دروغ‌گویـی و علل آن در کودکان

- ۲۵ حمل ۱۳۹۸

mandegarمقدمه
یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود می‌باشد، درغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندان‌شان، با وجود این‌که از هیچ‌گونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمی‌آید، دروغ‌گو بار آمده یا مغلطه و اغراق می‌کنند. آنان از این بابت ناراحت اند که آدم‌های دین‌داری هستند، پرهیزگار اند، دروغ نمی‌گویند، لقمۀ حرام نمی‌خورند و برای تربیت صحیح کودکان حتی‌المقدور از تمامامکانات تربیتی استفاده می‌کنند، او را از کودکان دروغ‌گو و کم‌تربیت دور نگه می‌دارند و به راست‌گویی تشویق می‌کنند، ولی با این وصف چرا باید دروغ‌گو از آب درآید.

چرا بعضی از کودکان دروغ می‌گویند؟
دروغ‌گویی نیز مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی، خالی از علت نیست. عوامل و انگیزه‌هایی هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار می‌دهند و یا برای سال‌های بعد و انحرافات عارضی در آنان، زمینه‌سازی می‌کنند. بعضی از والدین با امتناع یکی دو تا از غرایز ، خیال می‌کنند که کار تمام شده و از سایر مسایل غریزی کودکان غافل می‌مانند.
در صورتی که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتی مثبت و عالی به بار آوریم، باید همۀ استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگی بین استعدادهای مثبت، استعدادهای منفی را تضعیف و به سرحد انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنان از راه صحیح و انهدام یا هدایت غرایز منفی، امکان‌پذیر می‌باشد. با غرایز، چهار گونه رفتار می‌توانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولی، سرکوب غریزه، تعریف غریزه و تصعید غریزه. حال ببینیم که با کودکان خود چه کرده‌ایم؟ آیا به راستی صالح و قادر بوده‌ایم که غرایز آنان را اقناع یا غرایز سرکوب و تعریف شدۀ‌شان را هدایت و تصعید کنیم؟
آیا به راستی استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده‌ایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی، آنان را پرورش داده‌ایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان، قدم مثبتی برداشته‌ایم؟ آیا اصولاً شناخت صحیح و مهارت لازم را دربارۀ مسائل تربیتی دارا بوده‌ایم یا همه‌اش حرّافی بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمۀ حرام نخوردن، کافی است؟ همان‌طوری که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتاً زیاد می‌باشد.

ناتوانی؛ یکی از علل دروغ‌گویی
دروغ‌گویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی، علل و انگیزه‌هایی دارد که یکی از آن‌ها، ناتوانی می‌باشد. وقتی که شما کودک را از ترس مسایل موهوم، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادی‌های او را ندانسته از دستش می‌گیرید و همراه خشونت‌هایی که از خود بروز می‌دهید، او را در احساس عجز و ناتوانی غوطه‌ور می‌سازید، ناچار است که از دست شما و ستمکاری‌هایی که نسبت به وی روا می‌دارید، بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر می‌گوید با «الف» بازی نکن، زیرا «الف» کودک بی‌تربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج می‌شود و در کوچه کودک الف را می‌بیند، بنا به نیازهای غریزی و عاطفی‌اش، یا با او صحبت می‌کند، به بازی مشغول می‌شود و سپس که به خانه برگشت، به محض ورود به خانه، مادر می‌پرسد: در کوچه با چه کسی بازی می‌کردی؟ پاسخ می‌دهد با «ج»؛ زیرا اولاً دلش می‌خواهد مادر را راضی نگه‌دارد و خود را حرف‌شنو نشان دهد، ثانیاً دلش نمی‌خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت‌آمیزی دست بزند، از این‌رو به حربه‌یی که در نظر او راحت‌ترین و کارآترین حربه‌هاست، یعنی به دروغ متوسل می‌شود.
ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغ‌گویی
بعضی از والدین رفتار خشونت‌بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچک‌ترین بهانه، آن‌ها را کتک می‌زنند و در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان می‌کنند، به خیال این‌که با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش‌زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. این‌گونه خانواده‌ها علاوه بر این‌که نمی‌توانند کار مثبتی به عنوان عامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند، بلکه یا باعث می‌شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرأت و جسارت بیشتری انجام دهد.
و یا هم این‌که والدین را مثل دژخیم چاق به‌دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنا به مختصات زمانی و مکانی، متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را می‌پذیرد و در این فرمان‌پذیری هیچ‌گونه علایق عاطفی از خود بروز نمی‌دهد، پایه‌های اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین، چون دیگر حضور ندارند، خلاف آن‌چه را که میل آنها بوده، انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آن‌هاست، کشیده شده و به درجات پایین‌تر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابرین، بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان می‌خواهند، قبل از آن‌که متوسل به جبر و خشونت شوند، میل انجام آن کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود.
کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونت‌های والدین، کم‌کم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس می‌کند و گاه گاه در بعضی از موارد متوسل به دروغ می‌گردد؛ زیرا احساس می‌کند که اگر راست بگوید، والدین در اثر عصبانیت، کتکش خواهند زد. چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودک‌تان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال، خود را فرد محترمی در اجتماع خانواده‌گی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن، به خانوادۀ خود خیانت کرده باشد.

خودنمایی؛ یکی از علل دروغ‌گویی
بعضی از کودکان به‌خاطر خودنمایی، متوسل به دروغ می‌شوند. اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمی‌گیرند. هر کاری می‌کنند، کسی نیست که مشوق‌شان باشد و به حساب‌شان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری می‌کنند و چه می‌گویند و چه می‌خواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاری‌های شغلی یا مشکلات خانوادگی، کاری به کار آنان ندارند و گوش‌شان به حرف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر این‌که در کار دیگران مداخله‌یی نکرده باشند و به‌خاطر سایر ملاحظات و محصولات، کاری به کودکان دیگر نداشتند.
این کودک بالاخره خیال می‌کند که حرف‌ها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر، متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق می‌شود. گاه دروغ‌های چنان شاخ‌داری می‌گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می‌شود و گاه، کارهایی را به دروغ به خود نسبت می‌دهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعاً دست به کارهای خطرناکی می‌زند که با جثه و سن‌وسالش جور درنمی‌آید.
آن‌چه که مسلم است، این‌ها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند. بنابرین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرف‌های آن‌ها هرچند که بی‌جا و بی‌موقع هم باشد، گوش فرا دهیم، کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می‌دهند، به دیدۀ تحسین و تکریم بنگریم. مشوق‌شان باشیم تا بعدها کارهای بزرگ‌تر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبت‌های مختلف در پیش دیگران، تعریف و تمجید تشویق‌آمیزی از آنها بکنیم.
منبع: تبیان

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.