احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۶ دلو ۱۳۹۷
اشاره: اخیراً کتابی تحت عنوان «افغانستان و تروریزم؛ بررسی ابعاد حقوقی و امنیت بینالمللی» به قلم آقای سید مهدی منادی از سوی مرکز مطالعات استراتژیک به نشر رسیده است. آقای منادی، دانشآموختۀ علوم سیاسی و روابط بینالملل است. او در حوزۀ مطالعات امنیت ـ تروریزم و همکاریهای منطقهیی، آثار متعدد در قالب کتاب و مقاله نوشته است. کتاب اول وی ترجمۀ «به سوی همکاریهای موثر در جنوب آسیا» و کتاب دومش «شبکۀ ارتباطی اسلامگرایان در آسیای جنوبی، افغانستان و پاکستان» است. بیش از ۱۸ مقاله از آقای منادی در فصلنامۀ مرکز مطالعات استراتژیک وزارت امور خارجۀ افغانستان و در قالب بخشی از کتاب در افغانستان، پاکستان، چین، نیپال، هند، دنمارک و برخی دیگر از کشورهای منطقه به زبانهای انگلیسی و فارسی به نشر رسیده است. همچنان نوشتههای متعدد تحلیلی او در حوزۀ سیاست و سیاست خارجی افغانستان، در رسانههای نوشتاری افغانستان در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. با توجه به اینکه تروریزم در فرایند چند دهه، دامنگیر مردم افغانستان بوده است و همچنان در مورد چگونگی ماهیت آن ابهامات گسترده وجود دارد، ماندگار گفتوگویی را با نویسنده کتاب «افغانستان و تروریزم؛ بررسی ابعاد حقوقی و امنیت بینالمللی» انجام داده است که اینک میخوانید.
*هدف تان از نوشتن این کتاب چه بوده و چه ملاحظات علمی و عملی در این اثر در نظر گرفته شده است؟
تروریزم از لحاظ تئوریک یکی از پدیدههای نوین مطالعات امنیت است و از لحاظ عملی، مهمترین عامل ناامنی و مشکلات گستردۀ مردم افغانستان است. از این دو منظر علمی و عملی، نگاشتن و مطالعۀ آن برای تحصیلکردهگان افغانستان جدی و حیاتی است. این کتاب به صورت علمی متأثر از رهیافت نظری سازهانگاری نگاشته شده است؛ ضمن اینکه از برخی دیگر نظریهها نیز کمک گرفته شده است. برای تبیین هدف این کتاب، به عبارتی اشاره میکنم که در صفحۀ ۲۶۳ این کتاب از توماس کوهن در کتابِ «ساختار انقلابهای علمی» اقتباس شده است. در کتاب کوهن به قطعههای خاص یک پازل اشاره شده است که به سادهگی در ساختار قدیمی و طبیعی قرار نمیگیرند. تروریزم یک پازل تازه است که در قالب ساختارهای سنتی قابل مدیریت نیست و در نتیجه، دورۀ بحران را ایجاد کرده است. تا زمانی که طرح عمومی برای جلب و یا مدیریت پازل جدید شکل بگیرد، بحران همچنان ادامه پیدا میکند. در فصلهای سوم و چهارم کتاب به حقوق بینالملل و امنیت بینالملل و سازههای سنتی این دو پدیده اشاره کردهام، که توان مدیریت این پازل تازه را نداشته است. دستآوردهای حقوقی و امنیت بینالمللی برای مدیریت تروریزم موثر نبوده است. بر این اساس، هدف این کتاب، تشریح و تبیین این پازل تازه و چگونگی تعامل ساختارهای حقوقی و امنیت بینالمللی نسبت به آن است. در بخش آخر کتاب نیز به نسلهای جهاد و چگونگی تحول آنها به تروریزم پرداخته شده است.
