احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۰ سرطان ۱۳۹۸
طالبان ریاست لوژستیک و انجنیری وزارت دفاع ملی را درحالی هدفِ حمله قرار دادند که مذاکرات صلحِ نمایندهگانشان با امریکا در دوحۀ قطر با ذوقزدهگیهایِ فراوان جریان دارد و انتظار میرود که از این گفتوگوها توافقاتِ جامعی بیرون شود. حملۀ روزِ گذشتۀ آنها که با یک انفجارِ بسیار قوی همراه بود و منجر به کشته و زخمیشدنِ شمارِ قابل توجهی از نظامیان و غیرنظامیان به شمول کودکانِ دانشآموز شد، حرفها و نکتههای فراوانی میتواند نسبت به سرنوشتِ مذاکراتِ قطر و از آن مهمتر سرنوشتِ افغانستان داشته باشد. اما برای رسیدن به این نکات، طرحِ این پرسش ضروری است که طالبان در روز دومِ مذاکراتِ قطر چه نیازی به اجرای چنین عملیاتِ سنگینی در نزدیکی ساختمان وزارت دفاع داشتهاند؟
پاسخ به این پرسش نیز نیازمند مرورِ سیر مذاکراتِ قطر از دورِ نخست تا اکنون (دور هفتم) است.
دور اولِ مذاکرات با ضربالاجلِ آقای ترامپ به وزارت خارجۀ امریکا کلیـد خورد که در آن انتظارِ امریکا این بود که بهسرعت با طالبان به صلح و توافقی برسد که در آن منافع راهبردیِ این کشور در افغانستان صدمه نبیند. آقای ترامپ میخواست که اولاً توانایی و جسارتِ خود را در تصمیمگیری در عرصۀ سیاست خارجی به نمایش بگذارد و ثانیاً با دستانِ پُر به استقبال انتخاباتِ سالِ آیندۀ ریاستجمهوری ببرد. اما آنچه این ضربالاجل را به درازا کشاند و یک دور مذاکره را به شش دور رساند، حدناشناسیِ طالبان در امتیازخواهی از امریکا در میزِ مذاکره بود. نمایندهگانِ طالبان در میز مذاکره ثابت ساختند که آنها به چیزی کمتر از «امارت اسلامی» راضی نیستند و طرفِ امریکایی نیز متوجه شد که این مذاکرات را یا باید مختومه و بینتیجه اعلام کنند و یا هم اینکه باید آن را با رویکردِ جدیدی از سر بگیرند.
اما مختومه و بینتیجه اعلامشدنِ مذاکراتِ قطر برای ادارۀ ترامپ که اینهمه انرژی و تبلیغات در این راه هزینه کرده بود، یک برگِ بازنده در انتخابات ریاستجمهوری تلقی میشد؛ از اینرو بهرغم آنکه بسیاری از رسانههای داخلی و خارجی از شکستِ مذاکراتِ صلح خبر میدادند، ترجیح داده شد که دورِ هفتم و فـازِ جدیدِ این مذاکرات با رویکردی جدید برگزار گردد. اینکه شاخصۀ این رویکرد جدید چیست، بیشتر به جانبِ امریکا برمیگردد؛ چون طالبان تقریباً همان مواضعی را دنبال میکنند که قبل از دور هفتم نیز دنبال میکردند. آنها از دورِ اول تا ششم گفتند که برای حلِ بُعد خارجی جنگ، امریکا باید زمانِ خروجش از افغانستان را تعیین و تضمین کند و ما هم تضمین میکنیم که از خاکِ افغانستان علیه این کشور استفاده نخواهد شد، ولی بعد داخلی جنگ به خودِ ما افغانها مربوط است.
تا این جایِ مذاکرات حکومتِ افغانستان حضور نداشت و جانبِ امریکا برای آن محلِ زیادی از اِعراب قایل نشده بود. در دورِ هفتم تنها تفاوتِ ملموسی که احساس میشود ایناست که امریکا از نمایندهگانِ طالبان جداً میخواهد که با نمایندهگانِ حکومت دیدار کنند و خواستۀ اصلیشان را به جای ارجاع به بُعد داخلی جنگ، با آنها در میان بگذارند. در غیر این، همچنان بحث تضمین خروج امریکا و عدم تهدید امریکاییها از افغانستان کما فیالسابق در دور هفتم مطرح است. پس اینهمه خوشبینی به مذاکراتِ قطر چرا در دور ششم وجود نداشت و دور هفتم چه کمالی خواهد کرد؟
قراین نشان میدهد که امریکا در دورِ هفتم خواسته است زیر نامِ مذاکرات بینالافغانی، طالبان را با سدی به نامِ حکومتِ غنی و فصلهایِ ناتمامش مواجه کند و نتیجۀ یک قمارِ بزرگ یا دیالوگِ سهجانبه را توشیح نماید: یا طالبان به حکومت میپیوندند و دموکراسیِ افغانی ادامه مییابد و یا اینکه حکومت به طالبان میپیوندد و امارت اسلامی دوباره متولد میشود.
حملۀ سنگینِ روز گذشته در پایتخت و حملاتِ شدیدِ دیگر در سایر ولایات، تلاشِ طالبان برای شکستاندن و خُردساختنِ سدِ حکومت در دور هفتم و به عبارتی فازِ جدیدِ صلح است تا بهجای قرار گرفتن در سایۀ غنی، در نهایت غنی در سایۀ آنها (امارت اسلامی) قرار بگیرد و امریکا نیز این پیوند را امضا کنـد.
Comments are closed.