احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:هارون مجیدی - ۲۶ عقرب ۱۳۹۸
شناخت درست از آدمها باعث ایجاد اعتماد و انگیزۀ بیشتر برای کارهایی که در صفِ انجام شدن هستند، میشود. تاریخ مبارزات در جهان پیوسته روایتهای زیادی از وجود اعتماد متقابل میان رهبری و اعضای شامل یک جریان برای رسیدن به هدف را دارد که این شناخت باعث رقم خوردن دستاوردهای بیشماری شده است.
شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور نیز پس از شناخت درست همرزمانش به آنان اعتماد میکرد و عملی کردن برنامههای عمدهیی را به آنان میسپرد. دوستان و همسنگران شهید مسعود روایتهای زیادی از این نوع برخوردها دارند و دستاوردهای زیادی جبهۀ جهاد و مقاومت به رهبری شهید مسعود را حاصل همین شناخت میدانند.
در این میان، پیوسته کلیپ سخنرانیهای سیدمصطفی کاظمی، از چهرههای ملی کشور و از همسنگران شهید مسعود را شنیدهام که شناخت واقعی خود را از شهید مسعود ارایه کرده و دلایل همکار بودن و انجام کارهای مشترک با قهرمان ملی را توضیح داده است. در مقابل، چندین نوبت از یاران و دوستان مشترک شهید مسعود و شهید کاظمی از اعتمادِ مسعود به شهید کاظمی شنیدهام که قهرمان ملی در چندین نوبت به یارانش از درایت، شجاعت و استعداد شهید کاظمی با ستایش یاد کرده و حتا گفته بوده که شهید سیدمصطفی کاظمی توان رهبری جبهۀ مقاومت ملی مردم افغانستان را پس از او دارد.
تازه، روزهای معدودی از ۱۲مین سالروز شهادت سیدمصطفی کاطمی سپری میشود که کتابِ جدید ژیلا بنی یعقوب به نام «فرمانده مسعود به روایت نزدیکان، دوستان و همرزمانش» منتشر شد. معرفی مفصل این کتاب به زودی در روزنامۀ ماندگار چاپ میشود. یکی از گفتوگوهای آمده در این کتاب، گفتوگوی سیدمصطفی کاظمی است که یک سال پیش از شهادتش انجام شده است. در این گفتوگو، شهید کاظمی به خاطرات مشترکش از شهید عبدالعلی مزاری تا قهرمان ملی افغانستان را روایت کرده است. شهید کاظمی در این گفتوگو راجع به خود و کارنامۀ سیاسی، ایجاد حزب وحدت، تلاشهایش برای توقف درگیریهای داخلی تا ادامۀ همکاریش با شهید مسعود صحبت میکند و اینکه مرحلهوار به چه شناختی از مسعود شهید رسیده است. شهید کاظمی اوج نگاه و باورهای مشترکش با شهید مسعود را برای ساختن افغانستان با حوصله و جزییات توضیح میدهد. برای دانستن تمامی این روایت، دوستان را ارجاع میدهم به خود کتاب و خواندن این مصاحبه که صفحات ۹۱ تا ۱۲۵ این کتاب را احتوا کرده است.
در این یادداشت برشی از این گفتوگو را که پاسخ مفصل شهید کاظمی به این پرسش که شما بیشتر در دوران مقاومت ارتباط نزدیک و شخصی با احمدشاه مسعود داشتید؟ همان دورهیی که در پنجشیر بودید؟، است را میآورم. شهید کاظمی میگوید: بله، ما از پنجشیر تا تخار و مزار شریف با هم بودیم و تماس دایمی داشتیم. احمدشاه مسعود خیلی حرفهای من را گوش میداد. چون وقتی من با چنین تحلیلی با شما صحبت میکنم، طبعاً با ایشان هم به همین صورت صحبت میکردم. کوشش میکردم که تنها صحبت کنم، چون آقای مسعود شخصیت واقعاً برجسته و مهمی بود و من همیشه با احترام با ایشان صحبت میکردم، ولی وقتی جبهۀ متحد و جبهۀ مقاومت و فشارها روزبهروز افزایش پیدا میکرد، زیباییهای مسعود بیشتر برجسته میشد. گذشته هم جای خود را دارد.
شهید سید مصطفی کاظمی در ادامۀ گفتوگو این زیبایی قهرمان ملی افغانستان را چنین شرح میدهد: مسعودِ دوران مقاومت، یک مسعود جدید بود. تفاوت داشت با مسعودی که در دوران کابل(دوران حکومت اسلامی) بود. خود شهید مسعود هم بارها گفته بود که ورود ما به کابل، زودرس بود. میگفت حضور ما در کابل(حکومت) موجب فاسد شدن نیروهای ما شده است. خود مسعود بارها مطرح کرد که به کشمکشهای ناخواسته کشیده شدیم و اشتباهاتی صورت گرفت. بیان این مسایل ضعف نیست… مسعودِ دوران مقاومت، مسعودِ بزرگی بود و زیباییهایی داشت؛ اول اینکه هیچگاه به فکر حسابرسیهای گذشته و انتقامگیری از حریفان و رقیبان گذشتۀ خود نبود. وقتی آقای خلیلی{کریم خلیلی} در بامیان بود، تمام اصرار آقای مسعود این بود که به آقای خلیلی در بامیان کمک کنیم؛ در حالی که در گذشته با هم مشکل داشتند. میگفت به ژنرال دوستم کمک کنید. وقتی که دوباره اعضای جبهۀ متحد در ساحه(منطقه)ی شهید مسعود جمع شدند، از همه میزبانی شایستهیی به عمل آورد و با تکریم و عزت با همه برخورد کرد. به همه کمک کرد تا به مناطق مورد نظرشان منتقل شوند. اعتمادسازی را بین نیروهایی که از گذشته با یکدیگر دچار سوءتفاهم شده بودند، آغاز کرد. تلاش میکرد برخی اختلافات داخلی را که بین اعضای جبهۀ متحد بود، حل کند. اصرار میکرد: «گذشتهها را تمام شده اعلام کنید، ما و شما باید توان خود را برای آینده یکجا کنیم». نکتۀ بسیار مهم دیگر، اعتماد به نفساش بود. هر جایی که سراسیمهگی و ناامیدی به وجود میآمد، نگاه به طرف مسعود، موجب اطمینان میشد. واقعاً شخص وارستهیی بود که به هدف خود باور داشت. همان اعتماد به نفس و مدیریتی که داشت باعث میشد که نشان دهد یک رهبر واقعی است. در کنار همۀ این بحثها، یک عنصر نظامی بود، اما به حدی با ظرافتهای عاطفی، عرفانی و معنوی عجین شده بود که شما در سختترین شرایط نظامی، وقتی شب در خانه ملاقاتش میکردید، احساس نمیکردید که یک فرماندۀ نظامی باشد.
نکتۀ بسیار جالب دیگر، حوصلهمندیاش بود. به نظرم در دورۀ مقاومت همه تجارب خود را به کار میگرفت تا از آنچه در گذشته باعث اختلافات و کشمکشها شده، استفاده کند که در آینده موجب قدرت شود. این نقاط در او برجسته بود…
Comments are closed.