*به نظر شما تروریزم در افغانستان به صورت مصداقی چیست و چه فرایندی را طی کرده است؟
در مورد معنای تروریزم، بر اساس فرهنگ، ساختار سیاسی و جهتگیریهای ایدئولوژیک؛ تکثر معرفتی و معنایی جدی وجود دارد. با این حال، خشونتی مبتنی بر ابزار ایدئولوژیک، با اهداف سیاسی میتواند یک تعریف همهجانبه از تروریزم باشد. این پدیده در حوزۀ دولت ـ ملت و جغرافیای فرهنگی متفاوت است و به چند گونه تبارز میکند. شاخصههای اجتماعی و فرهنگی بومی هر جامعه به مثابۀ بستر، و سازههای بنیادی رفتار تروریزم در همنوایی با نیازمندی مرتبط به آن، تروریزم را معنا میبخشد. تروریزم در ساختارهای شکننده و شکستخوردۀ سیاسی و یا درحالگذار – که یکی از نمونههای آن افغانستان است – به مثابۀ جریان ضدساختاری، آسانتر مصداق پیدا میکند. در مورد اینکه، این پدیده چه جریانی را طی کرده است، در فصل پنجم زیر عنوان «افغانستان از جهاد تا افراطگرایی»، به تبارشناسی نسلهای جهاد در افغانستان پرداختهام. همچنان به محرکههای تأثیرگذار در چگونگی انحراف از جهاد به افراطگرایی پرداخته شده است. در این فرایند، به جریان ناکام جهاد و گرایش این جریان به سمت افراطگرایی و کجروی اشاره شده است. جریان ناکام نسل اول جهاد به همراه جریانهای بینالمللی به سمت تروریزم گرایش یافتهاند. نسل انحرافی جهاد، مافیایی شده و همراهی جمعیت جوان بیکار با آن، زمینۀ هر چه بیشتر هرج و مرج را در افغانستان فراهم ساخته است. به عبارت مشرحتر، نسل انحرافی جهاد از دل خشونتهای مقاومت که از سوی القاعده و سازمان استخبارات پاکستان افراطی شده است، به مرور زمان به مثابۀ یک کجروی، بیماری واگیر در سازههای اجتماعی افغانستان، درونی شده است. خشونت تروریزم، جرم و رفتار مافیایی را مشروعیت بخشیده است؛ گروههای مافیایی منطقهیی به گروههای تروریستی پیوسته و گروههای تروریستی در لایههای مختلفِ منافع مافیایی ریشه دوانده است. خشونتمحور شدن ایدئولوژی و سازههای اجتماعی و یا ایدئولوژیک شدن خشونت در اجتماع افغانستان در کنار مولفههای منطقهیی، آشتیپذیری این پدیده را با اجتماع افغانستان بیشتر کرده است. مافیایی شدن ایدئولوژی و یا ایدئولوژیک شدن جرم و رفتار مافیایی، مهمترین شاخصۀ منفی تروریزم است که پس از جهاد به افراطگرایی، تروریزم و در نهایت به تروریزم مافیایی صعود کرده است. در چنین شرایطی خشونت منفعتمحور مافیایی تروریزم، سریعتر از هر زمان دیگر از مرزهای سیاسی و اجتماعی عبور میکند.
*با توجه به اینکه چگونگی فرایند، تحول تروریزم را مطالعه کردهاید، طالبان به عنوان یکی از گروههای تروریستی چه گزینههایی پیشرو دارند؟
چتر هویت اسمی طالبان در یک بحران چندسویه است. از یکسو گزینۀ صلح را پیشرو دارند و از سوی دیگر، بر اساس پیوندهایی که قاچاق مواد مخدر، سلاح و همسویی با گروههای تروریستی بینالمللی دارد، غرق در مافیای منطقه و جهان شده است. در صورتی که گزینۀ صلح را بپذیرد، زمینۀ چندپارچگی این هویت اسمی، فراهم ساخته میشود. افرادی که از مواد مخدر و شبکههای مافیایی بیشتر بهره میبرند، از این بدنه جدا خواهند شد. طبیعی است که نسل دوم و سوم مافیاییشدۀ تروریزم، پس از صلح همچنان از ناکامیهای ساختار سیاسی و اجتماعی افغانستان بهره خواهد برد. در این فرایند طالبان باید از میان سه گزینه انتخاب کنند: حفاظت از هویت افغانیت خویش؛ حفاظت از هویت طالبانی خویش که مافیایی شده؛ و گرایش به سمت مافیای منطقهیی و جهانی. ضمن اینکه متأسفانه صلح با طالبان پایان بحران درونی شده در افغانستان نیست.
*در پایان اگر موردی مانده است و ما نپرسیدهایم.
این اثر که تقریباً در مدت هفت سال نوشته شده است، در برخی از دورهها جدیتر و در برخی اوقات که مصروف نوشتههای دیگر بودهام، متوقف شده است. این نوشته در محضر استادان مورد بازنگری قرار گرفته و از سوی دانشجویان شنیده و ارزیابی شده است. همان طور که در پشت کتاب نوشته شده است، مخاطب اصلی این اثر بیشتر محصلین و پژوهشگران تروریزم و امنیت بوده است؛ با این وجود علاقهمندان تاریخ این عرصه نیز میتوانند از این اثر بهره ببرند. امیدوارم دوستان صاحبنظر، این کتاب را نقد کنند و زمینۀ بازتولید آن را در آثار دیگر و یا در چاپ دوم این اثر فراهم سازند و زمینۀ توسعۀ دانش را در افغانستان فراهم سازند.
*ممنون از این که فرصت گذاشتید.
از توجه نظر روزنامۀ ماندگار برای شناخت این کتاب سپاسگزارم.
Comments are closed.