احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عابدین پاپی - ۱۴ اسد ۱۳۹۸
بخش دوم و پایانی/
ب) واژههای حیوانی
به واژههایی گفته میشود که مرتبط با حیوانات و جانوران هستند و به بیانی، نام جانوران را میتوان با همین واژهها تمیز داد. به عنوان مثال : پلنگ، شیر، روباه، گرگ، خرگوش، گوزن و… .
واژههای حیوانی واژههایی هستند که بر روی حیوانات صدق میکنند و نام حیوانات را با همین واژهها میشناسیم. بنابراین شما وقتی یک پلنگ را با چشمان خود مشاهده میکنید اگر نام پلنگ بر روی این موجود نباشد، تشخیص دادن نوع حیوان برای شما مشکل میشود. شاید بتوان گفت خصیصههای ظاهری و باطنی حیوانات مسبب اصلی در جهت رسیدن به نامی مجزا برای موجودات شده است. زندهگی واژههای حیوانی با واژههای انسانی در تفاوت است و علم جامعهشناسی بر این اصل استوار است که چون زندگی این واژهها در حال تغییر نیست، لذا برای این واژهها کارکردی مقطعی را میتوان در نظر گرفت. به عنوان مثال: پلنگهایی یکی پس از دیگری در جهان زندهگی میکنند و میمیرند ولی روش زندهگی آنها در تغییر و تحول نیست، بلکه یکسان است.
ج) واژههای طبیعی
به واژههایی گفته میشود که مرتبط با طبیعت اعم از گیاهان و نباتات گرفته تا ذات طبیعت را شامل میشوند. به عنوان مثال از گل یاس و نرگس گرفته تا سنگ، کوه و دریا و… را شامل میشوند. واژههای طبیعی به دو دسته تقسیم میشوند: واژههایی که بر اساس فصول سال مرگومیر و زاد و ولد دارند که میتوان به گلها و گیاهان و درختان و… اشاره نمود و دیگر واژههایی که قابل تغییر و تحول نیستند و همیشه به عنوان حادث شده وجود دارند. به مانند کوه، خورشید، آسمان، ماه، ستاره، ابر و …
بنابراین درمییابیم که واژههای طبیعی زندهگیشان با واژههای انسانی و حیوانی کاملاً در تفاوت است. میتوان چنین پنداشت که واژههای انسانی در سرنوشت و نحوۀ زیستن دیگر واژهها نقش اساسی دارند و تغییر، تحول و تطور همۀ واژه ها از طریق واژههای انسانی صورت میگیرد .
د) جایگاه تغییر، تحول و تطور در واژهها
میتوان ابراز نمود که تغییر، تحول و تطور در همۀ واژههایی که در بالا بدآنها اشاره شد، وجود دارد و کم و بیش این سه روند حرکت را میتوان در همۀ واژهها مشاهده کرد ولی در واژههای طبیعی حادث شده چیزی به نام تغییر ـ تحول و تطور دیده نمیشود به مانند: کوه، خورشید و ماه.
تغییـر: به رفتارهایی اطلاق میشود که در پیکرۀ یک موجود شعورمند تصویر میشوند به عنوان مثال: یک فرد بداخلاق بر اساس مرور زمان و محیط اجتماعی برخی از رفتارهای بداخلاق را بر جوهرۀ شخصیت خود پاک میکند ولی این اصلاح اخلاقی نمیتواند به عنوان یک اصلاح کامل باشد. (اصلاح یک رفتار از کُل رفتارهای فرد)
تحـول: به رفتارهایی گفته میشود که در پیکرۀ یک موجود شعورمند از حالتی به حالت دیگری درمیآید. به بیانی فرد از خوشاخلاقی به بداخلاقی سفر میکند یا از تندخویی به خوشمشربی. بنابراین کُل رفتارهای یک فرد دچار دگرگونی نمیشوند بلکه یک یا چند رفتار و یا ویژهگی فرد دچار تحول میشود .
تطـور: تطور به رفتارهایی گفته میشود که در پیکرۀ یک موجود شعورمند به نام انسان در همۀ زوایا صورت میگیرد. تطور به معنی از حالتی کلی به حالت کلی دیگر در آمدن است. به بیانی، فرد از یک دنیا و شخصیت به دنیا و یا شخصیت دیگری سفر میکند. یعنی نوعی گونه به گون شدن کُلی را در فرد مشاهده میکنیم. به عنوان مثال وقتی یک فرد ناهنجار و انومیک به فردی بههنجار تبدیل میشود، در اینجا نوعی تطور صورت گرفته است.
