احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:هلن لوئیس /برگردان: عرفان ثابتی - ۲۰ حوت ۱۳۹۷
زنان به چه دردی میخورند؟ این سوال گولزنندهیی به نظر میرسد. ممکن است از روی سادهگی بگویید که زنان انساناند و حق دارند که زندهگی کامل و تمام عیاری داشته باشند و از جمله حق کار، سرگرمی، گذراندن اوقات فراغت و گوش دادن به برنامۀ رادیوییِ «امروز» و داد زدن بر سرِ آن را دارند.
اما در سراسر اروپا نیروی سیاسیِ قدیمییی دوباره در حال قدرت گرفتن است. پوپولیستهای راستگرا سرگرم پیش بردن سیاستهای زادوولدگرایانهیی هستند که با زنان همچون دستگاه تولیدمثل برخورد میکند. بر اساس این سیاستها باید زنان مناسب-معمولاً یعنی زنان سفیدپوست-را به زادوولد تشویق کرد.
در ۱۰ فوریه، ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان، اعلام کرد که اقدامات جدیدی برای حمایت از مادران انجام خواهد شد. این اقدامات عبارتاند از پرداخت یارانۀ مسکن، افزایش ۲۱ هزار نفریِ ظرفیت مهدکودکها، و پرداخت کمکهای دولتی به خانوادهها برای خریدن مینی وَن. زنانی که بیش از چهار بچه داشته باشند تا پایان عمر از مالیات بر درآمد معاف خواهند شد.
اوربان گفت مشکل «غرب» این است که برای جبران نرخ پایین زادوولد به مهاجرت تکیه کرده است-در واقع، به طور ضمنی گفت که مجارستان، یکی از اعضای اتحادیۀ اروپا، به چنین راه حلی دل نبسته است. به نظر او، غرب فکر میکند که «به ازای هر یک بچۀ کموکسر، یک بچۀ مهاجر باید به کشور وارد شود تا آمار و ارقام سرراست شود. مردم مجارستان عقیدۀ متفاوتی دارند. ما به اعداد و ارقام احتیاج نداریم. ما به بچههای مجارستانی نیاز داریم.»
ممکن است سیاستهای اوربان فمینیستی به نظر برسد اما این سیاستها از آرمان برابریطلبانه بسیار فاصله دارد، آرمانی که میگوید زنان حق دارند هر قدر و هر زمان که میخواهند بچهدار شوند بیآنکه خطر فقر آنها را تهدید کند.
بله، میزان باروری در مجارستان پایین است-میانگین باروریِ مادامالعمر هر زن در مجارستان ۴۵٫۱ فرزند است، در حالی که میانگین این رقم در اتحادیۀ اروپا ۵۸٫۱ بچه به ازای هر زن است. مجارستان هم مثل دیگر کشورهای توسعهیافته با «کاهش چشمگیرِ موقتیِ زادوولد» مواجه است و از نرخ ۱٫۲ لازم برای جایگزینیِ جمعیت فاصله دارد. البته این مشکل جمعیتشناختی به هیچ وجه منحصر به مجارستان نیست. بر اساس گزارشی که پارسال در نشریۀ «لانسِت» منتشر شد، در سال ۱۹۵۰ میانگین نرخ باروری در همۀ کشورها ۷٫۴ بوده است. در سال ۲۰۱۷ این عدد به ۴٫۲ کاهش یافته بود.
اما این ارقام تفاوتهای مهمی را میپوشاند. اکنون بالاترین و پایینترین نرخ باروری، به ترتیب، به نیجر در آفریقای غربی (۱٫۷) و قبرس (۰٫۱) تعلق دارد. با نگاه به ردهبندیِ بانک جهانی میتوان دریافت که اکثریت جمعیت کشورهایی با نرخ باروری ۰٫۲ و بالاتر از آن سفیدپوست نیستند.
بعضی از افراد در محلهای تبادلنظر در اینترنت و در ویدیوهای توطئهباورانه در یوتیوب به صراحت همان چیزی را میگویند که اوربان فقط به طور تلویحی به آن اشاره میکند: زنان «ما» باید زادوولد کنند چون زنان سیاهپوست و قهوهیی رنگ دارند تولید مثل میکنند. ترس از «نسلکشی سفیدپوستان» به یکی از مولفههای اساسیِ گفتمان راستگرایان افراطی و نئونازیها تبدیل شده است. اوربان، که پناهندهگان اهل آفریقای شمالی و خاورمیانه را «مهاجمان مسلمان» خوانده، میداند که حامیانش سیاستهای زادوولدگرایانۀ او را جزء انفکاکناپذیری از ملیگراییاش خواهند شمرد.
