احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دکتور شمسالحق آریانفر - ۲۴ ثور ۱۳۹۸
بخش دوم/
میدانیم که توجه و علایقِ شاهان و امرای دانشمند و فرهنگپرور در رشد و باروری زبان فارسی، در کنار ظرفیتهای زبان، نهایت موثر بوده است: یعقوب لیث صفار سرایش فارسی را ترغیب کرد، شاهان سامانی تاریخ طبری و تفسیر طبری را ترجمه کردند و ادبیات دری را پی ریختند.
امـروز
– سامانیان که توجه زیادی به زبان و ادب فارسی میکردند، زوال یافتند.
– عربیگرایی رشد یافت و دانشیان بیشتر به عربی تألیفاتِ خود را ادامه دادند.
– بعد از ابنسینا و بیرونی، دیگر نویسندهگان کمتر به فارسی توجه کردند.
– امپراتوریهای اسلامی که اشاعه دهندۀ زبان فارسی به عنوان زبان دوم دینی بودند، زوال یافتند.
– مداخلات استعمار آغاز گردید و خواستند زبان فارسی را به عنوان زبان فرهنگ و دین مردم عقب برانند و زبانِ خود را جاگزین کنند. بهویژه در صد سال اخیر در جغرافیای آن تغییر آمد و کاربرد آن محدود شد.
این محدودیت در آسیای میانه و شوروی تا آنجا بود که در بخارا و سمرقند، در کارخانه و اداره، صحبت به فارسی جریمه داشت. سختگیری شوروی بر زبان و خط فارسی چنان بود که ورقپارهیی به خط فارسی، حکم مرگ را به همراه داشت. فراوان اند کسانی که بهخاطر شرکت در محافل بیدلخوانی تا ۲۵ سال حبس و یا هم اعدام گردیدهاند.
به قولی، دشمنی گویندهگان و نظریهپردازی دشمنان، سیمای فارسی را تار کرد.
سوگمندانه این وضعیت چنان تداوم یافت که امروز در مهد زبان فارسی دری، در بخارا و سمرقند به قول بابا جان غفورف، به زبان فارسی مدرسه وجود ندارد.
در کشمیر به قول غفورف که تا سال ۱۳۰۰ هجری به فارسی سخن میگفتند، امروز فارسی نمیگویند.
در هند و پاکستان که فارسی زبان رسمی بود، امروز رسمیت ندارد.
در ترکیه که خط و زبان تا پایان عصر عثمانی رسماً فارسی بود، امروز فارسی نمیگویند.
در قفقاز که فارسی میگفتند و حتا گرجیها فارسیگوی بودند، فارسی از رونق افتاد.
مزایا و ظرفیتهای زبان فارسی
میگویند زبان فارسی دری یکی از عمدهترین زبانهای هند و اروپایی است که یکی از پُرمایهترین، شیواترین و خوشآهنگترین زبانهای جهانی است. (طبری، ۱۳۵۸: ۱)
زبان فارسی نسبت به همۀ زبانهای منطقه، مزایا و ظرفیتهای برتری داشت که روزگاری زبان رسمی منطقه و زبان ارتباط همۀ اقوام ساکن در یک حوزۀ تمدنی گردید.
برخیها در عدم آشنایی با ظرفیتهای بزرگ این زبان، باورهای وارونه ارایه کردهاند. دانشمندی مینویسد: زبان ترکی ۲۴ هزار فعل دارد، درحالی که در زبان دری بیش از پنجهزار فعل نیست. (نامق، ۱۳۹۵ :۶ )
جای دیگر میخوانیم: زبان عربی با داشتن ۲۵ هزار ریشۀ ثلاثی و رباعی، توانایی تولید بیشتر از دو میلیون واژه را دارد.
آیا فارسی دری چنین ظرفیتی را دارد؟
دانشیان زبانها را به دو نوع تقسیم میکنند:
– زبانهای هند و اروپایی indo-european که زبان فارسی هم از همین خانواده است.
