احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالبشیر فکرت، استاد دانشگاه - ۲۹ اسد ۱۳۹۸
هر کتلۀ انسانی اعم از: ملت، قوم، قبیله، نژاد و… در گسترۀ تاریخ (گذشته) خویش دستآوردها و ارزشهایی دارد که تقریباً مورد اتفاق است و آنها پیوسته بدان مباهات میورزند و از آن نکوداشت میگیرند. ارزشها ممکن است گاهی از جنس پیروزی در جنگ باشد، یا سرآمدی در دانش و یا هم پارهیی از امور و ارزشهای اخلاقی و قس علیهذا. از این میان، پیروزی در نبرد علیه بیگانهگان بخش عظیمی از افتخاراتِ تاریخ معاصر افغانستان را شکل میدهد که مال مشترکِ همۀ اقوام و گروههای ساکن در این کشور است و از اینرو، بیمناسبت نیست اگر از آن جمعاً بزرگداشت صورت گیرد و این بزرگداشت به یک معنا کار نیک و دوراندیشانهیی است؛ زیرا میتواند هنوز هم روحِ استقلالطلبی و شور آزادیخواهی را در ناخودآگاهِ نسلهای آینده زنده نگه دارد و اتصالِ ما را با گذشته مستدام بدارد. از این بابت، بایستی از چنین مناسبتهایی – ولو به صورت نمادین- تجلیل کرد. جالب است اینکه بدانیم، مردم افغانستان – برخلاف بسیار ی از ملتهای دیگر – پیهم در سه نبرد خونین با فرنگیها به پیروزی رسیدهاند و از اینرو، بازخوانی اینگونه خاطرهها میتواند بر تحفظ و تکثیر غرور ملیِ ما اثرگذار باشد. با این وجود، ناکامی تاریخی دستگاههای سیاسی در امر تأمین عدالت اجتماعی، دولت-ملتسازی و توسعۀ دانش – در گذشته – بسیار عبرتانگیزند. فیالمثل کافیست بدانیم در دورۀ عبدالرحمنخان، در کُل جغرافیای این کشور سه دبیرِ چیرهدست یافت نمیشد که امور اداری دربار را برعهده گیرد. اینگونه میتوان به اعماق فاجعۀ فکری و فرهنگیِ نهادینهشده در این سرزمین اشراف پیدا کرد. این در حالیست که همزمان با عصر عبدالرحمن خان، از صدها فیلسوف و نویسنده و دانشمند، شاعر و مخترع و… میتوان در جاهای دیگر دنیا، فیالمثل اروپا سراغ گرفت که حتا فهم اندیشههای آنها بر حافظۀ روشنفکرانِ ما سنگینی میکند. با این گفته، اگر «زمان» را پیوسته فرض کنیم و «حال» را برآیندِ ضروری «گذشته» بینگاریم، آنگاه اگر کنون در چنین وضع اسفباری نمیبودیم، بایستی تعجب میکردیم. بودن در وضع کنونی به یک معنا، تحمیلِ گذشته است، گذشتهیی عمدتاً تاریک و ظلمانی که سایۀ سنگینش را تا «اکنونِ» ما گسترانده است. این نکته را برای آن گفتم تا نشان دهم «گذشته»یی که گاه پنجهزارساله خوانده میشود، غالباً درخشان و پُررونق نبوده است، هر چند استثنائاً گاهی به سمتی حرکت کرده که امیدبخش بوده است. با این بیان، گذشتهیی با این وصف را نمیتوان صرفاً ستایش کرد، بل نیاز به تحلیل بیطرفانه و سنانِ فکر نقاد نیز دارد. تبجیلِ صرف و تکریمِ نابهجای «گذشته»، ما را از درک واقعیّتِ آن بازمیدارد و مانعی در برابر فهمِ «گذشته» بنیاد مینهد. اینگونه برخورد با گذشته از نگاه علمی کاملاً بیوجه است و صرفاً میتواند تسکینِ کاذبانهیی باشد که به درد سیاستمداری منفعتخواه یا ناسیونالیستی متصلب میخورد. با این وجود، در رویکردی جامعهشناسانه، بسیار مهم است اینکه بدانیم ما در چه وضعی قرار داریم و از یک مناسبتِ تاریخی، در چه شرایطی تجلیل میکنیم. تجلیل از استقلال در اوضاع و احوالی که بتوان واقعاً مستقلانه تصمیم گرفت و عمل کرد، بسیار شایسته و ستودنیست. برخلاف، تجلیل از آن در کشوری که همواره وضعیت آن تابعِ معادلاتِ قدرتهای منطقهیی و جهانی بوده و مهمتر از آن، بالفعل تحت حمایتِ کشورهای خارجی – اگر نگوییم اشغال – قرار دارد، بسیار مُضحک و حزنانگیز است. از آن بدتر، هزینهسازیِ هنگفت برای تدویر یکچنین محافلی، آنهم در وضعیتی که میلیونها تن زیر خط فقر مطلق قرار دارند و شهروندان با هزارویک مشکلِ حاد اقتصادی دستبهگریباناند، تراژدی خندهداریست که آدمی را به «تأملِ دشوار» و «پُرفاجعه» فرو میبرد.
Comments are closed.