احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۰۴ حمل ۱۳۹۸
شکست خلافت اسلامی گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام) در واقع از همان زمانی آغاز یافت که این گروه ستیزهجویِ تکفیری از آدرس و نام اسلام، جهاد و خلافت اسلامی، روز هشتم سرطان ۱۳۹۳ (۲۹ جون ۲۰۱۴) پس از تصرف شهرهای موصل و تکریت عراق، خلافت اسلامیِ خود را اعلان کرد. داعش سوار بر موج نارضایتیِ جامعۀ سنی عراق ناشی از حکومت انحصارگرای شیعۀ نوری مالکیِ مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران، به شهرها و مناطق عمدتاً سنینشین عراق دست یافت. اما با اعلان خلافت اسلامی و معرفی ابوبکر البغدادی رهبر این گروه به عنوان خلیفۀ خودخواندۀ مسلمانان جهان، فرصت بهرهگیری از این موج را در عراق و در میان دولتها و کشورهای سنی عرب به چالش خطرناکی برای خود تبدیل کرد. خلافت رهبر داعش برای مسلمانان جهان، به همان حدِ امیرالمؤمنینیِ ملاعمر رهبر گروه طالبان افغانستان، مضحکه بود.
معضل اصلی گروههای افراطگرای اسلامی چون: داعش، القاعده، طالبان و گروههای مختلفِ مشابه دیگر به عدم تفکر سیاسی و عقلانیت سیاسی آنها در ایجاد نظام سیاسیِ پاسخگو به نیازهای امروز جامعۀ انسانی و اسلامی برمیگردد. هرچند این گروههای اسلامی که سوار بر موج احساسات و عواطفِ مردم به پیروزیهای نظامی دست مییابند و به تصرف مناطق و حتا کشورهای مستقل مسلمان نایل میشوند، اما در ایجاد نظام سیاسی قابل پذیرش و پاسخگو به نیازمندیهای جامعه ناتوان باقی میمانند؛ زیرا آنها فاقد تفکر و تیوری تشکیل نظام سیاسی به مفهوم علمی و مُدرن آن هستند.
داعش وقتی در عراق و سوریه زمینی به مساحت ۸۸ هزار کیلومتر مربع را بهدست آورد و میلیاردها دالر از فروش و نفت و منابع دیگر نصیب شد، به جای تشکیل یک دولتِ مسوول، پاسخگو، انسانی و مدرن به جگرخواری، سربری، کنیزسازی و کُشتار وحشتناکِ آدمها متوسل شد. خبط و جنایتِ دیگر داعش، استفادۀ ابزاری از اسلام و قرآن برای توجیه اعمالش بود. داعش و سایر گروههای ستیزهجوی تکفیرگرا آیات قرآن را ابزاری برای توجیه اعمالِ خود از انتحار تا سنگسار تا ذبح گوسفندوار آدمها و زنده سوختاندن آنها میسازند. آنها هیچ دقت و اعتنایی به شأن نزول آیات از لحاظ مکانی و زمانی ندارند. ممکن است انگیزۀ داعش در خلافتگری، بازگشت به اقتدار پیشینِ مسلمانان میبود که دوران خلافت از زمان خلفای راشدین تا خلافت عثمانی، مظهر این اقتدار تلقی میشود. حتا اگر داعش از منظر تاریخ اقتدار مسلمانان، بازگشت به خلافت را، بازگشت به چنین اقتدار و عظمت تلقی و ارزیابی میکرد و یا هنوز ارزیابی کند، یک تلقی نادرست و اشتباهآمیز از تاریخ بوده و است.
سایر گروههای اسلامی خلافتگرا چون حزب تحریر و گروههایی دیگر نیز که در توهمِ احیای خلافت به سر میبرند، دچار این خبط و بدفهمی از تاریخ هستند. اگر داعش، حزب تحریر، القاعده، جبهۀ نصرت، بوکوحرام، طالبان و هر گروه خلافتگرا و امارتخواه اسلامی، تسلط استعمار غربی را بر دنیای اسلام و مسلمانان در سدۀ بیستم عیسوی ناشی از شکست خلافت عثمانی میدانند و بازگشت به خلافت را نسخۀ تلافی این شکست تجویز میکنند، بازهم دچار توهم و بدفهمی از تاریخ و واقعیتهای ضعف مسلمانان و برتری استعمار غربی هستند. غرب برتری و پیشرفتِ خود را در برابر خلافت اسلامی امپراتوری عثمانی، از پیشرفت و برتری در عرصۀ علوم اجتماعی و طبیعی آغاز کرد و در میدان سیاست، حکومتداری، صنعت، اقتصاد، تجارت، تکنالوژی، نظامیگری و همهچیز از مسلمانان پیشی گرفت. در همان سالهایی که در غرب صنعت چاپ شکل گرفت و انکشاف کرد، خلیفۀ عثمانی جلوِ ورود این صنعت را به قلمرو خلافتش گرفت.
هرچند داعش دیروز آخرین پایگاه خود را در سوریه از دست داد، اما این شکست به معنی نابودی کامل داعش و تفکر داعشی نیست. ممکن است داعش همچنان با هواداران و جنگجویان بسیاری باقی بماند و در برخی از جوامع و کشورهای اسلامی به جنگ و کشتار ادامه دهد و حتا مناطق و سرزمینهایی را بهدست بیاورد؛ اما نه داعش و نه هر گروه ستیزهجوی خونریز مشابه، موفق به ساختن نظام سیاسی مدنی ممثلِ توسعه و پیشرفت نمیشوند. اینها از طالبان تا داعش و القاعده و… حامل و عاملِ هیچ تفکر و پیامی برای مدنیت، توسعه، عدالت، پیشرفت و آرامش نیستند.
Comments are closed.