احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۵ سنبله ۱۳۹۸
صلحِ افغانستان همانند سایر قضایای این کشور، یک معماست و جامعۀ ما از سیاستمدارانِ مشهور گرفته تا روزنامهنگارانِ گمنام، همه میکوشند این معما را حل کننـد؛ اما معمایِ صلح آنقدر لغزنده و سیال است که در همان لحظاتی که گمان میکنی آن را حل کردهای، صورتی تازه و ترکیبی متفاوتتر پیدا میکند. با این وصف، بهجای ادعای کشف این معما، بهتر است به توضیحِ وضعیت و ارایۀ دیدگاه پیرامون آن پرداخت.
این روزها درحالی از پیشرفتِ مذاکراتِ صلح و نزدیک شدنِ طالبان و امریکاییها به «توافق نهایی» صحبت میشود که نه مردم افغانستان جایگاهِ خود را در این پروسه یافتهاند و نه طالبان اهمیتی به مطالبۀ مردم از این گفتوگوها قایل هستند. آیا صلحی را که در آن مردم جای نداشته باشند، میتوان صـلح نامید؟
مسلم است که منظور از مردم افغانستان و مطالبۀ جایگاهِ آنان در برنامۀ صلح، نمایندهگانِ مردمِ افغانستان است که میتوانند صدایِ جامعه را در مذاکراتِ صلح انعکاس دهند. و منظور از نمایندهگان مردم نیز آقای غنی و اعضای حکومتِ وی نیستند؛ چه اینکه حکومتِ غنی مدتهاست که از مشروعیت تهی شده و بر محورِ انحصارگری و تعصب چرخیده است. چنین حکومتی، نه ظرفیتِ ملی برای پیشبرد پروسۀ صلح دارد و نه نیتِ صادقی برای خدمت به مردم. آقای غنی هر پروسهیی را در چارچوبِ منافعِ شخصی و تیمیِ خود به تفسیر میگیرد و بر اساس آن، به کنش و واکنش دست میزند و نامِ آن را «تعقیب منافع ملی» میگذارد.
نمایندهگان راستینِ مردم اما کسانی هستند که اولاً هیچگاه دامنِ خود را به پلشتیهایِ رایج در حکومت آلوده نکردهاند، ثانیاً هیچوقت سنگِ قوم و قبیلۀ خاصی را به سینه نزدهاند و ثالثاً هرآنچه گفته و میگویند و عمل میکنند، در چارچوبِ آجنـدا و وفاق ملی طرح میگردد. چنین افراد و اشخاصی اگر در برنامۀ صلح به نمایندهگی از مردم سخن بگویند، نه مجذوبِ مشوقهایِ فریبندۀ بیرونی و نه مرعوبِ فشارهایِ ویرانگرِ استخباراتی میشوند. آنها با بازتابِ ملاحظات ملی، نسبت به حذفِ مردم از برنامۀ صلح و تبعاتِ جنگآفرینِِ آن هشدار میدهند.
با اینهمه، حتا اگر از سرِ ناچاری، حکومتِ موجود را حافظ منافع ملی و نمایندۀ واقعیِ مردم افغانستان به شمار آوریم، بازهم میبینیم که این حکومت در بازیِ صلح محلی از اعراب ندارد، جز اینکه بر جزییاتِ توافقِ امریکاییها و طالبان (و به عبارتی، بازیگران پشت پردۀ آنها) صحه بگذارد و این صحهگذاری در یک فریبکاریِ بزرگ «گفتوگوی بینالافغانی» نام بگیرد. از همینروست که بازهم میتوان بر جای خالیِ مردم در برنامۀ صلح تأکید کرد و از این سکو، آن را مورد تردید قرار داد.
عدم حضور مردم در مذاکرات صلح، نشانۀ فریبکاری است و هر برنامۀ فریبکارانهیی از تناقضهایِ موجود در آن قابل تشخیص است. در روزهای اخیر پیرامون مذاکراتِ صلح دو ادعایِ متناقض و گیچکننده قابل شنود است: نخستین ادعا که از طرفِ آقای ترامپ و خلیلزاد مطرح شده ایناست که هنوز فهرستی برای خروج نظامیانِ امریکایی وجود ندارد و نیروهای خارجی در صورت توافق صلح با طالبان نیز به حمایت از نیروهای افغانستان ادامه خواهد داد. دومین ادعا نیز توسط طالبان مطرح شده و آن اینکه پس از صلح با امریکا، نیروهایِ آنها به مبارزۀشان تا سقوط دولتِ دستنشاندۀ کابل ادامه خواهند داد.
این دو گزاره ضدِ یکدیگر و خلافِ منطقِ صلح خوانده میشوند؛ چرا که صلح در سادهترین و سنتیترین تعریف خود، به نبود جنگ و منازعه اطلاق میشود. در صورتیکه جنگ ادامه یابد و پس از توافق صلح، طالبان به جنگ با دولت یا حکومتی ادامه دهند که مورد حمایتِ امریکا و جامعۀ جهانی قرار دارد، صلح دیگر چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟
برای ارایۀ آخرین توضیح از وضعیتِ صلح در افغانستان، یاد درسهایِ ریاضیمان در ضرب اعدادِ صحیح میافتم که ضربِ عددِ مثبت در منفی: منفی؛ مثبت در مثبت: مثبت؛ منفی در منفی: مثبت؛ و منفی در مثبت: منفی میشد. به نظر میرسد امریکاییها میخواهند صلحِ مثبت را در جنگِ منفی ضرب کننـد و از آن جنگِ منفی نتیجه بگیرند؛ جنگی که شدتِ آن میتواند بیشتر از جنگهایِ امروز باشد!
Comments are closed.