احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران - ۰۳ حوت ۱۳۹۷
اگر قضیۀ عصمت علیزاده فیسبوکی نمیشد و کسـی به نمراتِ او در مقایسه با یک فرد دیگر دست نمییافت، آیا بازهم میشد مطمین بود که عدالت در این کشور رعایت میشود؟ چه ضمانتی وجود داشت که قضیۀ علیزاده فیسبوکی نمیشد و او مثلاً در واکنش به ناکامیِ خود در امتحان دست به خودکشی نمیزد؟ آیا برای رییس حکومت، معاون او و مشاور امنیت ملیِ او که حالا هر کدام تصویرهای مشترکِ خود با علیزاده را نشر میکنند و در رابطه با حل قضیۀ او ـ برای اینکه از آن به نفع خود استفادۀ سیاسی ببرند ـ مطلب مینویسند، مرگِ او به اندازۀ مرگِ یک پشه هم اهمیت داشت؟
بدون شک اگر قضیۀ علیزاده فیسبوکی نمیشد، او به حقش نمیرسید و شاید زندهگی و آیندهاش به گونۀ دیگری رقم میخورد. در طول سالیانِ متمادی در این کشور به دلیل موجودیتِ تبعیض سیستماتیک، زندهگیهای زیادی به گونهیی دیگر رقم خورده است. مگر قضیۀ دختری که در خوابگاه دانشگاه خودش را به دلیل رفتار تبعیضآمیزِ استادان حلقآویز کرد، فراموشمان شده است؟ مگر در طول همین سالهایی که حکومتها دم از توزیع عادلانۀ قدرت و امکانات زدهاند، در حقِ بسیاری از مردم این سرزمین به دلیل تعلق داشتن به قوم، زبان و مذهبِ خاص تبعیض روا داشته نشده است؟
بیایید خوب بیندیشیم که چهقدر از ماها به دلیل وضعیت زبانی و تباریِ خود دچار تبعیض و سیاستِ تبعیضگری شدهایم. اینکه چند فردِ مشخص از چند قوم و یا زبان در موقعیتهایی از حکومت کار میکنند، به معنای پایان تبعیض و سیاست تبعیضآمیز در کشور نمیتواند باشد. در گذشتههای کمی دور، این تبعیض به صورتِ عریان انجام مییافت و کسی هم حق نداشت نسبت به آن اعتراض کند. مگر چهلسال پیش، چند فردِ تحصیلکرده و دانشگاهرفته از میان هزارهها و ازبیکها در کشور میشد سراغ گرفت؟ مگر چهلسال پیش وظیفۀ اصلیِ هزارهها و ازبیکها در شهرهایِ کشور جوالیگری و نوکری در خانههای صاحبمنصبهایِ یک تبار خاص نبود؟
داستان تبعیض نژادی و زبانی در کشور ما، داستان پُر آبِ چشم است. داستانی است که به این آسانیها و سادهگیها پایان نمییابد. این داستان همچنان به گونههای دیگری در این کشور ادامه دارد. هنوز در حقِ علیزادههای زیادی از تبارها و زبانهای مختلفِ کشور تبعیض روا داشته میشود. هنوز هزاران هزار علیزادۀ دیگر در این کشور وجود دارند که در حقشان تبعیض روا داشته شده است.
موضوع و مسالۀ تبعیض قومی و زبانی در کشورِ ما با چند عکس و شعار، آنگونه که آقای غنی و دانش آن را حلوفصل کردهاند، خاتمه نمییابد. تبعیض به گونههای مختلفِ آن در کشور از مردم قربانی گرفته و هنوز هم میگیرد. حتا میتوان ادعا کرد که موضوع تبعیض، یک موضوع جهانی است. سالهای سال شهروندانِ کشورهای پیشرفتۀ جهان علیه تبعیض نژادی و جنسیتی رزمیده اند. در همین امریکا که امروز هر کسـی به داشتن شهروندی آن افتخار میکند، سالها علیه سیاهپوستان تبعیض روا داشته شده است. یک نوع موسیقی هنوز هم در میان سیاهپوستانِ امریکا رواج دارد که از زمان مبارزاتِ آنها علیه تبعیض نژادی ریشه گرفته است. این موسیقی هنوز هم به عنوان موسیقی اعتراضی شناخته میشود. در همین بریتانیای کبیر، سالها زنان از حق رای محروم بودند ولی به مرور زمان و مبارزات پیگیر و دوامدار موفق شدند که این حقِ خود را به دست آورند. افغانستان که خانۀ تبعیض است. در این کشور انواع تبعیض اعم از نژادی، جنسیتی، مذهبی، زبانی و فکری را میتوان یافت.
چند روز پیش از آفتابی شدنِ موضوع علیزاده، یکی از شاعرانِ معروفِ هزاره در صفحۀ فیسبوکِ خود نوشته بود که اگر او از قوم هزاره نمیبود، با اینهمه دانش و تواناییِ خود حالا در کجا قرار میداشت. او یکیکِ موارد را برشمرده بود که امکان داشت به آنها برسد ولی به دلیل هزاره بودن خود، از همۀ آن امتیازها محروم شده است.
اینکه آقای غنی میگوید که او علیه تبعیض قرار دارد، عملاً و با دیدهدرایی دروغ میگوید. تبعیض در مغز و فکرِ آقای غنی و امثالِ او ریشه دارد و تقریباً به یک ژن تبدیل شده است. هر کسی که با حل شدنِ مشکل علیزاده فکر کنـد که رأسِ حکومت تفکر تبعیضآمیز ندارند، دچار بلاهتِ ذهنی شده است. مشکل تبعیض در موجودیت چند فرد از اقوامِ مختلف در بخشهایی از حکومت حل نمیشود. تبعیض را باید با مبارزۀ دوامدار و پیگیرانه به صورتِ عمومی و بنیادی حل کرد. همین حالا، هزاران هزار جوانِ ما قربانی سیاست تبعیضآمیزِ حکومت اند. به هزاران نفر با داشتن سند و مدرکِ لیسانس و فوق لیسانس کار پیدا نمیشود ولی فارغالتحصیلان صنفِ ۱۲ یک قوم میتوانند بهسادهگی برای خود کار پیدا کننـد.
زمانی در یک کتاب که به سازوکارهای سازمان جاسوسی موساد اسراییل میپرداخت، جملۀ جالبی خواندم. آن جمله چنین بود که سازمان موساد به گونهیی عمل میکند که افراد ممکن است که در خدمتِ این سازمان قرار بگیرند ولی خودشان هیچ اطلاعی از آن نداشته باشند. نویسندۀ کتاب به تمام خوانندهگانش توصیه کرده بود که همیشه از خود این سوال را بپرسند که «آیا من در خدمت سازمان جاسوسی موساد قرار ندارم؟»
حالا هم به تبع توصیۀ نویسندۀ آن کتاب، ماها نیز هرکدام باید از خود هر روز سوال کنیم که «آیا مورد تبعیض قرار نگرفتهایم؟» چون در این کشور تبعیض گاهی به گونهیی ساخته، پرداخته و اعمال میشود که خودِ فردِ مورد تبعیض قرارگرفته نیز ممکن است چیزی در مورد آن احساس نکنـد.
Comments are closed.