این پیوند تلویحی نشان میدهد که چرا پوپولیستهای راستگرا اینقدر حامی نقشهای جنسیتیِ «سنتی» هستند و مردان را نانآورِ خانه و زنان را خانهدار میدانند. آنها بالابودن سطح تحصیلیِ زنان غربی را تهدیدی در برابر میزان جمعیت آیندۀ کشورهای خود میدانند-در امریکا و بریتانیا تعداد دانشجویان زن در مقطع کارشناسی بیشتر از مردان است. به نظر آنها، تحصیل سبب میشود که زنان نقش طبیعی و خدادادشان در تولید مثل را رها کنند و در عوض به دنبال کارهای کماهمیتی مثل اشتغال و استقلال اقتصادی بروند. آنها میگویند باید زنان را به آشپزخانه برگرداند تا نرخ تولد افزایش یابد.
زادوولدگرایی به فمینیستستیزان و ملیگرایان قومی اجازه میدهد تا مجموعهیی از دادههای جداگانهای را که کسی در صحت تکتک آنها شک ندارد به هم مرتبط کنند. به طور میانگین، زنان در کشورهای درحالتوسعه بیش از کشورهای توسعهیافته بچه دارند. میزان زادوولد در کشورهای فقیر اسلامی زیاد است. هر جا دسترسی به روشهای پیشگیری از بارداری بیشتر بوده و زنان توانستهاند به تنظیم خانواده بپردازند، تعداد فرزندان در مقایسه با نسلهای پیشین کاهش یافته است.
ویکتور اوربان با ارایۀ معافیتهای مالیاتی و کمک به خریدن مینی ون زنان مجارستانی را به تولیدمثل «تشویق» میکند. اما او پس از تثبیت این سیاست به «تهدید» روی خواهد آورد. نتیجۀ منطقی چنین سیاستی عبارت است از محدود کردن دسترسی به روشهای پیشگیری از بارداری و ممنوعیت سقط جنین (البته شواهد و مدارک ارایهشده از سوی «موسسۀ گوتماخِر» حاکی از آن است که چنین ممنوعیتهایی موارد سقط جنین را کاهش نمیدهد و صرفاً به کاهش سقط جنینهای «امن» میانجامد.)
برای ترساندن مخاطبان، سقط جنین را میتوان توطئۀ بیگانگان برای تضعیف کشور جلوه داد: در سال ۲۰۱۲، رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، گفت که به نظرش سقط جنین، «قتل» و «توطئهیی موذیانه برای محو ترکیه از صحنۀ دنیا» است. در لهستان، اکنون دسترسی به قرصهای ضدبارداری محتاج نسخۀ پزشک است، و نمایندهگان مجلس سرگرم بحث دربارۀ ممنوعیت سقط جنین در صورت نقصعضو جنین هستند. ماه پیش، نشریۀ فارِن پالیسی گزارش داد که «در شهر پوزنان واقع در غرب لهستان، فعالان کارزار مبارزه با سقط جنین پوسترهای بیپردهیی را به نمایش گذاشتهاند که با کنار هم قرار دادن جنینهای انسان و آدولف هیتلر، سقط جنین را با نسلکشی مقایسه میکند.»
در بعضی از دیگر کشورها، چنین وانمود میکنند که سلب استقلال جسمانیِ زنان هزینهیی است که باید برای حمایت از الگوی اقتصادیِ حاکم پرداخت. در ۷ فبروری، پابلو کاسادو، رهبر «حزب مردمی»، حزب راستگرای اسپانیا، اعلام کرد که میخواهد سقط جنین را به مواردی محدود کند که به زنان تجاوز شده، جانشان در خطر است یا جنین سالم نیست. استدلالش چه بود؟ او گفت که اسپانیا با «افول جمعیت» مواجه است و «اگر میخواهیم مستمریِ بازنشستگان و بودجۀ مراقبتهای بهداشتی را تأمین کنیم باید به جای توجه به شیوههای سقط جنین به راههای افزایش تعداد نوزادان فکر کنیم.»
واقعیت این است که سیاستهای زادوولدگرایانه پُرهزینهاند، و تأثیر ناچیزی بر افزایش نرخ تولد دارند. جورج مَگنوس، پژوهشگر تغییرات جمعیتشناختی، میگوید، «به نظرم اوربان دارد از ناسیونالیسم حمایت میکند اما فکر میکنم که سیاستهایش محکوم به شکست است.»
به نظرم، حامیان سیاستهای زادوولدگرایانه و فعالان کارزار مبارزه با سقط جنین میدانند که درگیرِ جنگی بیپایان شدهاند. هدف آنها نه دستیابی به پیروزی قاطع بلکه دامن زدن به ترسهای مبهم است. مقصود از زادوولدگرایی القای این حس است که خطری ملت را تهدید میکند و این که زنان در درجۀ اول نه انسان بلکه دستگاه تولید مثلاند.
Comments are closed.