۴. نقش «برخورد» و «تصادم» در واژهها
برخورد و تصادم از واژههایی هستند که از حیث معنا با همدیگر در تفاوت کامل اند ولی لازم و ملزوم همدیگر به شمار میآیند. بنابراین همین لازم بودن برخورد و ملزوم بودن تصادم باعث شده که در تفکیک و تمییز دادن این دو واژه با مشکل مواجه گردیم و در معنی و مفهومِ این دو را یکی تلقی نماییم. اغلب افراد این دو واژه را یکی میدانند که فینفسه چنین برداشت معنایی از بستری مغلط خیز برمیدارد. برخورد به معنی به هم خوردنِ دو چیز میباشد که این دو چیز میتوانند فیزیکی باشند و یا کلامی. بنابراین برخورد یا کلامی است و یا فیزیکی. جنگحرف رانندۀ تاکسی با مسافر نوعی برخورد کلامی است. ولی تصادف یک ماشین با ماشین دیگر برخوردی فیزیکی قلمداد میشود. و یا برخورد یک شیء با شییی دیگر نیز نوعی برخورد فیزیکی محسوب میشود. برخورد یا آگاهانه و با اطلاع قبلی صورت میگیرد و یا ناآگاهانه و بدون اطلاع قبلی. آگاهانه این که شما تصمیم میگیرید که با ماشین، یکی را زیر کنید و یا تصمیم میگیرید با یکی دعوا راه بیندازید. بنابراین این نوع برخوردها با آگاهی قبلی صورت میگیرد. دیگر برخورد ناآگاهانه است و بیشتر از ضمیر ناخودآگاه شما بارور میشود، به مانند تصادفات رانندهگی یا برخورد دونفر در ازدحام کوچه و یا خیابان که منجر به دوستی و یا دعوا میشود .
تصادم به معنی همان پیامد و نتیجۀ برخورد است. یعنی از برخورد دو نفر تصادم بهوجود میآید و یا حاصل تصادف را تصادم میگویند و یا نتیجۀ برخورد را تصادم میگویند. با این تعابیر نقش برخورد و تصادم در واژهها نقشی اساسی و کلیدی است. این نقش در واژههای اجتماعی نسبت به واژههای طبیعی سهیمتر است و البته در واژههای حیوانی نیز کاربردی ویژه دارد. به عنوان مثال: خشم و درد از واژههای اجتماعی است. شما وقتی به فرد دیگری پرخاش میکنید و یا فحش میدهید، واکنش فرد متقابل خشم است. خشم میتواند کلامی باشد و یا فیزیکی. بنابراین در هر دو حالت خشم را تصادم میگوییم که بر اساس برخورد به وجود میآید. درد نیز به همین شکل است. از برخورد نابههنجار دو نفر درد بهوجود میآید. این درد میتواند روحی باشد و یا جسمی و در هر دو شرایط پیامد همان برخورد نابههنجار قلمداد میشود. به هر روی، پیامد هر برخوردی را چه این برخورد شادآور باشد و یا غمانگیز، تصادم میگویند.
در واژههای حیوانی نیز به همین روال است. با این تفاوت که اشکال برخورد و تصادم با واژههای اجتماعی متفاوت است. در واژههای حیوانی برخوردها بیشتر فیزیکی است و کلام نقش کمتری را بازی میکند، چه اینکه در بین حیوانات بیشتر تصادمها بر اساس برخوردهای فیزیکی به وجود میآیند. به عنوان مثال: دریدن یک حیوان توسط حیوانی دیگر، نوعی تصادم است که بر اساس برخورد این دو صورت میگیرد. طبعاً برخوردها تصادمی دوجانبه دارند و یا یکجانبه. به عنوان مثال: وقتی در یک دعوا دو طرفِ دعواکننده زخمی میشوند، نوعی تصادم دوجانبه صورت گرفته است و اگر یکی از افراد زخمی شود، با نوعی تصادم یکجانبه مواجه هستیم. لذا این تصادم دوجانبه و یا یکجانبه هم در واژههای اجتماعی و به اصطلاح مردم وجود پیدا میکند و هم در بین واژههای حیـوانی و به اصطلاح جانوران. برخورد و تصادم در واژههای طبیعی نیز کاربرد دارد و می توان این نوع برخورد را در اشکال مختلف دید. به عنوان مثال: از برخورد دو ابر با هم، تصادمی به نام رعـد و برق بهوجود میآید. و یا خسوف و کسوف که نوعی تصادم طبیعی به شمار می آیند و از منشای برخورد طبیعی متولد میشوند. مهمترین برخوردهای تصادمزا را میتوان در چهار فصل سال مشاهده نمود. پاییز از تغییر و تحولات طبیعی به تصادم میرسد و یا تابستان و بهار که آکنده از تصادم اند. زمستان نیز به سهم خود دارای تصادمهایی است که بر اثر برخورد طبیعی زمان و مکان به وجود میآیند. باران و برف دو نمونۀ بارز از تصادم زمستان اند. باد و بوران و خزان تصادم پاییز است. گرما تصادم تابستان است و از برخورد و تحول طبیعت از حالتی به حالتی دیگر، تصادم بهار شکل میگیرد .
Comments are closed.