احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز احمد حنیف - ۱۲ قوس ۱۳۹۸
ابومنصور محمد فرزند محمود متولد سال ۲۳۸هـق و متوفای ۳۳۳هـق در دهکدهیی بهنام ماترید (به ضم تا و یا فتح آن) در نزدیکی سمرقند از شهرهای معروف ماوراء النهر میباشد.
معروفترین استادان ماتریدی، محمد بن مقاتل رازی، قاضی ری و شاگرد امام محمد بن حسن شیبانی، ابونصر عیاضی، زاهد و فقیه حنفی سمرقند، ابوبکر احمد بن اسحاق جوزجانی مولف کتاب «الفِرَق و التمییز» و نصر بن یحیی بلخی، فقیه و متکلم بلند آوازۀ بلخ، اند و از جمله مشهورترین شاگردان وی، ابوالقاسم سمرقندی قاضی سمرقند، علی رستغنی، صاحب کتاب «إرشاد المهتدی» و همچنان عبدالکریم بن موسی بزدوی، پدر بزرگ فخر الاسلام بزدوی میباشد. (بنیانگذار کلام حنفی، ص۶۴).
ماتریدی، علم تفسیر و حدیث، فقه ابوحنیفه، فلسفه یونان، ادبیات عرب و علوم متداول دیگر را نزد استادانش در شهر سمرقند فراگرفت و در همانجا به تدریس و تألیف پرداخت. مهمترین آثار وی: «تأویلات اهل السنه» در تفسیر قرآن، «مآخذ الشرائع» و «کتاب الجدل» در اصول فقه، «کتاب التوحید» و «شرح فقه اکبر» در علم کلام است.
ابومنصور ماتریدی، در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، بزرگترین متکلم اهل سنت شناخته میشود که در برابر مکاتب کلامی معتزله، کرامیه، جهمیه، روافض، اصحاب تجسیم و تشبیه و تعطیل و همچنان قرمطیها، ثنویها و دهریها، با وضع روش علمی ویژه، معتدل و منطقی، مبتنی بر عقل و نقل، ایستادهگی کرد و از سوی علما به «مهدی امت» ملقب گردید.
در عصر ماتریدی، شهرهای سمرقند و بخارا باوجود آنکه از بغداد (پایتخت خلافت) فرسنگها فاصله داشتند، اما در نتیجۀ توجه شایان سامانیان به گسترش علم و تمدن و عنایت ویژه به علما، اندیشمندان بزرگواری در این مرز و بوم در بخشهای مختلف علمی مانند: عرفان و تصوف، حکمت و فلسفه، شعر و ادب و فقه و حدیث، آمدند که در نتیجۀ آن، این منطقه به بزرگترین حوزۀ علمی و تمدنی جهان اسلام بعد از بغداد تبدیل گردید. چنانچه زبان فارسی در قالب رسمالخط عربی در آمد، قرآن کریم و تاریخ طبری به زبان فارسی برگردانده شدند، رودکی سمرقندی دهها هزار شعر به زبان فارسی سرود و بزرگمردان دیگری مانند امام بخاری در علم حدیث و امام ابومنصور ماتریدی در علم کلام، هریک همچون آفتابی از این خطۀ مبارک بر جهان اسلام پرتو افکندند.
ماتریدی در شرایطی ظهور کرد که مباحث کلامی مانند اثبات وجود و وحدانیت خداوند، چگونگی رابطه میان ذات و صفات، قضا و قدر، کلام الهی و غیره، میان مکاتب مختلف بهویژه اهل حدیث و معتزله بیش از هر وقت دیگر شدت یافته بود و عقل و نقل در تقابل هم قرار گرفته بودند و مذاهب کلامی متعدد در گوشه و کنار جهان اسلام بهوجود آمده بود. در این زمان، نیاز به ایجاد خط سوم و اعتدال، میان افراطگرایی و تفریطجوییهای مکاتب کلامی مختلف احساس میشد که از یکطرف متکی بهعقل و از سوی دیگر، مطابق به نصوص قرآن و حدیث باشد.
