احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۴ اسد ۱۳۹۸
روز گذشته مایک پمپیو وزیر امور خارجۀ امریکا ظاهراً برای ارایۀ توضیحاتِ بیشتر دربارۀ اظهارات جنجالی ترامپ پیرامون جنگ افغانستان، با اشرفغنی رییس حکومت وحدت ملی تماسِ تلیفونی گرفت و به او اطمینان داد که «هیچ تغییری در استراتژی دونالد ترامپ، رییسجمهوری امریکا در مورد جنوب آسیا از جمله تعهد این کشور مبنی بر خروج بر اساس شرایط از افغانستان ایجاد نشده است.»
این پاسخ شاید برای آقای غنی و تیم مشاورانِ او که همۀ هموغمشان حضور در ارگ و ادامۀ قدرت است، قناعتبخش و اطمینـانآور باشد؛ اما برای شهروندانِ عادییی که هر روز اخبار تحولات سیاسیِ افغانستان و جهان را دنبال میکنند و بهتدریج با مفاهیم سیاسی و اصول روابط بینالملل آشنایی پیدا کردهاند، دهها پرسش و کنجکاوی را به میان میآورد. مسلماً در این ستونِ کوچک نمیتوان به همۀ آنها پرسشها و تردیدها پرداخت، ولی میتوان این پرسشِ اصولیِ مهم را محکم گرفت که: آیا اساساً آقای ترامپ و حکومتِ تحتِ ادارۀ او صاحبِ یک استراتژیِ جدی در افغانستان هستند و یا اینکه آنچه آنها از آن به نام استراتژی یاد میکنند، یک شعار و ژست سیاسیِ بیمحتواست که در سایۀ آن میتوان مرتکب هر نوع گفتار و رفتاری شد؟
اهمیتِ سخنانِ ترامپ در ملاقات با عمران خان نخستوزیر پاکستان بیش از آنکه ارتباط به کشتن ده میلیون نفر و بیاحترامیِ او به ارزشهای انسانی داشته باشد، به لغزشِ امریکا به سمتِ کاملاً مخالفِ استراتژیِ اعلام شدهاش برای افغانستان و جنوب آسیا مرتبط است. از همین رو چند نکته را باید تذکر داد:
نخست اینکه «استراتژی سیاست خارجی» در سادهترین تعریف، راهکاریست که دولتها بهوسیلۀ آن خود را به اهدافِ از پیش تعیین شده میرسانند. فایدۀ طرح و اعلام استراتژی، اساساً نجاتِ دستگاه سیاست خارجی و تمامی اداراتِ درگیر در فرایند سیاست خارجی، از سرگردانی و ابهام در گفتار و رفتار است؛ به این معنا که همه در چهارچوب استراتژی اعلامشده سخن بگویند و عمل کنند.
آقای ترامپ شخصِ نخست در کارگزاری سیاست خارجی کشورش است، اینکه او خلافِ استراتژی اعلامشدهاش در افغانستان و جنوب آسیا، به جای منزوی ساختن پاکستان به جرم حمایت از تروریسم، از این کشور عاجزانه تقاضای کمک و همکاری برای حل مسالۀ افغانستان میکنـد، واقعاً تعجبآور است.
همچنین ترامپ در استراتژیاش برای افغانستان، ضمن تقبیح استراتژی دورۀ اوباما، گفت که دیگر برای خروج زمان تعیین نخواهد کرد و به طالبان تفهیم خواهد نمود که در این جنگ پیروزی نصیبِ آنها نخواهد شد. درحالی که در تمام گفتوگوهای صلح قطر، انرژی نمایندهگانِ امریکا و طالبان صرفِ رسیدن به توافق روی زمانِ خروج شد؛ کاری دقیقاً خلاف استراتژی اعلام شده در مورد افغانستان که نسبت به مورد قبلی ربط کمتری با پویشهای جنوب آسیا پیدا میکند.
دوم اینکه چرا استراتژی امریکا در افغانستان ضمیمۀ استراتژی این کشور در جنوب آسیا شده است؟ آیا از نظر ادارۀ ترامپ، افغانستان زیرمجموعۀ سیستم منطقهیی جنوب آسیاست؟ و اگر چنین است، نقش هند در مسالۀ افغانستان به عنوان بازیگر اصلیِ جنوب آسیا چه خواهد بود؛ همان کشوری که در استراتژی امنیت ملیِ امریکا مولد امنیت در اقیانوس هند و بازوی راهبردیِ واشنگتن برای مهار چین توصیف شده است؟ آیا دهلینو چین را که هژمون زرد آسیایی خوانده میشود، مهار خواهد توانست در صورتیکه نتواند پاکسـتانِ بیمار و ضعیف را مهار سازد؟
سوم اینکه «خروج بر اساس شرایط از افغانستان» که آقای پمپیو آن را به آقای غنی اطمینان داده، چه معنایی دارد؟ مگر امریکا به عنوان یک هژمون با دغدغههای جهانی در قارۀ آسیا، میتواند «خلاف شرایط» از افغانستان خارج شود؟ و آیا در استراتژی ترامپ ذکر شده بود که شرایط خروج با «همکاری پاکستان» محقق میشود؟
اینها از جمله نکاتیست که استراتژی ترامپ را به یک معمـا، حکومت وحدت ملی را به یک بازیچه و از آن بدتر افغانستان را به کانون بحرانِِ ممتد تبدیل کرده است.
Comments are closed.