احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:یعقوب یسـنا - ۰۷ اسد ۱۳۹۸
بخش چهارم/
آغاز تغییر سیاست فرهنگی در قبال زبان پارسی دری در افغانستان
در زمان امانالله خان، محمود طرزی کوشش میکند تا در کنار زبان پارسی دری که زبان رسمی و ادبی دولت است، زبان و لهجههای محلیِ اقوامِ افغانستان نیز وارد مطبوعات افغانستان شود. این اقدام محمود طرزی، اقدامی است مُدرن و درست؛ اما فقط به زبان پشتو که یکی از زبانهای محلی و قومی افغانستان است (و بعدها زبانِ ملی و رسمی افغانستان میشود) توجه میشود و این زبان وارد مطبوعات و زبان اداری میشود و به زبانهای محلیِ اقوامِ دیگر توجه نمیشود. درحالیکه زبان پارسی دری، زبان یک قومِ خاص و زبان محل خاصی در افغانستان نیست بلکه زبانِ تاریخی، ادبی، رسمی و ملیِ همۀ اقوام افغانستان است که اقوام افغانستان از این زبان به عنوان عنصر مشترکِ ملی برای وحدت سیاسی و ملی استفاده میکردند و میکنند؛ زیرا هیچ زبان دیگری در افغانستان این امکان تاریخی، ادبی و بینااقوامی را ندارد که از آن به عنصر مشترک ملی و به زبان مشترکِ ملت برای وحدت ملی استفاده شود.
محمود طرزی میکوشید که زبان پشتو، جایگزین زبان پارسی دری شود اما بنا به آگاهی فرهنگی، ادبی و تاریخییی که از پیشینۀ زبان پارسی دری در افغانستان داشت، میدانست که این کار ممکن نیست. در یادداشت و نوشتههای محمود طرزی دیده میشود که تلاش دارد که به زبان پشتو که یکی از زبانهای قومی در افغانستان است امتیاز داده شود، اما او به گنجایشی که زبان پارسی دری دارد و دیگر زبانها این گنجایش را ندارند نیز اشاره میکند:
«وقتی که علیحضرت احمدشاه بابای غازی به تأسیس و استقلال سلطنت افغانیه کامیاب آمد، امورات دفتر و کارهای کتابت و میرزایی، و از جمله نوشت و خوان دولتی که اساس امور سلطنت بر آن موقوف است به زبان فارسی و به دست همان فارسیزبانان بود که از یادگارهای حکومت سابقۀ ایران باقی مانده بودند. زبان افغانی [منظور زبان پشتو است] به درجهیی اصلاح نیافته بود که دفعتاً امور دفتری و کارهای کشوری به آن زبان تحویل میشد… .
بنا بر سببهای که بطور اجمال بیان نمودیم از آغاز تأسیس استقلال دولت افغانیه، زبان رسمی دولتی ما زبان فارسی شده مانده است. بعد از اینها هم به سبب بعضی غوایل خارجی و اختلافات داخلی هیچ کس در پی اصلاح و ترقی زبان افغانی (پشتو) و تبدیل دادن رسومات دولتی را از زبان فارسی به زبان افغانی و زبان رسمی ساختن آن نیفتاده اند.
… مردم نفس پایتخت و اکثر شهرهای بزرگ، نایبالحکمه نشینها، علیاکثر به زبان فارسی متکلم هستند. در عموم دفاتر و محاکم رسمی دولتی، زبان فارسی از آغاز تأسیس و تشکیل یافتن حکومت مستقله افغانیه به درجهای راکز و راسخ گردیده که تبدیل و تحویل آن خیلی مشکل است. زبان دربار و خاندان سلطنت، خواه در وقت حکومت سدوزایی درانی و خواه در وقت حکومت محمدزایی درانی، فارسی بوده و هست.