ماتریدی با تمسک به آیات قرآنکریم در تمام مباحث کلامی، بهخوبی توانست میان عقل و نقل آشتی برقرار نماید و بر این نقطه تأکید ورزد که هیچ یکی از این دو، بدون دیگری نمیتواند ره بهجایی ببرد؛ چنانچه در باب حُسن و قبح و رؤیت خداوند، موقفی وسط و معتدل میان دیدگاه معتزله و اشاعره اختیار نمود و مدعای خویش را از راه تلازم میان عقل و نقل، با قوت اثبات کرد.
در پیوند به موضوع اثبات وجود خدا که در آن زمان یکی از مباحث مهم کلامی بهشمار میرفت در روشنی آیات قرآنکریم با وضع دلایل دهگانه فلسفی-کلامی که عبارت اند از: حقیقت تغییر در عالم، مرگ و زندهگی، توازن اضداد در اشیا، جواهر و اعراض، علیت یا سببیت در اشیا، پایان پذیری جهان و برهم خوردن نظام هستی، حرکت جوهری عالم، وجود پدیدۀ شر، تسخیر نیروهای طبیعت برای انسان، موجودیت نظم دقیق در کاینات و همچنان آفرینش هستی، از یک طرف متکی به عقل و از سوی دیگر، از نقل بهره جسته و بدین باور است که دلایل عقلییی که قرآنکریم ارایه کرده است، آسان، ملموس و نزدیکتر به فهم نسبت به دلایل دیگر است.
ده برهانی را که ماتریدی بهخاطر اثبات وجود خداوند وضع کرده است، در واقع، اصول و قواعد پژوهشی اند که هر دانشمندی در چارچوب آن میتواند مطابق به مقتضای عصر خود، برای اثبات وجود خداوند استدلال کند. بهگونۀ مثال، پژوهشهایی که امروز در رابطه به چرخش اجرام سماوی، مدارها و فاصلههای دقیق و مهندسی شده میان کهکشانها، ستارهها و ستاره و اقمار، حرکت در مسیرهای متقاطع بدون آنکه یکی به دیگری نزدیک شود و یا هم فاصله میان آنها از حد اعتدال بیشتر گردد، صورت گرفته است، همه موضوعاتی اند که در محور «حرکت جوهری عالم»، «حقیقت تغییر در عالم»، «نظم دقیق در کاینات» میچرخد.
همانطور، «پایان پذیری عالم» که ماتریدی آن را به عنوان یکی از براهین اثبات وجود خدا در قرن سوم مطرح کرده، اگر در روشنی تفسیرهای جدید عقلانی از آیات قرآن و پژوهشهای علمییی که در این عرصه انجام شده است، به بررسی گرفته شود، در واقع، دروازهیی است برای بحثهای علمی سودمندی برای دانشآموزان امروز که سخت تشنه آن اند.
در زمان ماتریدی بحث دیگری که میان اندیشمندان علم کلام داغ بود، موضوع تأویل و تعطیل و تشبیه و تجسیم در باب صفات خداوند بود؛ عدهیی مانند پیروان اندیشۀ جهم بن صفوان بهخاطر گریز از تشبیه صفات خالق به صفات مخلوق، صفاتی مانند: سمع و بصر، علم و قدرت، اراده و حیات و غیره را از خداوند نفی کردند و گروهی دیگر مانند پیروان مکتب احمد بن حنبل، به اثبات تمام صفاتی که در قرآن و حدیث وارد گردیده است، بدون تشبیه، تأویل و تعطیل و بلاکیف تأکید ورزیدند و بحث و جدال عقلی در این باب را، بدعت و خلاف مقتضای شریعت، تلقی نمودند و تعداد دیگری صفات خداوند را به صفات مخلوق تشبیه نمودند و برای خداوند جسم قایل شدند. ماتریدی بهسان علمای سلف به ثابت بودن تمام صفات خداوند تأکید ورزید و بهخاطر فهم بهتر مخاطب، آن را به صفات نفسی، صفات سلبی، صفات معانی، صفات معنوی، صفات افعال و صفات خبری تقسیم کرد.
در رابطه به صفات خبری مانند: ید (دست)، وجه (روی)، استوای خدا بر عرش و غیره، امام ماتریدی بدین باور است که صفات خداوند غیرقابل مقایسه به صفات مخلوق و درک و تحلیل آن از دایرۀ عقل بیرون و از نظر شرع نیز بحث و جدال در پیوند به آن جایز نیست؛ بهخاطری که عقلِ انسان در چارچوب محسوسات حرکت و فعالیت میکند و بر ماورای طبیعت راه ندارد و نمیتواند ماهیت اشیا را در ورای محسوسات کشف کند.
