احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکبر بریپال - ۲۸ ثور ۱۳۹۸
بی گمان که افراد اجزای اساسی، با اهمیت و جدا ناپذیر اجتماع محسوب میگردند. این اجزا هر یک نقش تعیینکنندهیی را در رفتارهای اجتماعی ایفا میکنند؛ رفتارهایی که اهداف اجتماع را دنبال میکنند؛ اهداف اجتماعی اصل عمدۀ ساختار اجتماع محسوب گردیده و ساختارهای اجتماعی که بلافاصله منتج به شکلدهی جوامع بشری میگردند.
همانند تنوع در اجتماعها، تنوع در افراد نیز به شکل گسترده وجود دارد. افراد متوهم به عنوان گروهی خاصی از اجتماع بزرگ افراد، در شکلدهی ساختار و هنجارهای اجتماعی نقش دارند؛ ولی قسمی که از ماهیت وجودی آنها مبرهن است، با داشتن و پروراندن احساسات و علایق چون:
– عدم داشتن شناخت دقیق از خویشتن؛
– اسارت در اندیشههای غیرانسانی و سنتی؛
– انزوا طلبی؛
– محرومیت اجتماعی؛
– ترس از پذیرفتن حقایق؛
– تحمیل اندیشههای خرافاتی و سنتی بالای دیگران؛
– هراس از جای گزینی اندیشههای مدرن به عوض اندیشههای سنتی؛
تلاش میورزند تا از حرکت ارزشمند اجتماعی انسانی به سوی مدرنیته جلوگیری نموده و مسیر نادرست و غیرانسانی خویش را با بیباوری تمام ادامه دهند. این کار سبب میگردد تا زیر ساختهای جامعه که بخش محوری و بنیادی آن به طور عام توسط افراد تشکیل و رشد داده میشوند متضرر گردیده، جامعه را دچار عقبگرد نماید و مانع حرکت آن به سوی مدرنیته شود.
انسانهای سنتی و اولیه با گرایش به افکار فرسودۀ شان نه تنها باعث فلاکت خویش؛ بل جامعه را نیز به سمت و سوی نادرست سوق میدهند. این عملکرد ناشی از همان مفکوره و باورهای عمیق کمون اولیه و انسانستیزانهیی هستند، که به هر اندازه حرکتهای هدفمند و با ارزش به سوی مدرنیسم صورت گیرند، به همان پیمانه حفظ سنتها برای آنها مقدمتر جلوهگر میشوند، آنانی که معنا و ارزش زندهگی شان فقط به فکرهای واهی و ناقص شان وابسته بوده که با توصل به چنین عملکردی در تضاد با حقایق اجتماعی قرار میگیرند.
موضوع مهمی که در این باب مطرح میگردد باور به اعتقادات، عرف و رسوم بیارزش و خیالی است که به هیچ وجه افراد متوهم حاضر نیستند تا برای موارد ذکر شده بدیلی را جایگزین نمایند.
در گذر ادوار تاریخ جوامع بشری همواره تلاش ورزیده اند تا در راستای استقرار و خود بسندهگی جوامع، حرکتهای صعودی و تجدیدی داشته باشند و زندهگی را با شیوههای جدید آن همسان با رشد و توسعه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و در عین حال، با پویایی تکنالوژی معلوماتی تجربه نمایند که با تأسف فراوان این کار شیوه مختص به یک طیف خاص بوده است و بقیه گروههای (سنتگرا) و عامتر عقب مانده فکری، با تأکید بر شیوههای فرسوده زندهگی، خود را متمدن و مترقی دانسته و دید شان نسبت به آینده به صورت فزاینده تاریک و مبهم به نظر میرسد.
فرهنگ به مثابه مجموعۀ ارزشهای مادی و معنوی یک جامعه، از زیرساختهای اساسی آن نیز بهشمار میآید. که در تعیین سرنوشت اجتماعی و استقرار جامعه نقش کلیدی را ایفا مینماید؛ اما زمانی که گروهی از افراد خاص تحت نام (افراد متوهم) که در واقع از فرهنگ و ارزشها اصلاً آگاهی ندارند و از پی هم با هویتستیزی، ایجاد بیثباتی فکری و رجوع به اعتقادات کهن، به فرهنگ صدمه وارد مینمایند و این جاست که ناهنجاریهای اجتماعی شکل میگیرند.
اینگونه افراد همیشه تلاش میورزند تا با تحمیل اندیشههای عقبگرای خود بالای دیگران، جوامع را از حرکت به سوی خود بسندهگی باز داشته و خود را با ملقب ساختن به انواع القاب اجتماعی- سیاسی، با اعتماد و متعهد جلوه دهند. جهت بقای حرمت تخیلی شان جوامع بشری را مجبور به تکرار تاریخ نموده، هویت جامعه را در خلای ادراکی قرار داده و در نهایت متوهم به بار میآورد.
Comments are closed.