احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۳ ثور ۱۳۹۸
روز گذشته لویهجرگۀ فرمایشیِ آقای غنی زیر نامِ «لویهجرگۀ مشورتی صلح» پایان یافت و نتیجۀ آن نیز پس از روزها راهبنـدی و تعطیلی و گِرانی اجناس در پایتخت، یک قطعنامۀ بیستوسه مادهیی بود که از آن به گونۀ طنز میتوان به «کشفهای بزرگ»ِ این لویهجرگه تعبیر کرد. این ۲۳ ماده سراسر یا شعار و کلیشه بود، یا نصیحت و کُلیگویی و یا هم در بهترین حالت، درخواستهایی که طالبان و حامیانِ بیرونیشان به آنها جُز خنده و تمسخر پاسخی نخواهند داشت.
شاید آقای غنی در دنیای توهماتِ خویش از پیشبردِ چنین جرگهیی خُرسند باشد و بر خویش بنازد که توانسته بهرغم تحریمِ جریانهای بزرگِ سیاسی ـ مردمی، این نشست را دایر کند و آن را به فیصلهیی منتهی سازد که در آن عطشِ وی به قدرت مستتر است. اما دنیـای واقعیتها میگوید که این جرگه، سبکترین و بیمغزترین جرگه در تاریخ جرگههای افغانستان بوده است؛ از این نظر که اولاً حمایتِ ملی و داخلی را با خود به همراه نداشته؛ ثانیاً فراخوان و نظرخواهی دربارۀ موضوعی بدیهی (صلح) بوده که خواست و موقفِ مردم در آن بسیار واضح است و ثالثاً تلاشی غیرملی و مذبوحانه برای تراشیدنِ بهانه و چهارچوب به برنامۀ صلح و بقایِ حکومتی بوده که در آن پیچیدهگیهای بینالمللی و تعددِ بازیگرانِ بیرونی حرفِ نخست و آخر را میزند.
اگر از شعارها و کلیشههای این نشست بگذریم؛ آتشبس فوری و دایمی، مذاکرات مستقیم با حفظ نظام جمهوری اسلامی، تعدیل برخی مواد قانون اساسی پس از توافق صلح، حفظ و تحکیم نهـادهای امنیتی، ایجاد دفتر طالبان در کابل، ترتیب جدول خروج نظامیان خارجی، اجتناب از پیششرطها، آزادی زندانیان و ارایۀ قرائتِ واحد از اسلام و شناسایی خواستهای معقول طالبان، برجستهترین نکاتِ ظاهراً فیصلهشده در این جرگه هستند؛ نکاتی که به انحای مختلف از دغدغۀ حفظ قدرت تا درماندهگیِ غنی در برابر طالبان و حامیان بیرونیشان پرده برمیدارد.
باید یادآوری کرد درحالیکه صلح یا عبارتِ مناسبتر آن «جورآمد با طالبان»، از آغاز حکومتِ بهاصطلاح وحدت ملی، بزرگترین دغدغۀ سیاسیِ آقای غنی بوده؛ اما پس از گذشت پنج سال آنهم زمانی که وی قانوناً و اخلاقاً باید با قدرت وداع بگوید، جرگۀ مشورتی صلح برگزار میگردد. آقای غنی قبل از این، امیـدوار بود که داستانِ جورآمد با برادرانِ طالبش را بدون مراجعه به آرای مردم، با مشورۀ تیمِ ویژهاش یکطرفه کند؛ اما زمانی که دید زمانِ پنجسالۀ او بهسر آمده و برادرانِ طالبش بیوفا ثابت شدهاند، یک آرایش سیاسی و پوپولیستیِ جدید را زیر عنوان جرگۀ مشورتی صلح روی دست گرفت و خواست از آن ریسمانی محکم برای ادامۀ حکومت ببافد. آن شمار افرادی که در جرگۀ کذایی شرکت کردند، اکثراً افراد بیچاره و درماندهیی هستند که از زورِ فقر و بیکاری و بیسوادی، مشتاقانه همکارِ ریسمانبافیِ آقای غنی شدهاند و شاید در این خیالِ خوش غرق باشند که چهارچوبِ صلح را برای افغانستان ترسیم نموده و تطبیق میکنند.
در یکی از مواد قطعنامۀ جرگه آمده که دولت افغانستان و اعضای لویهجرگه روابط خود را پیرامون صلح و پیشرفتها در آن به گونۀ متداوم حفظ میکنند. اما قرار برنامههای آقای غنی برای بقـا در قدرت و مهندسی انتخابات، این «حفظ روابط به گونۀ متداوم» را همان اقلیتی تنظیم خواهند کرد که در جرگه شرکت داشتند و میدانستند که صـلح صرفاً یک بهانه برای حفظ قدرت است و اعضای جرگه در نهایتِ امر ریسندهگانِ ریسمانِ قدرتِ آقای غنی خواهند بود.
ولی بهرغم همۀ اینها، باید گفت که غنی به پایان کارِ خود نزدیک شده و تلاشهای اینچنینیِ او اولاً نمیتواند انبوهِ رقبا و مخالفانِ سیاسی ـ مردمیِ او را از صحنه حذف کند؛ ثانیاً جرگه و احکامِ فرمایشی نمیتواند تصمیم جامعۀ جهانی و امریکا را در قبالِ ناکامیهای غنی در افغانستان تغییر دهد و ثالثاً طالبان نیـرویی نیستند که به غنی و جرگۀ فرمایشیِ او تمکین کنند و در کنارِ او قرار گیرند؛ آنها راهنمایی چون پاکستان دارند و این کشور اجازه نمیدهد که طالبان در معادلۀ صلح ـ انتخاباتِ غنی خود را حقیر سازند.
Comments are closed.