بنابراین هیچکس حکم داده نمیتواند که زبان رسمی دولتی ما دفعتاً به زبان افغانی تبدیل یابد. یک محذور دیگری هم است و آن این است که زبان فارسی، نسبت به زبان افغانی یک عمومیت و اهمیت بیشتر دارد. مثلاً زبان افغانی منحصر و محصور به خاک پاک افغانستان و همین چند میلیون افغان است. حال آنکه زبان فارسی غیر از آنکه زبان عمومی تمام مملکت دولت همسایه ما ایران میباشد، کذالک در تمام ممالک ماوراءالنهر و ممالک هندوستان حتا در ممالک عثمانی نیز معروف و متداول است و از اجزای مهمتر زبانهای اسلامیه اهل شرق شمرده میشود. یک جزو مهم زبان ترکی عثمانی و ترکی ماوراءالنهر و اردوی هندی را زبان فارسی تشکیل میدهد که به این سببها اگر زبان رسمی دولتی افغانستان زبان فارسی باشد بیآنکه ضرری بر آن مترتب شود، از فایدههای سیاسی هم خالی نیست». (محمود طرزی: به نقل از فضایلی، ۱۳۸۳: ۱۴۲)
در سخنانِ محمود طرزی چند نکتۀ مهم و جدی دربارۀ زبان پارسی دری و رواج آن در افغانستان، در دربار و دولت دیده میشود:
یک، زبان پارسی دری قبل از دورۀ ابدالیها، سدوزاییها و احمدزاییها زبان مردم و حکومتهای خراسان بوده است که پس از روی کار آمدن حکومت ابدالیها نیز این زبان بنا به پیشینه و رواج خویش، یگانه زبان رسمی حکومت ابدالیها، سدوزاییها و احمدزاییها بوده است؛
دو، زبان پارسی دری زبان ملی و بینااقوامی مردم افغانستان بوده که ممکن نبوده به جای آن، زبان دیگری رسمی شود؛
سه، زبان پشتو، یک زبان محلی و قومی بوده که هنوز اصلاح نشده بوده و به آن اندازه توسعه و گنجایش نداشته که زبان اداری و رسمی یک دولت باشد؛ بنابراین ناممکن بوده که در آن زمان، زبان رسمی و اداری دولت شود؛
چهار، زبان خاندان سلطنتی نیز پارسی دری بوده است و به زبان پارسی دری صحبت و تکلم میکردهاند؛
پنج، تلاشهایی وجود داشته است که زبان پشتو، به عنوان زبان ملی، رسمی و دولتی شود و جای زبان پارسی دری را بگیرد و زبان پارسی دری کنار زده شود اما از نظر رواج، پیشینه و بینااقوامی بودنِ زبان پارسی دری ناممکن بوده که جای زبان پارسی دری را زبان پشتو بگیرد؛
و شش، زبان پارسی دری به عنوان زبان رسمی دولت، برای دولت و مردم افغانستان دارای اهمیت سیاسی بوده است.
با آنکه محمود طرزی رسمیت یافتن زبان پشتو را به عنوان زبان رسمی به جای زبان پارسی دری مطرح میکند اما از نظر فرهنگی، ادبی، کتابت و رواج اجتماعی زبان پارسی دری، درک میکند که غیر از اینکه زبان پارسی دری همچنان رواج و عمومیت داشته باشد، چارۀ دیگری نیست. باید تأکید کرد که زبان پشتو یکی از زبانهای ایرانی و از جملۀ زبانهای ملی و رسمی افغانستان است. زبان پشتو و همۀ زبانهای کشور باید مورد حمایت فرهنگی دولت قرار داشته باشد. منظور این است که تعصب زبانی نسبت به هیچ زبانی در کشور درست نیست.
آغاز سیاست پارسیدریستیزی در افغانستان
اما پس از دورۀ امانالله خان و با آغاز حکومت نادرشاه، درک درست از رواج و عمومیت زبانها صورت نگرفت بلکه بهجای درک درست از کاربرد و رواج زبانها نسبت به زبانها با عصبیت برخورد شد که این برخوردهای غیرعلمی به تعصبهای زبانی دامن زد.
