احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۰۵ حمل ۱۳۹۸
امریکاییها بر سر دو مورد با طالبان به موافقه رسیدند:
۱- خروج قوای امریکا از افغانستان
۲- تعهد طالبان به قطع رابطه با گروههای تروریستی و عدم حمله از خاک افغانستان به کشورهای دیگر.
این دو موضوع در واقع مشکل طالبان با امریکا و مشکل امریکا با طالبان است که ظاهراً بر سر حل آن توافق کردهاند. به باور امریکاییها و به خصوص زلمی خلیلزاد رییس هیأت مذاکره کنندۀ امریکا با طالبان آیندۀ سیاسی افغانستان که چه کسی و کدام گروههایی در کجای قدرت قرار داشته باشند و چگونه بر سر قدرت به توافق برسند و یا بجنگند، کار داخلی افغانستانیها است. طالبان با سایر گروهها و از جمله با دولت افغانستان به مذاکره بنشینند و این مسایل را میان خود حل کنند.
آیا واقعاً امریکاییها و رییس هیأت مذاکرۀ کنندۀ آنها طالبان را به حال خود رها میکنند تا گویا در مذاکرات «بینالافغانی» به نتیجه برسند و بیشتر از آن کار دیگری نمیکنند؟ هر چند خلیلزاد یکی-دوبار در مورد مذاکرات گفت که یا بر سر همهچیز توافق میشود و یا اینکه بر سر هیچ چیز توافقی صورت نمیگیرد، اما مذاکرات پشتپرده و بسیار طولانی در چند دورۀ متفاوت زمانی، پرسشهای بسیاری را در این مورد بیپاسخ میگذارد.
آیا امریکاییها پس از توافق با طالبان، طالبان را در مذاکرات بینالافغانی و به خصوص با دولت افغانستان و برقراری آتشبس، قانع و وادار خواهند ساخت؟ آیا امریکاییها در اینهمه دورههای طولانی مختلف مذاکره با طالبان، بر سر آیندۀ سیاسی افغانستان به کدام تفاهمی رسیده اند؟
مطالبۀ تضمین از طالبان برای عدم استفاده از افغانستان در حمله به امریکا و کشورهای دیگر، یکی از دو موضوع مورد توافق امریکا و طالبان به معنای پذیرش حاکمیت طالبان توسط امریکا است؛ در غیر آن، امریکاییها چگونه از یک گروه نظامی-سیاسی چنین تضمینی را در ازای خروج قوای خود دریافت میکنند، در حالی که گروهها و احزاب دیگر در افغانستان وجود دارد و مهمتر از آن، دولت و حکومت مورد حمایت امریکا در جایش ایستاده است؟
وقتی در روز پایانی طولانیترین مذاکرات دور پنجم(۲۱ حوت ۱۳۹۷) از مسودۀ توافقنامه سخن به میان آمد، طالبان به نوشتن نام امارت اسلامی پافشاری کردند، اما امریکاییها گفتند که این نام به معنای پذیرفتن و به رسمیت شناختن دولت شما است. پاسخ طالبان این بود که اگر دولت و حاکمیت آیندۀ ما را نمیپذیرید، تضمین خواستن شما از ما برای چیست؟
برخی منابع از درون مذاکرات طالبان میگویند که طالبان به شدت تقاضای امریکاییها را مبنی بر ماندن دو پایگاه امریکایی در شورابک و بگرام حتا در بدل بازگشت امارت طالبان، رد کردند و خواستار خروج کامل قوای امریکا در شش ماه و حد اکثر در یکسال شدند. طالبان مذاکره با اشرف غنی را خط سرخ خود اعلان کردند و تنها در مذاکره با گروههای افغانی بر سر آینده، آنهم پس از امضای توافقنامه بر سر دو موضوع یاد شده سخن گفتند. از قول طالبان گفته میشود که حامد کرزی به توصیۀ آنها از امضای موافقتنامۀ امنیتی با امریکا امتناع کرد، سپس طالبان در دوران انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳ با اشرف غنی به گونهیی همکاری کردند به این امید که غنی نیز این توافقنامه را امضا نکند، اما بر خلاف، اشرف غنی این کار را کرد و حالا او دیگر قابل اعتماد برای مذاکره با طالبان نیست.
قرار است مذاکرات بعدی طالبان با افراد و گروههایی که در مسکو انجام یافت، دوباره در قطر از سر گرفته شود. حامد کرزی که در مذاکرات مسکو نقش اصلی را داشت و افراد مختلف را در واقع او به این مذاکرات برد و حتا گفته میشود که هزینۀ نشست مسکو را از طریق الکوزی، تاجر افغانی تهیه کرده بود، رهبری و تنظیم مذاکرات دوحه را در این طرف در دست دارد. کزری فهرست ۸۰ نفر را برای رفتن به مذاکرات دوحه تهیه و ترتیب کرده که ممکن است طالبان از میان این فهرست، شماری از افراد را برای مذاکرات انتخاب کنند و تعداد مذاکره کنندهگان کاهش یابد.
گفته میشود که کرزی در صدد ایجاد یک حکومت موقت برای گذر به صلح به ریاست حکمت خلیل کرزی است. اینکه امریکاییها در این مورد چه موقفی دارند و آیا طالبان چنین حکومتی را میپذیرند یا نه، هنوز ناروشن است. نکتۀ جالب این است که جمهوری اسلامی ایران و روسیه از کرزی حمایت میکنند و حتا به برخی سران جبهۀ مقاومت پیشینِ مخالف طالبان گفته اند که خود را با کرزی هماهنگ کنند. کرزی از طریق صدراعظم هند و نزدیکان او به امریکاییها نیز پیام داده است که در روند صلح با آنها همکاری میکند و رابطه و منافع آیندۀ امریکا را در افغانستان جداً مدنظر قرار میدهد.
طالبان در درون مذاکرات با امریکاییها، بیشتر از امریکاییها راضی و خشنود به نظر میرسند. برداشت طالبان این است که امریکاییها چه با توافق و چه بدون توافقی که از این مذاکرات حاصل شود، افغانستان را ترک میگویند و نتیجۀ آن در هر دو حالت، بازگشت امارت طالبان به قدرت است. آیا امریکاییها چنین خواهند کرد؟ هنوز پاسخ روشنی به این پرسش وجود ندارد و برخی تحلیلگران آن را نامحتمل میپندارند.
جبهۀ متحد سابق یا جبهۀ مقاومت ضد طالبان در کجای این مذاکرات و تحولات ناشی از آن قرار دارند؟ این جبهه به شدت متشتت و فاقد طرح، برنامه و استراتیژی است. بسیاری از چهرهها و عناصر مشهور شان چه در درون حاکمیت و چه در بیرون، به فکر موقعیت و منافع شخصی خود هستند. اینها اکنون به سربازان پیاده در تختۀ شطرنجی تبدیل شده اند که برخی شان برای اشرف غنی کف میزنند و برخی هم در رکاب کرزی رفتوآمد میکنند. اینها حتا همان دوستان خارجی دوران مقاومت از ایران تا روسیه و هند را نیز با خود ندارند و به نظر میرسد که این کشورها دیگر بر آنها اعتماد نمیکنند.
Comments are closed.