احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران - ۲۱ حوت ۱۳۹۷
این روزها اتفاقهای جالبی میافتند. مثل اینکه بعضی چیزها جاهایِ خود را عوض کرده باشند. مخالفانِ طالبان به موافقانِ طالبان تبدیل شدهاند و موافقانِ آن به مخالفانشان. تا همین چند ماه پیش که بحث گفتوگوهای صلح آغاز نشده بود، کسانی که به متمایل بودن به طالبان متهم بودند، عمدتاً افراد دولتی و بهویژه ارگنشین بودند و مخالفانِ طالبان اکثراً کسانی که یا در دولت حضور نداشتند و یا اپوزیسیون حکومت به شمار میرفتند. اما از زمانی که گفتوگوهای مشکوکِ صلح میان امریکا و طالبان آغاز شده، ارگ یکسره به مخالفِ طالبان تبدیل شده و کسانی که منتقد سیاستهای ارگ به شمار میرفتند و آن را به قومگرایی و تعلق خاطر به طالبان متهم میکردند، حالا کمتر در مورد طالبان سـخنِ تلخ بر زبان میآورند؛ به ویژه پس از نشستِ مسکو که سبب شد مخالفانِ سابق کنار هم بنشینند و در مورد آیندۀ افغانستان گفتوگو کنند. حامد کرزی رییس جمهوری پیشین نیز در یک سخنرانی پس از نشست مسکو گفت که او حالا تنهـا فردی در افغانستان نیست که طالبان را برادران ناراضی میداند.
البته برخی از کسانی که در نشست مسکو شرکت کرده بودند، توجیهاتی نیز برای سفر خود به این کشور ارایه کردند، اما این توجیهها نمیتوانند آنچه را که در ذهنِ مردم شکل گرفته تغییر دهند.
به نظر میرسد که اتفاقها بیشتر ریشه در منافع افراد و جریانها دارد تا واقعیتهای جامعه. امروز اگر آقای غنی به مخالف سرسختِ طالبان ظاهراً تبدیل شده، دلیل آن منافع سیاسیِ او میتواند باشد و همین طور کسانی که تا دیروز طالبان را گروهی جنایتپیشه و تروریست میدانستند ولی حالا مشتاق مذاکره و گفتوگو با اینان استند نیز در پی تأمین منافع سیاسیشان اند. این وضعیت، وضعیتِ درستی نیست و میتواند به بحـرانِ موجود در کشور تا سالهای بسیار دوری دوام دهد. ما برای تمام اقدامها و مواضعِ خود باید دلایل درست و منطقی داشته باشیم تا نوعی سیاست اخلاقمدار در جامعه شکل بگیرد. مثلاً اولین کسی که در یک موقعیت ارشد دولتی تلاش کرد که از طالبان قباحتزدایی کند و از یک گروه تروریست و آدمکش چهرۀ سیاسی ارایه دهد، شخص غنی بود. او در اولین روزهای رفتنش به ارگ به این امید که طالبان را بتواند در قدرت با خود شریک سازد و یا مثلِ حزب اسلامی از جنگ رو در رو باز دارد، آن را گروه سیاسی خطاب کرد و وقتی با انتقاد جامعه در این خصوص مواجه شد، برای توجیه سخنانِ خود گفت که «اگر طالبان مخالفان سیاسی نیستند، پس چه هستند؟ آنها برای رسیدن به قدرت سیاسی مبارزه میکنند و این موضع یک موضع سیاسی است.»
اما این روزها آقای غنی و اطرافیانِ او طالبان را گروه تروریستی میدانند و در پی نابودیشان از راه نظامی اند. چـرا؟ چون طالبان ترجیح دادهاند که به جای گفتوگو با آقای غنی، با امریکاییها و بعد با بخشی از سران مجاهدین در مورد صلح گفتوگو کنند. همین موضوع ساده سبب تغییراتِ صدوهشتاد درجهیی در سیاست برخی افراد و گروهها شد که به هیچ روی نمیتواند ماحصل خوبی برای آیندۀ سیاسی کشور داشته باشد.
برخی توافقهای سیاسی را نیز این روزها کمتر میتوانم دریابم. من مخالف کار در دولت و یا در کنار اشرفغنی نیستم و حتا فکر میکنم کسانی که توانایی دارند و میخواهند در دولت کار کنند، بسیار خوب است که این کار را انجام دهند و از ظرفیتها و تواناییهایشان برای بهبود وضعیت استفاده کنند. اما هیچ درک نمیکنم که چرا کسانی که به سمت اشرفغنی میروند و جذب حکومت میشوند، یک روز پیش از آن با واژههای رکیک و حتا به دور از ادب در مورد او در فضای مجازی مطلب مینوشتند. آیا دلیل انتقـاد ما از غنی این بوده که چرا به ما اعتنا نکرده و موقعیتِ خوبی در حکومت به ما پیشنهاد نکرده و یا این انتقادها ریشه در برخی اصول و ارزشها داشته است؟ اگر واقعاً این نگاه انتقادی اصولی و مبتنی بر برخی ضابطهها و ارزشها بوده است، پس چرا آن را کنار گذاشته و به درخواست آقای غنی لبیک گفتهایم و اگر نداشته، پس چگونه میتوانیم خود را از عذاب وجدانی که ممکن است روزی به آن دچار شویم نجات بخشیم؟
هایدگر فیلسوف معروفِ آلمانی سالهای سال پس از همکاری با نازیها به عذاب وجدان دچار شد و هرگز تا پایان عمر نتوانست که از چنگ آن نجات پیدا کند. آیا روشنفکر جامعۀ ما نیز به این نوع از عذاب وجدانها دچار خواهد شد؟… نمیدانم. ما کجا و هایدگری که «هستی و زمان» را نوشته کجا! ولی این نوع سیاست بهشدت جریان اصلی سیاستورزی در جامعه را زیان میرساند. هرچند مردم افغانستان به خوبی همه را شناختهاند و میدانند که بسیاری از حرکتها و سخنانِ ما ارزش یک جو را هم ندارند اما حداقل در این سالها این امیدواری به وجود آمده بود که افغانستان نیز صاحبِ چند سیاستمدارِ درست و با اصول شده است. هرچند که برخی از سیاستمداران کشور نشان دادهاند که در هیچ حالتی از ارزشها و اصولِ خود درنمیگذرند مگر اینکه برای این تغییر دلایل و توجیهاتِ واقعاً درست و قابل پذیرش داشته باشند؛ ولی با این حال و تا این جای کار متأسفانه اینگونه حرکتها به نفع جریان تمامیتخواهِ ارگ تمام شده و این «غنی بابا» است که از وضعیت بیشترین بهره را میبرد.
Comments are closed.