احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:جلال سـتاری - ۲۱ حوت ۱۳۹۷
بخش دوم و پایانی/
نقد ادبی هیچگاه نباید این سخن بزرگِ نووالیس(۵) را فراموش کند که شعر همان هنر پویایی روان است. تصویر ادبی معنایی است در حال تکوین. در واقع تصویر ادبی باید دارای دو کنش (فونکسیون) باشد؛ معنای دیگری (جز آنچه دارد) داشتن و خواب و خیال دیگری (جز آنچه برمیانگیزد) برانگیختن. پس تصویر ادبی لغات را به جنبش درمیآورد؛ یعنی کنش واقعی تخیل را به لغات بازمیگرداند و بدینگونه لغات اصالت و فضیلتی را که در آغاز از برکت تخیل داشتند، بازمییابند. از اینرو لفظ مناسب تخیل، تصویر (۶) نیست که رسانندۀ پویایی و تحرک تصاویر است. دنیای شعر و تخیل به سبب این پویایی و تحرک ذاتی نسبت تشخیص داده؛ یعنی ( Roland kubn , Ludwig , Brinswanger (Daseinsanalysc به دنیایی که (دنیای اوهام شخصی) Eigenwlt (دنیای انسانها) و Mitwelt (محیط دنیای واقعی) و Umwelt دنیای رهایی و آزادی است. البته برحسب این سه نوع دنیا سهگونه شعر تشخیص میتوان داد، اما هر Umwelt بار که تخیل ساختی جهانی یا کیهانی مییابد، وسیلۀ رهایی آدمی از دنیای واقعی که وی را احاطه کرده است، آزار میدهد و هرچه تنگتر میفشارد.
به اعتقاد باشلار، تصاویر ادبی میان دو گونه تصویر جای دارند: تصاویری که سرآغاز معرفت اند و تصاویری که رهگشای خیالپردازی کیهانی اند. از اینرو تصاویر ادبی در عین حال میتوانند پی از یک رشته تغییر و تبدیل به معرفت عقلی تحویل گردند تا آنکه گسترش یافته، به صورت استعارات دور و دراز درآیند. تصویر ادبی دو صورتِ برونی و درونی دارد، هم جلوۀ عالمِ خارج است و هم تجلیگاه ضمیر باطن انسان. «انسان ادبی» ترکیبی است از اندیشه و خیال، احساس و فکر تأمل و بیان تنها تخیل دربارۀ مواد یعنی تخیلی که زیر هر قالب و صورت مادهیی سراغ میگیرد، میتواند با پیوند تصاویر زمینی و آسمانی عناصری خیالی بیفزاید که دو اصل پویایی زندهگی: اصل حفظ و صیانت و اصل تغییر و تبدیل از آن بهرهور گردند. همۀ تصاویر اصیل ادبی آبستن این اصول دوگانه یعنی دیالکتیک آسمان و زمین و آب و آتش اند. در واقع، آدمی میخواهد دو بیان ادبی تغییر و ثبات و ایمنی و ناپایداری را گرد آورد. روان، سازندۀ مفاهیم یعنی «عادات معرفت» است. این مفاهیم در عین حال فرمانبردار سروان و فرمانروای آن اند، اما روان هر دم سرگرم تازه کردن و دگرگون ساختن تصاویر خویش است و این تغییر و تبدیل به یاری تحلیل حاصل میشود. به اعتقاد باشلار تخیل، قدیم و تجربه، حادث است. شناخت شاعرانۀ جهان مقدم بر شناخت عقلانی جهان است. جهان نخست زیباست و سپس حقیقی. جهان، هستی در سه مرحله پدید آمده است: نخست در مرحلۀ خیالپردازی یا به شگفت آمدن. به شگفت آمدن یعنی این نیروی Contemplation با اعجاب خیالپردازی است که تنها یک آن میپاید. سپس مرحلۀ شگرف روانی انسان که بهرغم حوادث زندهگانی حسی، میتواند تخیلات خویش را تجدید و احیا کند و باکه Representation این بازسازی مدام مانع نابودی زندهگانی تخیلی گردد. و در فرجام مرحله عبارت است از منطبق افتادن تخیل صور با معرفت صور یا یادآوری و بازشناسی دقیق و صحیح صوری که نخست عاطفی بوده اند و با روح و قلب آدمی سرو کار داشته اند؛ یعنی آدمی نخست آنها را دوست داشته و نوازش کرده است.
تخیل اصل اولی است. آنچه در آغاز وجود داشت، خواب و خیال ناب بود. تصاویر ادبی واقعیتهای روانی اولیه اند. تخیل ادبی تخیلی ثانوی یعنی محصول تصاویر بصری ثبت شده توسط ادراک حسی نیست. بیان یا تصویر ادبی، حیاتی مستقل و خاص خود دارد. به بیانی دیگر، تخیل خودسرانه و بیاعتنا به آنچه عقل و تجربه میگوید و سلیقه میجوید، کار خویش را دنبال میکند. پس ادببات دنیایی است به خودی خود معتبر و ارزشمند؛ زیرا تصاویرش اولین اند نه ثانوی. تصویر ادبی ناب در تخیل خلاق و پویا، و واقعیت حقیقی ادبیات است و آن تصویری است که ریشۀ زندهگیاش در خود ادبیات است. احساس علت است، از(La Cause Imaginee) تصادف تصاویر است، علت واقعی فوران تصاویر. از اینرو باشلار میگوید: تخیل وقتی به رویت باطنی میرسد، که نخست در مکتب خیالپردازی محض آموزش و پرورش یافته باشد، تنها در این صورت تجارب دنیای خارج تصاویر تخیل را تایید خواهند کرد. تقلید هنرمند از واقعیت هنگامی با روح است که هنرمند بیشتر آن واقعیت را تخیل کرده در عالم رویا دیده باشد. تصویر فقط برای تصویر وجود دارد. تصویر ادبی همان زبان حال رویاست و میتوان گفت که تصویر ادبی، رویایی سخنگو است.
تخیل از لحاظ روانکاو، پوشش و استتار چیزیست؛ یعنی چیزی است که چیز دیگر را میپوشاند و پنهان میدارد، پس پوشش یا سرپوش یا کنشی ثانوی است. به بیانی دیگر، روانکاو جویای واقعیتی است که در پس هر تصویر نهفته است، اما از یاد میبرد که تحقیق تصویر بر واقعیت را نیز انجام باید داد، ضمن این (positivite) خلاف این تحقیق یعنی بررسی تاثیر، بررسی نیروی تصویر که خاص هر روان فعال و کوشندهییست، آشکار میشود. به اعتقاد روانکاو، نماد دارای معنای روانی و در حکم دال یا نشانه است. رمز (سمبول) در نظام روانکاوی هر اندازه متغیرالشکل باشد، باز مرکز و نقطهییست ثابت و بیشتر به مفهوم شباهت دارد. اما به اعتقاد باشلار، تصویر چیز دیگریست. تصویر کنش فعالتر و پویاتری دارد و سرچشمۀ حیات یا زادگاه تصویر، نیاز مثبت (یعنی سازنده و نه ویر انکار) به خیالپردازی است.
Comments are closed.