– زبانهای سامی semitic
در زبانهای سامی، واژهها بر اصل ثلاثی و رباعی قرار دارند که باب گفته میشوند. شمار واژهگان زبان نسبت مستقیم به ریشههای ثلاثی و رباعی دارد. زبان عربی بر اساس محاسبۀ دکتر حسابی، دانشمند ایرانی، با داشتن ۲۵ هزار ریشۀ ثلاثی و رباعی توانایی تولید بیشتر از دو میلیون واژه را دارد. اگر تعداد کلمات لازم از دو میلیون بگذرد، دیگر در ساختمان این زبان راهی برای ادای یک معنای نوین وجود ندارد، مگر اینکه معنای تازه را با یک جمله ادا کنند.(عزیزپور،۱۳۸۵: ۴۸)
نقیصۀ دیگر در زبان عربی این است که چون تعداد واژهها کمتر از مفاهیم موجود است؛ بر یک واژه چند معنا تحمیل میگردد. در حالی که در زبانهای علمی، هر کلمه باید بر یک معنا دلالت کند. (بهار، ۱۳۷۵: ۱۵)
اما در زبانهای هند و اروپایی که فارسی هم از آن شمار است، ۱۵۰۰ ریشۀ واژه وجود دارد و حدود ۲۵۰ پیشوند و ۶۰۰ پسوند که با اضافه کردن اینها به ریشه، واژههای دیگر ساخته میشود. مثلاً از ریشۀ «رو» با ترکیب پیشوند واژههای: پیشرو و پیشرفت را میتوان ساخت و با ترکیب پسوند، واژههای روند، روال، رفتار و روش را.
به این اساس، میبینیم که در زبان فارسی واژههایی که به این ترتیب ساخته میشوند، به چند میرسد.
۲۵۰ پیشوند ضرب در ۱۵۰۰ ریشه، مساوی میشود به ۳۷۵۰۰۰ واژه.
۳۷۵۰۰۰ واژه ضرب در ۶۰۰ پسوند، مساوی میشود به ۰۰۰ ۲۲۵۰۰۰ واژه.
۶۰۰ پسوند ضرب در ۱۵۰۰ ریشه، مساوی به ۰۰۰ ۹۰۰ واژه.
جمع واژههایی که از ترکیب پیشوندها و پسوندها با ریشه ساخته میشود، چنین است:
۲۲۵۰۰۰۰۰۰ جمع ۹۰۰۰۰۰ مساوی میگردد به ۲۲۶۲۷۵۰۰۰ یعنی بیش از ۲۲۶ میلیون واژه.
حال اگر تلفظهای دیگر ریشهها و یا ترکیبهایی را در نظر بگیریم که از ترکیب اسم با اسم (خردپیشه)، اسم با صفت (روشندل)، فعل با صفت (خوشخرام) و فعل با فعل (گفتوگو) ساخته میشود، شمار واژهها بیرون از حد و مرز میگردد. جالب این است که برای فهمیدن این همه واژه شما فقط نیاز دارید ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند را بیاموزید. در حالی که در عربی برای دانستن ۲ میلیون واژه باید ۲۵۰۰۰ ریشه را باید یاد بگیرید.
ـ الفبای فارسی را میتوان با ۱۷ نوع شکل آموخت، در حالی که الفبای لاتین ۱۴۹ شکل دارد. سخن دیگر این که خط فارسی نویسندهاش را باسواد نگه میدارد. نویسندۀ این خط میداند واژهیی که مینویسد چه معنا دارد، از کدام واژه اشتقاق یافته و از کدام عناصر ترکیب یافته است. سایر خطوط این ویژهگی را ندارد.
– زبان فارسی مانند پارسی باستان و اوستایی تثنیه ندارد.
– نشانههای مذکر و مونث ندارد.
زبان فارسی دو هنجار جمع دارد، درحالی که در عربی چند نوع و در زبان آلمانی دهها قاعدۀ جمع برای جمع وجود دارد. این ساده بودن زبان را نسبت به دیگر زبانها برمیتابد.
