احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران - ۲۵ اسد ۱۳۹۸
افغانستان روزهای سختی را میگذراند؛ روزهایی که پُر از بیم و هراس است، مثل آن روزگار دشوارِ پیشین که هر روز منتظر حادثه و تحول سیاسیِ جدیدی بودیم. مثل آن روزگاری که یکی میرفت و دیگری میآمد. مثل آن روزگاری که سرنوشتِ افغانستان بدون آنکه مردم و یا حکومتگران بدانند، در پشت درهایِ بستۀ واشنگتن و مسکو رقم میخورد. حالا نیز همان شرایط و وضعیت حاکم شده است. از یکطرف بحث صلح با طالبان، به دغدغۀ بزرگ برای مردم تبدیل شده و از طرف دیگر، مشکلاتِ داخلی کارد به استخوانِ آنها رسانده است.
حکومت این روزها فقط درگیرِ یک مسأله است و آنهم کمپاینهای انتخاباتی. برای ارگنشینان وضعیت طوری است که هیچ نگرانی و تشویشی نسبت به اوضاع بحرانیِ کشور وجود ندارد و تنها دغدغه و نگرانی از برگزاری انتخابات است. هر اقدامی که حکومت طی هفتههای گذشته صورت داده، رنگ و لعابِ انتخاباتی داشته است. لشکری از کارمندانِ دولتی را بیکار کرده و به جای آنها افراد و نزدیکانِ خود را گماشته است، تا بتواند مسیر انتخابات را ـ البته اگر انتخاباتی برگزار شود ـ به نفعِ خود تغییر دهد.
ارگ ریاستجمهوری این روزها به مرکز بزرگترین کمپاینها چهره عوض کرده است، نه کسـی پروای امنیت را دارد و نه از اقتصاد و وضعیت بدِ زندهگیِ مردم میپرسد. پولهای زیادی در راههای غیرضروری مصرف میشود. پولهای زیادی از این و آن به بهانههای مختلف گرفته میشود. یکی را تهدید میکنند، به یکی پُستِ جدید میدهند و دیگری را از زندان رها میکنند. همۀ اینها فقط برای یک هدف انجام میشود: انتخابات!
اشرفغنی که همین لحظه از نظرِ قانونی دیگر هیچ سمتِ دولتی و حکومتی ندارد، با چهارچنگال پایههای قدرت را بغل کرده و حاضر نیست بهآسانی آن را رهـا کند. او در مراسم عید قربان گفت که حکومتِ فعلی چون به پایان دورۀ کاریِ خود نزدیک میشود، قادر نیست در مورد صلح تصمیم بگیرد. این سخن به چه معناست؟ آیا آقای غنی تشویش قانونمند شدنِ حکومت را دارد یا او را تشویش آیندۀ کشور فرا گرفته است؟!… به هیچ صورت، آقای غنی تشویشِ هیچ کدام از این گزینهها را ندارد. او تنها یک تشویشِ بزرگ دارد که چگونه قدرت را حفظ کند. او برای حفظ قدرت حاضر به هرگونه معامله و تبانی با هر قدرتِ خارجی و داخلی است. اگر او تشویش قانونمند شدنِ حکومت را داشت، پنج سالِ پیش حکومت غیرقانونی وحدت ملی را بنیاد نمیگذاشت. اگر او خواهان حفظ ارزشهای نظام بود، اینهمه قانوشکنی را انجام نمیداد.
در پنج سالِ گذشته کمتر تصمیمی از سوی ارگ گرفته شده، که قانونی بوده باشد. اکثر تصمیمها و فرمانهایی که آقای غنی صادر کرده، فرمانهای قانونشکنانه بوده است. اما خودش در تبلیغاتِ انتخاباتیاش هر شب و روز میگوید: «با زورگو و قانونشکن سازش نمیکنیم.» مگر از شخص آقای غنی، فردی زورگوتر و قانونشکنتر در کشور وجود دارد؟ مگر بارها خودش با زورگویان و قانونشکنان معامله نکرده است؟ مگر همین حالا چهرههای معروف و مشهورِ قلدری و قانونشکنی در تیمش جلوهنمایی نمیکنند؟
اکثر مردم افغانستان نان برای خوردن ندارد، آنگاه آقای غنی ارگ را به پرودکشنِ تهیه و تدوین کلیپهای انتخاباتیِ خود تبدیل کرده و هر روز به شکلی تازه مثل آگهیهایِ نوشیدنیهای انرژیزا در پردۀ تلویزیونها ظاهر میشود. شعر مولانا را چنان بیوزن و قافیه میخواند که استخوانهای آن شاعرِ عارف در گور میلرزد، ولی حالا شعرِ دیگری را برای کمپاینهای انتخاباتیاش دکلمه میکند: «میسازمت، آخر خودم میسازمت!» اما باید به او گفت چه را میسازی؟ چگونه میسازی؟ مگر در پنج سالِ گذشته چیزی را ساختهای که در پنج سال آینده بسازی؟
کاش مردم هیچ تجربهیی از حکومتداری آقای غنی نمیداشتند تا این «میسازمت»ها را باور میکردند. آقای غنی آنچه را که دیگران ساخته بودند، در پنج سالِ زمامداریاش با خاک یکسان کرد، حالا باز قرار است که چه سازندهگیهایِ دیگری را انجام دهد؟ امنیت را میسازد؟ آبادی میآورد؟ شکمهای گرسنۀ مردم را سیر میکند؟… اگر در پنج سالِ گذشته یک گامِ مثبت در راه سازندهگی برداشته میشد، امروز افغانستان در چنین وضعیتِ فلاکتباری به سر نمیبرد. وضعیت امروزِ کشور نتیجۀ نابخردیها و ناکامیهایِ آقای غنی و همتیمیهایش است. اگر طالبان به قدرتِ بلامنازع تبدیل شدند، اگر جامعۀ جهانی از افغانستان رو برگرداند، اگر روابط با همسایهها را نتوانستیم مدیریت کنیم، اگر در داخل به جانِ هم افتادیم؛ همه نتیجۀ سیاستهایِ ناسنجیده و نابخردانۀ حکومت وحدت ملی است. حالا هم بدون آنکه حکومت خبر داشته باشد، امریکاییها با طالبان گویا به توافق رسیدهاند و امروز و یا فرداست که سرنوشتِ تازهیی برای افغانستان رقم بخورد. اما آقای غنی و ارگ هیچ چیزی در این مورد نمیدانند. آنها مشغول کمپاینهای انتخاباتیِ خود اند و برای فریب مردم، هر روز کلیپهای تازه وارد رسانههای کشور میکنند.
آیا شرم نیست در کشوری که مردم نان و امنیت ندارند، میلیونها دالر صرف ساختن کلیپهای بیمحتوای انتخاباتی شود؟ آیا شرم نیست که پولهای کمک شده به افغانستان، صرف برگزاری جشن استقلال و برنامههایی از این دست شود؟ ما با کدام سرمایه، با کدام امکانات جشن استقلال برگزار میکنیم؟ آیا با پولهای دیگران میشود جشن استقلال برگزار کرد، درحالیکه سرنوشت سیاسیِ ما در جای دیگری و به وسیلۀ خارجی ها رقم میخورد؟
لطفاً خود را مایۀ شرمساری تاریخ و مردم نسازید. مردم چهرههای واقعیتان را بهخوبی میشناسند و دیگر به حرفها و کلیپهای مفتتان تره هم خورد نمیکنند.
Comments are closed.