احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





دیـورند؛ گرهـگاه تضـاد منـطقه

گزارشگر:پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری- استاد دانشگاه کابل - ۲۳ حمل ۱۳۹۸

مردم افغانستان پیش از آن که احساس تعلق و وفاداری به وطن کنند، احساس وفاداری و تعلق به قوم شان کرده و می‌کنند زیرا در قالب قوم، امنیت جان و مال شان تأمین می‌گردد. در حقیقت، این وضعیت معلول قوم محوری بودن نظام‌های سیاسی کشور و به حاشیه رانده شدن سایر اقوام بوده است که این روند را ساختارهای سیاسی و نظام‌های حاکم بیشتر بر سرزمین ما دامن زده‌اند.
mandegarمثلاً: رژیم‌های حاکم هیچ‌گاه به اقوام دیگر اعتماد نمی‌کردند و از رسیدن آنان به هرم قدرت و پست‌های کلیدی جلوگیری می‌کردند. پس عجیب نیست در شرایط فعلی که مرحلۀ گذار و برنامۀ ملت‌سازی است، مردمان کشور راجع به آینده و جایگاه قومی و مذهبی‌شان در قانون اساسی نگران نباشند؛ زیرا وضعیت کنونی ما عقبۀ گذشتۀ ماست بناءً نظام سیاسی فعلی بر تهداب گذشته نهاده خواهد شد و رگه‌های قومی گذشته هنوزهم وجود دارد و هر قومی در تلاش است که از سهم بیشتری برخوردار باشد.
با دقت به مطالب فوق به جرأت می‌توان گفت که نظام‌های سیاسی افغانستان هم میراث دار استبداد شرقی هستند و هم میراث‌دار حکومت‌های قبایلی و سلسله‌های خاورمیانه‌یی. از سده‌های پیش حکومت‌های افغانستان به طور «مسامحه»، «معامله» و «گذاره» ایجاد شده اند که یکی از اقوام با هم برادر نه باهم برابر بر مقدرات افغانستان حاکم شدند و به این اندازه باور در آنان ایجاد گردید که حکومت و حاکمیت حق شان است و تا زمانی که افغانستان وجود دارد، هدایت و ادارۀ کشور باید از آن آنان باشد.
در حقیقت تداوم حکومت هموطنان پشتون بر افغانستان تبدیل به یک سنت سیاسی، تاریخی و اجتماعی شد که هرگاه اقوام در راستای براندازی این سنت قوم‌گرایانه عمل نمایند نگرشی شکل می‌گیرد که گویا جامعه وارد بحران جدیدی شده است. این نوع تفکر استبدادی و انحصارگرایانه تا اندازه‌یی پس مانده و اندیشۀ استبداد شرقی و عقبه نظام قبایلی خاورمیانه‌یی است.
وقتی تفکر استبدادی شرقی و قبایلی خاوری با برداشت‌های متعصبانه مذهبی و عنصر زبان و قومیت در آدمی زاد قوم‌محور به اوج خود می‌رسد در این صورت برای سایر اقوام هیچ‌گونه حق و حقوقی قایل نمی‌شوند و بنیاد دولت بر محوریت قوم و قبیله استوار می‌گردد.
خلاصه، استعمار بریتانیای کبیر و میراث‌خواران آنان در دو سوی خط استعماری دیورند برای نسل‌های امروز افغانستان معاصر شوربختانه سرگردانی تاریخی، زنده‌گی تلخ و پُرمشقت کوچنده‌گی، کوبیدن یک نواخت میخ‌های خیمه‌ها، فریاد استخوان‌سوز، دوری جدایی، ناله و اندوه، آه و فغان، کینه‌توزی، انتقام‌جویی، آدم‌کشی، خودکشی، بیگانه‌پرستی، زن‌ستیزی، خاشخاش‌سالاری، رهزنی، کشتار و ذبح مردم بیگناه، بیسوادی، فقر سیاه و جهل را به جا گذاشتند.
یکی از مسایل تاریخی مهمی که زمینه‌های تشنج منطقه و اسباب تیره‌گی مناسبات کشورهای افغانستان، پاکستان، ایران و هندوستان را فراهم ساخته و منطقه ما را به گرهگاه تضادهای حاد بین‌المللی مبدل کرده است همانا خط استعماری شناخته شدۀ دیورند می‌باشد.
حل عادلانۀ این میراث جنجال برانگیز استعمار بریتانیای کبیر بدون ترس از اشتباه، به امر صلح و امنیت پایدار افغانستان، پاکستان، ایران، هندوستان و کشورهای آسیای‌میانه، منطقه و جهان مساعدت می‌کند؛ زیرا بخش‌هایی از سرزمین ما با دریغ و درد به اساس معاهدات استعماری و تحمیلی لاهور، گندمک، دیورند، راولپندی و کابل در سال‌های ۱۸۳۸، ۱۸۷۹، ۱۸۹۳، ۱۹۱۹ و ۱۹۲۱ میلادی از پیکرش جدا شدند.
هرگونه ادعای ارضی بر دیورند در وضع کنونی، تلاش بیهوده و مغایر احکام صریح حقوق بین‌المللی است. به یاد باید آورد که بزرگترین افتخار این سنن منسوخ، بزرگترین شرمساری تاریخی برای امیران، سلاطین، شاهان و سربرآوده‌گان قبیله‌های حاکم کشور ما می‌باشد. بیایید که از قربانی شدن تقدیر جلوگیری کنیم و نگرش خود را مرتبط به موضوع و با توجه به واقعیت‌هایی عینی در منطقۀ ما عوض کنیم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.