احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمـران - ۳۰ ثور ۱۳۹۸
طرح تشکیل حکومتِ سرپرست که از سوی شورای نامزدان انتخابات ریاست جمهوری تهیه و ارایه شده است، به عنوان طرحِ جایگزین برای خلای قدرت از اول جوزای سال روان، حالا دیگر به یک طرحِ مورد توجه جامعۀ جهانی و مردم افغانستان تبدیل شده است. از اول جوزای سال روان بر اساس قانون اساسی کشور، حکومتِ فعلی حتا در صورتی که بخواهد به زور قدرتش را ادامه دهد و یا با ترفندهای حقوقی مثل گرفتن مجوز از سوی دادگاه عالی همچنان در قدرت باقی بماند، مشروعیت ندارد و یک حکومت غیرقانونی و بهاصطلاح سادۀ کودتایی است.
رییس حکومت وحدت ملی که شهوتِ قدرت سروپایش را فرا گرفته، همواره وقتی بحث ایجاد حکومت موقت به عنوان گزینۀ رسیدن به صلح با طالبان مطرح میشد و یا ایجاد حکومت سرپرست به عنوان جانشین حکومت فعلی ارایه شد، تأکید داشت و دارد که زمان کودتا و حکومتهایِ فراقانونی در کشور به پایان رسیده و یگانه راه تشکیل حکومت مراجعه به آرای مردم و انتخابات است. این گفته زمانی صحت دارد که حکومتِ فعلی و سرانِ آن واقعاً از درون صندوقهای رای بیرون شده باشند و مبنای کار و حکومتشان قانون اساسی باشد؛ اما حکومتی که خود بر اساس توافق سیاسی و با وساطت وزیر خارجۀ پیشین امریکا تشکیل شده است، امروز چگونه از کودتا و حکومتهای غیرمشروع سخن میگوید؟ آقای غنی که خود از مخالفانِ ادامۀ قدرت کرزی پس از اول جوزا در سال ۲۰۰۹ بود، امروز چرا بر ادامۀ حکومتش پس از تاریخ تعیین شده در قانون اساسی پافشاری میکند؟ اگر او خود را پاسدار قانون اسـاسی و ارزشهای دموکراتیک میداند، چرا به ارزشهای مندرج در قانون اساسیِ کشور گردن نمینهد و از قدرت کنارهگیری نمیکند؟
اینها همه نشانههای روشنِ رویکرد فراقانونی و استبدادی آقای غنی به قدرت و حکومتداری در کشور است. در پنج سالِ گذشته آقای غنی نظام افغانستان را که به صورتِ نسبی میشد آن را نظامی دموکراتیک خواند، کاملاً از ارزشهای دموکراتیک ساقط کرد و از آن حکومتی استبدادی از نوع عبدالرحمنخانی ساخت. عملکرد آقای غنی در ماههای اخیر، هیچ تفاوتی با یک نظام دیکتاتوری و فاشیستی قوممحور ندارد. او با قبضه کردنِ تمام صلاحیتهای نهادهای دیگر و انحصار قدرت در اطراف خودش، از حکومت فعلی هیولایی برای سرکوب و تهدید ساخته است.
اما این حکومت نه دیگر پاسخگوی مطالبات مردم است و نه هم توانایی بیرون شدن از بحران فعلی کشور را دارد. آقای غنی در تمام عرصههای حکومتداری اعم از امنیت، اقتصاد، فرهنگ و سیاست کاملاً شکست خورده است. خودمحوری و زیادهخواهیهای او که هیچ بنیاد وطندوستی و مردمدوستی ندارد، افغانستان را یک بار دیگر به کشوری فلاکتزده و ویران تبدیل کرده است. شاید گاهی وقتها در سطح کارهایی به صورتِ نمایشی انجام گیرد و یا بعضاً چهرههای جوان در برخی موقعیتهای مهم گماشته شوند، ولی اینها همه خاک به چشم مردم زدن است و هیچ گرهی از مشکلات را نمیگشاید؛ چون شاهرگهای اصلی سیاست، اقتصاد و امنیت چنان در دست گروه مافیاییِ ارگ به انحصار کشیده شده که گماردن چند جوانِ ولو تحصیلکرده و دارای تعهد در ردههای پایینِ قدرت نمیتواند وضعیت را تغییر دهد.
حرکتهای آقای غنی در چنین سطحی به همان نیرنگهای انگلیسی شباهت دارد که برای اغفال کشورهای مستعمره، برخی افراد بومی را نیز در امور حکومتداری در سطوح پایین دخالت میدادند. آقای غنی دقیقاً از روی الگوی استعمار کهن میخواهد مردم افغانستان را اغفال کند و قدرت سیاسی و اقتصادی کشور را به نفعِ خود بچرخاند.
امروز اندیشمندانِ غربی بهشدت نگران پایانِ دموکراسیهای خود شدهاند. آنها با استفاده از تجربههای تاریخی میخواهند به جوامعِ خود بگویند که دموکراسیها حتا اگر بنیادهای قوی نیز داشته باشند، ممکن است که به دستِ افراد زیادهخواه و فرصتطلب ویران شوند. در امریکا با وجود اینکه دموکراسی بنیادهای مستحکمِ نظارتی و قانونی دارد، حالا این نگرانی به وجود آمده که این کشور ناگهان به کشوری مستبد و غیردموکراتیک تبدیل نشود. اندیشمندان سیاسیِ امریکا از پدیدۀ ترامپ هراس دارند و او را با افرادی چون هیتلر در آلمان و هوگوچاویز در ونزویلا مقایسه میکنند که از راه انتخابات وارد عرصۀ قدرت شدند اما پس از چندی نهادهای دموکراتیک را به فساد کشانده و دموکراسیهای کشورهای خود را پایان بخشیدند. این اتفاق در افغانستان بسیار بهآسانی ممکن است بیفتد، چنان که همین حالا نیز افتاده است.
آقای غنی با نهادهای دولتی مثل قوۀ قضاییه، مقننه و ارتش و پولیس همان کاری را میکند که هوگوچاویز در ونزویلا کرد. او وقتی از راه انتخابات قدرت را تصاحب کرد، در نهادهای یاد شده افراد خود را گماشت و از طریق آنها به ادامۀ قدرتش به صورتِ مستبدانه ادامه داد. او حتا قانون اساسی را تغییر داد و بدون محدودیت زمانی برای خودش این فرصت را میسر کرد که در انتخاباتهای متعدد شرکت کند. آقای غنی نیز درست همین راه را انتخاب کرده است. از او هم چیزی شبیه هیتلر و هوگوچاویز ساخته شده است. به همین دلیل، ارایۀ طرح ایجاد حکومت سرپرست با دو گزینه، یگانه راه ممکن برای جلوگیری از سقوط کاملِ دموکراسی در افغانستان میتواند باشد. جامعۀ جهانی و مردم افغانستان به عنوان شرکای اصلی و استراتژیک در امر پاسداری از ارزشهای مردمسالاری باید از حالا جلو خودکامهگیهای آقای غنی و حکومت غیرمشروع او را بگیرند؛ زیرا در غیر این صورت از او ممکن است کارهایی سر بزند که باز افغانستان را به دو دهۀ قبل برگرداند.
Comments are closed.