در مسـیر پیروزی

- ۱۰ دلو ۱۳۹۱

بخش یک‌صــدوپنجم
شورای سوم قوماندانان جهادی افغانستان به تاریخ اول فبروری ۱۹۹۲، مطابق ۱۰ دلو ۱۳۷۰، در پایگاه جهادی ژور دایر شد و سه روز دوام یافت.
در همان روزهایی که قوماندانان در آستانه تدویر شورا بودند، طرح سازمان ملل متحد توسط آقای بینان سیوان نماینده خاص آن موسسه، بر سر زبان‌ها بود؛ بنابران بیشترِ وقت شورای سوم را، بحث روی طرح سازمان ملل ضایع کرد و جلسه روز اول بدون نتیجه به پایان رسید و در جلسه روز دوم نیز روی طرح سازمان ملل متحد بحث صورت گرفت و درآخر آن‌روز طرح با تعدیلات و کم ساختن چند ماده پذیرفته شد.
«ما چند تن از قوماندانان به شمول حاجی عبدالحق، محمد انور جگدلک و محمد امین وردک علاقه داشتیم تا شورا بر طرح سازمان ملل صحه بگذارد و آن را کلاً رد نکند؛ بنابران در شب اولین روز جلسه با یکی از علمای برجسته که قوماندان مشهور نیز بود، صحبت کردیم و به مشکل توانستیم او را قناعت بدهیم و او وعده کرد که سایر قوماندانان را تشویق خواهد کرد. روز دوم او بازهم از انور خان که منشی شورا بود، وقت سخنرانی خواست و زمانی که پشت مکروفون قرار گرفت، با استناد به یکی از حکایات صحابه کرام گفت که سازمان ملل متحد یک نهاد کفری است، ولی بعضی حرف‌های آن‌ها به مفاد ما و جهان اسلام است. او با این حرف توانست سایر علما را که در جلسه بودند، به طرفداریِ طرح سازمان ملل متحد تشویق کند. بنابران طرح سازمان ملل متحد با کمی تغییرات از طرف شورای سرتاسری قوماندانان تایید گردید.»  (۵۹)
جلسات شورا با تصویب قطعنامه پنج ماده‌یی به پایان رسید. در قطعنامه ذکر شده بود که حق تعین سرنوشت افغانستان مربوط خود افغان‌ها است. از تنظیم‌های جهادی خواسته شده بود تا هر چه سریع‌تر صفوف‌شان را متحد ساخته، مانع تحقق دسایس خارجی‌ها گردند. هم‌چنان در قطعنامه هرگونه آتش‌بس با رژیم کابل مردود خوانده شده بود.
دو ماده دیگر، یکی راجع به طرح سازمان ملل متحد بود و دوم از قوماندانان جهادی خواسته شده بود که در راه تشکیل اردوی اسلامی، جدیت به خرچ دهند.
چنان که ذکر گردید، شورای سوم در حالی دایر شد که زمستان شدید و برف‌باری سنگین سراسر افغانستان را فرا گرفته بود و نماینده‌گان احمدشاه مسعود، عدم اشتراک او و سایر قوماندانان را سرمای شدید خواندند. طوری که نمایندۀ شورای نظار در پاکستان و مسوول سیاسی شورای سرتاسری قوماندانان در مصاحبه‌اش گفت: «جلسه اخیر در پکتیا در حالی دایر شد که اکثر قوماندانان عمده جهادی چون احمدشاه مسعود، برخی از قوماندانان شورای نظار، اسماعیل خان، قوماندان رسول آخوندزاده، قوماندان ملا ملنگ، قوماندان ملا نقیب آخوندزاده، رییس عبدالواحد، مولوی ارسلا رحمانی، مولوی نیک‌محمد، بلال نیرم، قوماندان دیدار، قوماندان‌های محاذ ملی اسلامی و قوماندان‌های شورای جهادی کابل، نسبت نامساعد بودن موسم و مسدود بودن راه‌ها و برخی معاذیر دیگر حضور نداشتند و بدین ملحوظ، اکثریت قوماندانان جهادی نتواسنتند در جلسه حضور یابند. تا جایی که به شورای نظار جمعیت اسلامی افغانستان مربوط است؛ ما بنا بر دلایل اخلاقی، به فیصله‌های برادران سهیم و حاضر در جلسه، احترام قایل بوده؛ ولی قاعدتاً نمی‌توانیم فرماندهان را در برابر تصاویب جلسه‌یی مسوول بدانیم که خود در آن اشتراک نداشتند.» (۶۰)
علت اشتراک نکردن احمدشاه مسعود ظاهراً سرمای شدید خوانده شد؛ ولی دو عامل دیگر نیز می‌تواند در آن شامل باشد:
نخست این‌که عده‌یی از مخالفین مسعود به این باور استند که مسعود از جریانات صفحات شمال و قیام جنرال مومن در حیرتان اطلاع دقیق داشت و می‌خواست از آن تحول به نفع خویش استفاده کند، بنابران نمی‌خواست در چنان شرایط حساس از صفحات شمال کشور به دور باشد؛ و از طرف دیگر اگر مسعود در شورای قوماندانان اشتراک می‌کرد، به‌ناچار به تعهداتِ آن نیز وفادار می‌بود و شاید پاره‌یی از آن تعهدات و قراردادها، مغایر برنامه مسعود و تحولات شمال قرار می‌داشت.
ولی طرفداران مسعود به این باور اند که زمان دایر کردن شورا، خیلی دقیق سنجیده شده بود و هدف آن بود که مسعود در جلسه اشتراک کند و پس از ختم جلسه به هیچ صورت نتواند از افغانستان مرکزی عبور و خود را در آن سرمای شدید به شمال کشور برساند، بنابران مجبور شود که از راه پاکستان با استفاده از وسایل حکومت آن کشور به مرزهای شمالی افغانستان و پاکستان برود و به این ترتیب، پاکستانی‌ها او را حسب دلخواه‌شان تا مدت نامعلومی در پاکستان نگه ‌بدارند و از تحولات شمال به نفع خود استفاده کنند و در غیاب مسعود، طرح‌هایی بریزند و آن را عملی سازند.
دوم این‌که شایعه پخش شده بود که گویا طرفداران انجنیر گلبدین حکمتیار در کابل کودتا خواهند کرد و این مطلب را دستیارانِ او به جنرال رحمت‌الهن صافی، فرستاده شورای قوماندانان به تخار، اظهار کردند. مسعود را عادت بر آن بود که در شرایط حساس، خود را به پنجشیر می‌رسانید؛ طوری که او در زمان کودتای شهنواز تنی و جنگ جلال‌آباد نیز خود را با عجله به زادگاهش رسانید تا در صورت ضرورت، با وفادارترین و کارکشته‌‎ترین افرادش به طرف کابل مارش کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.