زبان عـلم
دانشیان به این باورند که زبان علم در زمینۀ زبان ادبی به میان میآید. اگر زبانی از لحاظ ادبی توانمند نباشد، در بازتاب مفاهیم علمی ناتوان میماند. تنها تفاوت زبان علمی از ادبی، در این است: در زبان علمی مفاهیم موجز، دقیق و بدون سخنآرایی و نکتهپردازی افاده میگردد.
زبان فارسی سدههای متوالی زبان علم بود. از سدۀ ۹ تا ۱۱ هجری آثار گرانقدر علمی در علوم حساب، هندسه، فلسفه، جغرافیا، نجوم و طب به زبان فارسی ایجاد شد. ابن سینا، ابوریحان بیرونی و ناصر خسرو بیشتر آثار علمی خود را به فارسی نوشتند و برای بیان مفاهیم در این زبان، واژهسازی کردند. این اصل سبب شد که در روزگار محدودیتهای نگارش و چاپ، فارسی دری بیش از ۵۴ هزار تألیف علمی و ادبی داشت.
وندت زبانشناس آلمانی در کتابِ «زبانها» با برشماری مزایای زبان فارسی مینویسد: زبان فارسی یک زبان غیرصرفی (انالیتیک) و از نظر کمال بینظیر است. این زبان میتواند به عنوان یک نمونۀ عالی برای زبان کمکی جهانی بهکار آید. (سخنرانیها و بحثها در بارۀ زبان فارسی، بی تا:۹)
در همین پیوند است که سخن بابا جان غفورف معنا مییابد، آنجا که گفت: زبان فارسی جهان را غنی کرده است. (علی نژاد، ۱۳۸۸: ۲۰)
برخیها نظر دارند زبان فارسی در روزگار معاصر عقیم است. کمبود واژههای علمی و فنی دارد و برای بیان مفاهیم علمی مجهز نیست. در برابر این اعتراض زبانشناسان چنین پاسخ میدهند:
هر زبانی برای بیان مفاهیمی مجهز است که درون فرهنگ خودش پرورش یافته باشد. اگر یک فرهنگ قرضی را یکباره وارد فرهنگ دیگری کنند، زبان فرهنگ دوم برای بیان آن مفاهیم آمادهگی نخواهد داشت. میشود گفت: فارسی برای بیان مفاهیم علمی نارساست. این زمانی است که در مقابل هجوم فرهنگی بیگانه قرار میگیرد؛ ولی به محض که فرصت یابد، راه پویایی خود را خواهد گرفت. نکتۀ دیگر اینکه نارسایی فقط در مورد واژهگان زبان، صادق است، نه در مورد دستور و نظام آوایی؛ زیرا دستور و نظام آوایی زبان در مقابل هجوم فرهنگی به سادهگی آسیبپذیر نیستند و هیچگونه نارسایی از خود نشان نمیدهند. (علی نژاد، ۱۳۸۸: ۱۱۹)
زبان فارسی که زبان علم بود، برای آنکه همچنان زبان علم باشد، باید این کارها را انجام دهیم:
– به زبان فارسی تولید علم کنیم. درگذشتهها آرینزمین جایگاه علوم فزیک و کیمیا و طب بود که به فارسی و عربی نشر میشد. دنیا این زبانها را میآموخت و این آثار را به لاتین ترجمه میکردند. تصادفی نیست که در قرن ۱۷ آثار ابن سینا ۲۰ مرتبه در اروپا چاپ گردیده است.
– سیر تولید علم در اروپا و امریکا سیر نزولی دارد. کشورهایی در آسیا و در شرق میانه، ایران و ترکیه و در قارۀ امریکا برازیل به سوی علمی شدن گام برمیدارند. باید در حد توان در این پروسه جا باز کنیم.
– مقالات و نوشتههای علمیِ خود را به زبان فارسی دری نشر کنیم. این امر سبب میگردد که دانشیان بهویژه دانشیان جهان اسلام و آسیا به مراجع علمی ما مراجعه کنند. این مسأله زبانِ ما را مطرح میسازد.
Comments are closed.