محمد گل خان مهمند، وزیر داخله (۱۳۱۰) اقدام به پارسی دری ستیزی کرد که این اقدام شامل حذف و طرد زبان پارسی دری نهتنها از دوایر دولتی حتا از موسسههای تعلیمی و خانه و بازار بود. ایشان برای حذف و طرد زبان پارسی دری در ولایات شمال کشور مأمور شد و در آنجا برترجویی قومی و زبانی را به اجرا گذاشت، حتا کسانی که عرایضشان را به زبانی غیر از پشتو مینوشتند به عرایض آنها رسیدگی نمیکرد و میگفت عرایضشان را به پشتو بنویسند (فضایلی، ۱۳۸۳: ۱۶۸). این عصبیت محمد گل خان را محمد هاشم خان نیز ادامه داد؛ تا اندازهیی که برای یک دوره کتابهای درسی فقط به پشتو چاپ شد و زبان پارسی دری از کتابهای درسی و موسسات تعلیمی حذف شد اما بنا به کمبود منابع بشری یعنی نبود معلمانی که به این زبان تدریس کنند، این اقدام نتیجه نداد.
تا اینکه در لویه جرگۀ ۱۳۴۳ تلاش صورت گرفت که در قانون تنها زبان پشتو، زبان رسمی دولت باشد اما این اقدام مورد اعتراضِ تعدادی از اعضای جرگه قرار گرفت (غبار، ۱۳۶۶: ۳۴۲) که در نتیجه زبان پشتو و پارسی دری هر دو رسمی پذیرفته شد اما با این جنجال که فارسی زبانِ جدا است و دری زبان جدا؛ بنابراین در این قانون زبان دری را جدا از پارسی دانسته، به نام دری ثبت کردند؛ درحالیکه نام این زبان، پارسی دری است و پارسی دری نام مکمل زبانی است که بیشتر از هزار سال زبان رسمی حکومتهای خراسان و زبان اقوام ساکن در خراسان و منطقه بوده است و هزارها کتاب به این زبان نوشته شده و دارای کتابت و نوشتار واحد است. با اینهم تحریکات تعصببرانگیز زبانی پایان نیافت، حتا یادگیری اجباری زبان پشتو در فرمان سال ۱۳۱۵ از طرف دولت صادر شد:
«… امر بدهید که مأمورین لشکری و کشوری مربوط خود را مکلف نمایند که در مدت سه سال لسان افغانی را آموخته و در محاوره و کتابت مورد استفاده قرار بدهند…» (فضایلی، ۱۳۸۳: ۱۷۲). حتا در ادارات دو حاضری در نظر گرفته شد؛ یک خاضری برای مأموریت و یک حاضری برای حضور در کورس یادگیری زبان پشتو (بدخشی، ۱۳۴۸: ۳۰). با این همه اقدامات تعصببرانگیز، جالب این بود؛ خاندان سلطنتی که از قوم پشتون افغانستان بودند، ظاهرشاه و حتا داوود خان پشتو را نمیدانستند و به پارسی دری مینوشتند و صحبت میکردند.
زبان پارسی دری یک زبان است نه سه زبان: پارسی، دری و تاجیکی
پارسی دری ستیزی به شیوههای متفاوت و از آدرسهایِ متفاوت جریان دارد. رسانۀ بی بی سی نسبت به زبان پارسی دری برخورد خاصِ خود را دارد که با این برخورد خاص میخواهد برای پارسی دری مسألهسازی کند و این زبان را سه زبان (فارسی، دری و تاجیکی) معرفی کند.
این برخورد نیز یکی از پالیسیها و سیاستگذاریهای فرهنگی استعمار در سطح منطقه و جهان نسبت به زبان پارسی دری است که پیامد خاصِ خود را دارد. سیاست فرهنگی رسمی و دولتیِ افغانستان نیز از سیاستگذاری جدایی زبان فارسی و دری حمایت میکند و همیشه تأکید میکند که فارسی زبانِ ایرانیهاست و دری جدا از زبان فارسی است. کسانی که در افغانستان میگویند ما فارسیزبانیم و زبان ما پارسی دری است، حکومت به آنها برچسپ ایرانگرایی و جاسوسی برای بیگانه میزند.
Comments are closed.