احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





فروش انترنتی از سهولت تا خیانت

گزارشگر:روح‌الله بهزاد - ۰۶ عقرب ۱۳۹۸

فروش انترنی که در سال‌های اخیر به افغانستان راه باز کرده، علاوه بر سهولت‌ها زمینه‌ساز کلاه‌برداری نیز گردیده است. کلاه‌برداران با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای تلفن‌های هوشمند، کلاه‌برداری می‌کنند و پول و اموال مردم را غارت می‌کنند. کلاه‌برداران شیوه‌های مختلفی را برای گول زدن مردم به کار می‌بندند. آنان با نام مستعار فیسبوک، وایبر، واتس‌اپ و یا آیمو می‌سازند و از آن طریق، موتر، تلفن و یا اموالی دیگری که در حقیقت نزدشان نیست را به بهانۀ فروش به کاربران شبکه‌های اجتماعی و استفاده کننده‌گان نرم‌افزارهای تلفنی برای mandegarفروش عرضه می‌کنند.
در سال‌های اخیر، در شبکه‌های اجتماعی صدها صفحۀ فروشِ اموال و مایملک شخصی ایجاد شده و شهروندان با استفاده از آن، اموال‌شان را در محضر عام برای فروش می‌گذارند. بربنیاد مشاهدات روزنامۀ ماندگار، بازار شبکه‌های اجتماعی در بسیاری مواقع گرم هم می‌باشد و روزانه هزاران تن برای خرید و فروش در آن پرسه می‌زنند. علی‌رغم سهولت‌هایی که این بازارها در عرصۀ خرید و فروش اموال به میان آورده، اما زیان‌هایی را نیز متوجه مردم کرده است.

اما کلاه‌برداران چگونه کلاه می‌گذارند؟
کلاه‌برداران مثلاً در یکی از بازارهای فیسبوک، عکسی از یک موتر را با مشخصات و قیمت آن و نیز همراه با شمارۀ تماسی می‌گذارند. خریدار پس از خواندن متن و موافقت به خرید، بی‌درنگ با فروشنده تماس برقرار می‌کند و در مورد آن چنه می‌زند. البته تصویر موتر بدون پلیت و یا هم با برچسبی بر روی پلیت آن گذشته می‌شود تا موتر و صاحب اصلی آن قابل ردیابی و شناسایی نباشد. اکثراً ارتباط خریدار و فروشند از طریق وایبر و واتس‌اپ برقرار می‌شود. این کار از بهر مصونیت این شبکه‌ها صورت می‌گیرد تا در موقع صحبت و پس از کلاه‌برداری، ردیابی و شنودِ صحبت‌های دو طرف ناممکن شود. وقتی دو طرف به موافقه رسیدند، فروشنده شمارۀ اکونت بانکی‌اش را به خریدار می‌فرستد تا مقداری از پول را طور «پیشکی» واریز کند. در همین هنگام است که خریدار قربانی می‌شود و پس از فرستادن پول، شمارۀ تماس فروشنده خاموش می‌شود و ارتباط هم قطع می‌گردد.
نذیر احمدی که در شهر کابل زنده‌گی می‌کند و چند هفته پیش فریب یکی از کلاه‌برداران را خورده است، چگونگی افتادنش در دام کلاه‌برداران موترفروش را به روزنامۀ ماندگار روایت می‌کند. آقای احمدی برای خرید یک عراده موتر، همه‌روزه بازارهای شبکۀ اجتماعی فیسبوک را نظارت و زیر و رو می‌کند تا سرانجام یک موتر نوع کرولا توجه‌اش را جلب می‌کند. این موتر در ولایت نیمروز است و صاحبش نیز در آن ولایت زنده‌گی می‌کند. احمدی به صفحۀ فیسبوک فروشنده پیام می‌گذارد و از او شمارۀ تماسش را می‌طلبد. فروشنده شماره‌اش را می‌فرستد و دو طرف، از طریق واتسپ‌اپ با هم صحت و چانه‌زنی می‌کنند و در نهایت به توافق می‌رسند. فروشنده به نذیر احمدی نمبر اکونت بانکی‌اش را می‌فرستد و از او می‌خواهد تا چهارصد دالر امریکایی به طور پیشکی برایش بفرستد. آقای احمدی بامداد روز بعد به بانک می‌رود و پول را به فروشنده می‌فرستد. پس از آن، برایش زنگ می‌زند و اطمینان می‌دهد. روز بعد وقتی او می‌خواهد در مورد چگونه‌گی فرستاده شدن موتر از فروشنده معلومات بگیرد، متوجه می‌شود که شمارۀ تماس خاموش است و فروشنده او را از فیسبوک نیز بلاک کرده است.
نذیر احمدی تا یک روز پس از آن هم باورش نمی‌شد بر سرش کلاه گذاشته اند. او فکر می‌کند فروشنده با مشکلی روبه‌رو شده و دیر یا زود دوباره برایش زنگ می‌زند. اما چند روز از این ماجرا می‌گذرد و خبری از فروشنده نمی‌رسد. سرانجام تصمیم می‌گیرد به بانک برود و در مورد صاحب اکونت بانکیِ که پول فرستاده، جویای معلومات شود. ماجرا را به کارمندان بانک توضیح می‌دهد. بانک، بربنیاد قوانین برایش معلومات صاحب اکونت را نمی‌دهد، اما می‌گوید که پیش از این شکایت‌های دیگری نیز از این اکونت دریافت کرده‌اند و او می‌تواند با آوردن عریضه از دادستانی کُل، ماجرا را پیگیری کند. «طنز تلخ» برای آقای احمدی اما این است که مسوولان در دادستانی کُل برایش می‌گویند: «برو بابا به‌خاطر چارصد دالر آمدی عریضه می‌کنی». پس از جرو بحث، مسوولان دادستانی کُل، نذیر احمدی را به ریاست حقوق کابل می‌فرستند، اما در این نهاد برایش گفته می‌شود که رسیده‌گی به مشکل او، کار این ریاست نیست. او با کمال ناامیدی به بانک بر می‌گردد. مسوولان بانک این بار ظاهراً با او همکاری می‌کنند و می‌گویند که اکونت را منجمد می‌کنند و تا زمانی که شخص کلاه‌بردار بازداشت شود، پولش در بانک محفوظ می‌ماند.
اما در این میان، مسوولیت‌ناپذیری مسوولان دادستانی کُل و تمسخر زدن به یک شهروند بابت پیگیری چهارصد دالر امریکایی، بیشتر از کلاه‌برداری آقای احمدی را ناامید و مأیوس ساخته است: «شاید خود کارمندان دادستانی چهارصد دالر در ماه معاش نداشته باشند، اما برای من می‌گویند که چهارصد دالر چیست که پشت آن می‌گردی. آنان یا کارهای زیرمیزی دارند و یا کارهای پیدا و پنهان غیرقانونی دیگر می‌کنند، اما هرچه باشد، چهارصد دالر برای یک فرد عادی جامعه پول زیادی است. واقعاً چطور به خود حق می‌دهند این مقدار پول را ناچیز بدانند و به آن رسیده‌گی نکنند؟». پرونده‌های نظیر آنچه بر آقای احمدی گذشته است، زیاد است. شهروندان زیادی در دام کلاه‌برداران افتیده اند. خواستیم با نهادهای عدلی و قضایی و کشفی در این زمینه صحبت کنیم تا بدانیم در این راستا چه اقداماتی روی دست دارند و چه کارهای تا کنون انجام داده اند، اما تماس‌های مکرر ما با سخنگویان این نهادها بی‌پاسخ ماند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.