فرهنگ و ماندگاری ملی

گزارشگر:دکتور شمس‌الحق آریانفر - ۰۲ ثور ۱۳۹۸

بخش ششم/

mandegar۲- اندیشه، تفکر و عقلانیت در فرهنگ ما
کهن‌ترین مدنیت‌های بارورشده در آرین‌زمین، مبین خردگرایی و عقلانیت است.
– اوستا، کتاب دینی زردشتیان، پیش از اسلام، پیروانش را به خرد و دانش فرا می‌خواند. در زردشت می‌نگریم که در جست‌وجوی اساسِ هستی و قوانین مسلط بر آن است. از اوستا می‌خوانیم:
– راست‌ترین علم مزدا، آفریدۀ مقدس را می‌ستاییم که راه نیک نماید و به گذر نیک کشاند و به مقصد نیک رساند و گشایش نیک بخشد. (بند ۲، یشت ۱۶، اوستا)
– اندیشه و گفتار و کردار نیک، جمله‌گی نتیجۀ علم و معرفت است و اندیشه و کردار زشت همه نتیجۀ نادانی (وندیداد چهارم، فقره ۴۴)
– تربیت را باید مانند زنده‌گانی مهم شمرد و هرکس باید به وسیلۀ پرورش و فرا گرفتن و خواندن و نوشتن خود را به پایگاه ارجمند برساند. (وندیداد)
در فرهنگ ما در کنار تشویق و ترغیب دانش، پرداخت عملی به علوم عقلانی و ثابته را نیز شاهد هستیم.
– در سال ۱۹۳۳ رولانددو مکنم ‌در شوش الواحی را کشف کرد که اطلاعات تازه در باب شمار، کسرها، اطلاعات جبری و هندسی می‌دهد.
– به شهادت منابع تاریخی و افسانه‌یی، مغان در دانش ستاره‌شناسی، کیمیا، فزیک، ریاضی، طب و داروسازی معلومات کامل داشتند. تا آنجا که مردم آن‌ها را «ماژیسین» یعنی جادوگران می‌گفتند.
– در شاهنامه سخن از جام جم است که به قولی گونه‌یی از اسطرلاب بوده است.
پس آن جام بر کف نهاد و بدید
در او هفت کشور همی بنگرید
زکار و نشان سپهر بلند
در او کرد پیدا چه و چون و چند (فردوسی)
می‌بینیم که سه واژۀ: چه و چون و چند همان دریافت ماهیت، کمیت و کیفیت را برمی‌تابد؛ اصلی که غربیان دوهزار سال بعد به آن دست یافتند.
پژوهش‌های معاصر برمی‌تابد که گرایش به طبابت و علوم طبیعی از دورۀ هخامنشی آغاز شد، در دوره‌های اشکانی و ساسانی ادامه یافت و از آن طریق به عهد اسلامی راه یافت. (ورجاوند، ۱۳۶۸: ۴۱)

دیدگاه علمی در عصر اسلامی
عهد اسلامی نیز عهد خردگرایی و عقلانیت است. توجه و ترغیب به دانش و خرد در تمام آثار این عصر موج می‌زند:
دانش اندر دل چراغ روشن است
وزهمه بد بر تن تو جوشن است (رودکی)
خردمند گوید که تایید و فر
به دانش به مردم رسد نه به زر (شهید بلخی)
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو)
عصر اسلامی، روزگار شکوفایی خردگرایی و اوج دانش‌های تجربی و علمی و فلسفی است. در این عصر دانشیانی را در زمینۀ فلسفه، ریاضی، ستاره‌شناسی، هندسه، جبر، مثلثات، گیاه‌شناسی، زمین‌شناسی، طب، معدن، معماری، داروسازی و… داریم که سال‌های سال آثار شان مورد استفاده در اروپا بوده است. تنها کتاب قانون ابن سینا در قرن ۱۶ هفده مرتبه و در قرن ۱۷ بیست مرتبه چاپ گردیده است.
برخلاف تلقین شماری و ناآگاهی ما، فرهنگ اسلامی از آغاز تشکیل، با خردگرایی و فعالیت‌های عقلانی توأم بوده است. مسلمانان در پرتو رأی و عقل‌گرایی تا آنجا پیشرفت کردند که سده‌های ۴ و ۵ هجری رنسانس اسلامی نام گرفت.
جورج سارتن در کتاب «مقدمه‌یی بر تاریخ علم» با مشاهدۀ پیشرفت مسلمانان، سدۀ نهم میلادی را سدۀ اسلامی خواند‌:‌ اطمینان دارم که در کشورهای دیگر کار فکری کاهش نیافت، ولی فعالیت عالمان مسلمان بی‌نهایت والا بود. آنان در آن روزگار معیار و ملاک تمدن بودند. فعالیت آنان در هر زمینه برتر بود. (جورج سارتن، ۱۳۷۱: ۶۲۸)
همچنان نیمۀ اول سدۀ نهم را عصر خوارزمی یاد می‌کند و می‌نویسد:‌ بزرگترین ریاضی‌دان عصر… بیش از هر نویسندۀ قرون وسطایی در افکار ریاضی موثر واقع شد. او را می‌توان یکی از بنیان‌گذاران انالیز یا جبر به صورت جدا از هندسه به حساب آورد. (سارتن، همان: ۶۵۴)
نیمۀ دوم سدۀ نهم را عصر رازی می‌خواند، آنگاه که یادآور می‌شود: پزشک، فزیک‌دان، کیمیاگر، بزرگترین پزشک بالینی در اسلام در قرون وسطی… او را باید نیای استادان شیمی دانست. کتاب الحاوی او دایره‌المعارف عظیم طبی است. او تحقیقاتی در وزن مخصوص به‌وسیلۀ مایعات انجام داد. برای طبقه‌بندی اجسام شیمیایی کوشش‌هایی کرد. (سارتن، همان: ۷۰۵)
نیمۀ دوم عصر ۱۰ میلادی را قرن ابوالوفا خواند. کسی که در توسعۀ مثلثات سهم چشم‌گیر دارد. قضیۀ «جیب»ها را در مثلثات کروی تعمیم داد؛ جدولی از تانجانت‌ها را محاسبه کرد؛ قطر سکانت و کوسیکانت را معرفی کرد و رابطۀ شش مثلثات را می‌شناخت.
نیمۀ اول قرن ۱۱ را عصر بیرونی می‌خواند و می‌نویسد: ‌گزاف نخواهد بود اگر بگوییم که این دوره نشانۀ اوج فکر قرون وسطایی بود. رهبران بزرگ چندان زیاد بودند: ابن یونس،‌ ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، ابن سینا، علی بن عیسی‌… که برای لحظه‌یی مورخ را مبهوت می‌سازند. بیرونی از بزرگترین دانشمندان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان همۀ اعصار، روح انتقادی و سعۀ صدر داشت. عشق به حقیقت و جسارت فکری‌اش بی‌نظیر بود. او اظهار داشت: الله اعلم، جهالت را مباح نمی‌سازد(سارتن، همان: ۷۹۵-۸۱۵). دربارۀ همین بیرونی دانشمند عجم بود که خاورشناس فرانسوی ژاک بوآلو می‌نویسد:‌ دایم در پی واقعیات بود… ذهنش منطق ریاضی داشت. در آغاز قرن ۱۱ دارای استعداد و روح علمی به معنای امروز کلمه بود. (ورجاوند، ۱۳۶۸: ۳۸)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.