احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:زهـره روحی - ۱۹ حوت ۱۳۹۷
بخش نخست/
آیا شکلگیری «روابط اجتماعی» بر اساسِ وجود پیمانها بوده؟ ممکن است برخی پاسخی منفی به این پرسش دهند، اما گمان نمیکنم با این گزاره که «حفاظت از روابط اجتماعی»، مشروط به وجود پیمانها و رعایت و پایبندی به آنهاست، مخالفتی داشته باشند. از اینرو با یقین میتوان گفت «پیمانها و آیینها» روی دیگرِ فرهنگ و تمدن بشری هستند؛ زیرا صراحتاً در جهت استحکام روابط اجتماعی، معنابخشی و بازتولید آنها عمل میکنند.
با وجود اینکه تهیۀ اطلاعات دربارۀ نحوۀ زندهگی انسانها در زمانهای دور تاریخی، همواره توسط متخصصان صورت گرفته، اما بسـیاری از این اطلاعات برای افراد غیرمتخصص نیز جالب است. به عنوان مثال: دانستن اینکه در روزگاران بسیار دور، نخستین پیمانها، به چه نحو و با چه هدف و نیتی صورت میگرفته است. خصوصاً وقتی بدانیم بسیاری از این پیمانها و آیینهای مربوط به آنها، رابطۀ تنگاتنگی با «بدن» انسـانها داشته است. با توجه به گزارشهای انسانشناسان درباره زندهگی اجتماعی انسانهای دورههای نخستین، هم مورد و موضوعِ پیمان و هم ابزار اجرای آیینِ پیمان، جدا از بدن و حوایج اولیه نبوده است. و این بدین معنی است که در دورانِ بهاصطلاح وحشیخویی، «بدنِ» انسان، مهمترین عامل و در عین حال مهـمترین ابزار در شکلگیری روابط اجتماعی بوده یا شاید بهتر باشد بگوییم، روابط اجتماعی حول «بدن» انسانها قرار داشته است. آنهم صرفا از اینرو که در چنین دورانی انسانها از گوشتِ یکدیگر تغذیه میکردهاند. به بیانی، «بدن» انسان در دورانِ شکارگری و گردآوری خوراک، به منزله منبع غذایی درک میشده است. اما آن چیزی که میتوانسته «بدن» انسان را از شکار و خوردن ایمن سازد، قرار گرفتن در قلمروِ خودی یعنی خویشی و دوستی بوده است. زیرا در دوره وحشیخویی، بدنِ کسی که بیگانه است، خود به خود، حامل مشروعیت برای شکار و خورده شدن بوده. و به دلیل همین امر برای آنکه انسان آن دورۀ تاریخی به سلکِ خویشان درآید، لازم بوده که بین افرادی که نسبت به هم بیگانه هستند، آیین دوستی و اعتماد به جا آورده شود. چنان چه به گفتۀ ایولین رید:
«در روزگار آدمخواری، بیگمان این ساختار بر این پایه گردانده میشد که «اگر من به تو خوراک بدهم و تو به من خوراک بدهی، ما بر این پیمان پایبند میشویم که یکدیگر را همچون خوراک ننگریم». شماری از پژوهشگران، پیمان خونی را که در آن مردان، چند چکه از خون یکدیگر را مینوشند، بازماندهیی از روزگار آدمخواری دانستهاند. اما تا سالیان دراز پس از آنکه آدم خواری از تاریخ رخت بر بست، پیمان خوراکی به سانِ بنیادیترین پیمان اطمینان و دوستی میان مردان به جا ماند.»
بدین ترتیب، با داد و ستد خوراکییی به غیر از گوشت بدنِ یکدیگر و آغشتن آن خوراکی به خون همدیگر، از غیر خودی و یا بیگانه بودن به خویش و خودی تبدیل میشدند. اما پیمانِ بسته شده فقط منتهی به ایمن کردن بدن از خورده شدن نمیگردید، چرا که بر اساس این پیمان افراد نسـبت به زندهگی و سرنوشت یکدیگر مسوول میگردیدند. طبق گفتۀ رابرتسون اسمیت: «کسانی که با هم بر سر سفرۀ گوشت مینشینند، برای هر اثرگذاری اجتماعی با هم همراه هستند؛ کسانی که با هم خوراک نمیخورند از هم بیگانه اند… بدون هیچگونه وظیفۀ اجتماعی دوسویه.»
و این یعنی در دوران وحشیخویی، که با شکار و گردآوریِ خوراک سپری و مشخص میشده است، بدنِ انسان عامل و ابزار روابط اجتماعی بوده است. به طوری که با چگونهگی نحوۀ برخورد با آن، نوع رابطۀ اجتماعی (دوست یا دشمن داشتن دیگری) رقم می خورده است. به گفتۀ اسمیت «کسـی که خون مرد طایفهیی را نوشیده دیگر بیگانه نیست، یک برادر است» و سیدنی هارتلند میگوید: «پیـمان خونی، آیینی بسیار فراگیر و همهگانی است… برگزاری این آیین بدان معناست که کسانی که آن را از سر میگذرانند و کسانی که آنان نمایندۀشان هستند، همهگی همخون میشوند و سزاوار همۀ مزیتها و پذیرای همۀ تکلیفهای خویشاوندانِ همخون میگردند، درست چنان که گویی از آنان زاده شده باشند.»
اما لازم است بدانیم که این پیمان خونی، همراه با مزیتهای خویشاوندی و در نتیجه ایجاد مسؤولیت دو سویه، ایجاد محدودیت هم میکند. محدودیتی که تنهـا از «خویش» شدن ناشی میشود. زیرا پس از چنین پیمانی، نه خوردن گوشتِ یکدیگر جایز است و نه زناشویی با یکدیگر؛ زیرا پیمان همخونی بسته شده است. به قول هارتلند «درست چنان که گویی از آنان زاده شده باشند». ایولین رید مینویسد: «از آنجا که تابوی جنسی همچون بخش پایهیی تابوی کشتن و خوردن باقی ماند، پیامد آن افزایش شمار زنان حرام بود. برای نمونه، نوشته اند که: در میان بومیان چاگا، برادری خونی خاندانها به برادری خونی همۀ سرزمینها تکامل یافت“. این کمی و کاستی سرانجـام به رها کردن پیمان خونی انجامید و روش پیشرفتهتری از پیوستهگی برادرانۀ مردان جای آن را گرفت ـ پیمان آشنای صلح».
Comments are closed.