احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۵ میزان ۱۳۹۸
در مورد انتخاباتِ افغانستان و کمیها و کاستیهای احتمالی آن، حرفوحدیثهایِ بسیاری برای گفتن و نوشتن وجود دارد؛ حرفوحدیثهایی فراتر از مسالۀ تقلب و گروگانگیریِ انتخابات توسط تیم یا تیمهایی که بر سرِ قدرت اند و امکاناتِ دولتی را مایملکِ خویش میدانند. بسیاری از کارشناسان و حقوقدانان، با تفکیک مفهومِ «شفافیت» از «عدالت»، میگویند حتا اگر انتخابات در افغانستان منطبق بر قانون برگزار شود و با نظارتِ دقیقِ نهادهای انتخاباتی و ناظر، تقلب به آن راه نیابد، چنین انتخاباتی را میتوان شفاف و سالم نامید، اما عادلانه نامیدنِ آن ادعایی گزاف خواهد بود. آنها توضیح میدهند که برای تأمین عدالت در انتخابات، نخست از همه قوانین و نظامِ انتخاباتی باید عادلانه باشد و برای رسیدن به این مأمول، باید قوانین با ساختِ اجتماعیِ کشور سازگار و هماهنگ باشد. مثلاً این نکته که کشور از نظر قومی، زبانی و فرهنگی در چه ترکیب و کیفیتی قرار دارد، باید در تنظیم قانونِ انتخابات مورد ملاحظه قرار گیرد تا در نهایت، نظام انتخاباتییی روی دست گرفته شود که بتواند بهترین نمایندهگی را از آرایِ مردم کند.
این بحث اگرچه بسیار مهم است، اما سخنِ ما در اینجا نقد قوانین و نظام انتخاباتی و برقراری عدالت در انتخابات از چنین زاویهیی نیست؛ بل دغدغه و اولویتِ این روزهای ما، به سلامت عبور نمودن از انتخاباتِ بحرانخیزِ ششم میزان است که در آن هم سطحِ مشارکتِ مردم به عنوانِ رایدهنده بسیار پایین بوده، هم با تقلبها و تخطیهای گسترده، قوانینِ انتخابات در آن نقض شده، و هم فرهنگِ زورگویی بهجای محاسبۀ آرای شفاف، در صدد تعیینِ نتیجۀ آن است.
اگر تأمین شفافیت و عدالت در انتخابات را در «تطبیق قانون انتخابات» بدانیم، در انتخاباتِ ششم میزان این قانون در برابر زورگویان و متقلبان کم آورده و فرهنگِ زورگویی و ادبیاتِ کوچهبازاری توانسته مهار انتخابات را بهدست بگیرد و آن را به جاهایی ببرد که اکنون ما شاهدش هستیم. در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۸، دو تیمِ حکومتیِ رقیب وجود داشت که از ابتدا خود را برندۀ انتخابات میدانستند و به همین نسبت، امکانات وسیعِ دولتی را به کار بستند تا آرایِ مردم را به هر قیمتِ ممکن از خود سازند. تلاشهای مبتذل و قانونشکنانۀ آنها برای پیروزی در انتخابات، نخستین دلیـلِ مردم برای عدم مشارکت در انتخابات بود. مردم دیدند دو تیمی که زیر عنوانِ «دولت وحدت ملی» پنج سال سرنوشتِ آنها را به گروگان گرفتند و جز نفاقِ قومی و ناکامیِ سیاسی حاصلی به بار نیاوردند، پروسۀ انتخابات را نیز به گروگان گرفتهاند و با اکتها و اداهایِ جلف در تلاشِ تصاحبِ دوبارۀ کرسی قدرت اند!
انتخابات ششم میزان، از هر زاویهیی که به آن نگاه شود، یک انتخاباتِ ناسالم بوده است؛ انتخاباتی که عدمِ سلامتِ آن را هر روز ادعاهایِ مشمئزکنندۀ دو تیمِ حکومتی تذکر میدهد؛ دو تیمی که بیاعتنا به نفرتِ عمومی از خود، همچنان بر دُهلِ پیروزی مینوازند و نمیتوانند ببینند و بفهمند که غیر از آنها، تیمهایِ صاحببرنامه و متعهدِ دیگری هم در کارزارهایِ انتخابات وجود داشتهاند که میتوانند هرکدام بخشی از آرایِ دومیلیون رایدهنده را از آنِ خود کرده باشند و شاید هم آرایِ پاکشان بیشتر از آرایِ مغشوشِ آنان باشد و اخلاقاً اگر برندهیی در این میدان متصور باشد نیز آنها هستند.
به رغم این، باید گفت که انتخاباتِ ناسالم، برنده ندارد و در یک چنین فضایی، آنهایی که بر طبلِ پیروزی میکوبند، بازندهگانِ زورگویی هستند که گرچه میدانند مردم به آنها «نه!» گفته، ولی اُمید و اتکایشان مهندسی آراست و میخواهند از این گندابِ کثیف ماهیِ مُراد بگیرند. بنا بر این اوصاف، باید گزینۀ سومی در میـان آید که بتواند با تجمیع و بسیجِ تمام ظرفیتهایِ ملی و نیروهای متعهد، اعتمادِ فروپاشیدۀ مردم به دموکراسیِ وطنی را بازسازی کنـد؛ گزینۀ سومی که در آن باختِ همۀ تیمهای متقلب و پیـروزیِ همۀ جریانهای سیاسیِ درستکار تضمین گردد و از سکوی آن، مردم بتوانند با شوق و اطمینان به انتخاباتهایِ بعدی قدم بگذارند.
Comments are closed.