاه از دست رفتۀ خود را دوباره به دست آورند و بیشتر چور کنند و بیشتر زور بگویند. طرح ادارۀ موقت، ریشه در این فرصتطلبی داشت و اینکه توافق صلح را به زور بالای حکومت میقبولانند، ناشی میشد از بیباوری به ارزش صلح و زورگویی و حتا یاوهگویی.
۶)بیشترین شرکتکنندهگان نشست مسکو، مربوط میشد به تکت انتخاباتی آقای اتمر. تیمی که مهمترین شعار و مرام انتخاباتیاش، تمرکززدایی از قدرت مرکزی است. شعار و مرامی که خیلی از روشنفکران دوره گرد را به هیجان آورده و مست ساخته بود. اما همین تیم و همین افراد، در نشست مسکو، به حمایت از یک حکومت مرکزی قوی با طالبان توافق کردند و با صد زبان بیان کردند که فقط در پی قدرت و جایگاه دولتی هستند نه صلح و امنیت و نه نوع و ساختار نظام.
۷)در این طرف اما، نباید موضع مبهم و ضعیف حکومت را در قبال موضوع صلح افغانستان، نادیده گرفت. این موضع ضعیف حکومت، باعث میشود که (۱) کشورهای حامی افغانستان، از این حکومت قطع امید کنند. (۲) کشورهای مداخلهگر و تروریستپرور و تشنجآفرین، نقش بیشتری در فرایند صلح و چیدمان مهرههای خود، بازی نمایند. (۳) نقش جریانهای مردمی و جامعۀ مدنی و نهادهای اجتماعی و پایگاههای رسانهیی، تضعیف گردد. (۴) آیندۀ شهروندان تار و تیره گردد و (۵) امید مردم به یأس مبدل شود.
Comments are closed.