در پیوند به چگونگی رابطه میان ذات و صفات، برخی مکاتب کلامی بدین باور بود که صفات خداوند عین ذات او تعالی و قدیم (ازلی) است و برخی دیگر، صفات خداوند را حادث و غیر ذات میدانستند تا از تعدد قدما گریز کرده باشند. در برابر این گروهها، اهل حدیث به توقیفی بودن صفات و بدعت خواندن بحثهای عقلانی در این زمینه معتقد بود. امام ماتریدی برخلاف همه، صفات خداوند را، نه عین ذات و نه غیر ذات خوانده و تصریح نمود که صفات خداوند به اعتبار وجود، عین ذات و به اعتبار مفهوم، غیر ذات باری تعالی و ازلی و قدیم اند. با این روش، از یک طرف بحث تعدد قدَما را آنچنان که معتزله باور داشت، حل کرد و از سوی دیگر، عدم حدوث صفات خداوند را ثابت ساخت.
موضوع حادث بودن صفت «کلام» و خلق قرآن یکی دیگر از موضوعات جنجالبرانگیز در اوایل قرن دوم هجری بود که از سوی معتزله مطرح گردید و امام احمد در برابر آن ایستادهگی کرد؛ چنانچه از سوی خلیفه وقت به زندان افکنده شد و سخت مورد شکنجه و تعذیب قرار گرفت.
ماتریدی، با استناد به آیات قرآنکریم و تأیید موقف اشاعره، کلام را مانند سایر صفات، صفت ازلی و از نوع صفات نفسی خداوند معرفی کرد که درک ماهیت آن از دایرۀ عقل بیرون بوده و آدمی از راه خرد هرگز به حریم آن، نمیتواند راه یابد.
ماتریدی بدین باور است که قرآن به اعتبار اینکه «کلام الهی» است یکی از صفات نفسی او تعالی، قدیم و غیر مخلوق است. او با استناد به آیاتی از قرآن مجید مانند: (وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیماً). خداوند حقیقتاً با موسی سخن گفت. (النساء:۱۶۴)، خداوند را متکلم به کلام نفسی میداند که قایم به ذات او تعالی و ازلی است. اما بهلحاظ حرف و صوف و آنچه که محسوس است، «کلام لفظی» و از نوع مخلوق و حادث میباشد.
موضوع خلق و حدوث قرآن و دخل و تصرف پیامبر اسلام صلیالله علیه وسلم در آن که در عصر حاضر نیز از سوی برخی معتزلیان معاصر مطرح گردیده است، با درنظرداشت تقسیم کلام به دونوع «کلام نفسی» و «کلام لفظی» میتواند پیروان اندیشه ماتریدی و همچنان اهل حدیث را در برابر معتزلیان معاصر کمک نماید.
در باب جبر و اختیار نیز موقف وسط میان معتزله و جبریه را اختیار نمود و با دلایل فراوان از خلال آیات قرآنکریم و استناد به معیارهای علمی-کلامی بدین نقطه تأکید ورزیده است که خداوند افعال خیر و شر را خلق کرده است و وصف آفرینش در هستی، یکی از صفات او تعالی است و بندهگان در اختیار افعال، اراده مستقل و مخصوص بهخود را دارند. این تعبیر، خیلی نزدیک به تعبیر ابوالحسن اشعری است که خلق افعال را صفت خداوند و کسب افعال را صفت مخلوق میداند.
خَلق و کسب در اندیشه اشعری و خلق و اختیار در باور ماتریدی به لحاظ لفظ و تعبیر متفاوت اما از ناحیه مفهوم یکی اند. از این طریق ماتریدی و اشعری هردو تأکید نموده اند که انسان در برابر افعال نامحدودی از خیر و شر که خداوند در لوح محفوظ نوشته است، اختیار مطلق دارد. وقتی انسان در برابر چندین فعل از افعال شر و چندین فعل از افعال خیر، اختیار مطلق و ارادۀ مستقل داشته باشد، دیگر معنای جبر، منتفی میشود و نسبت «خَلق» نیز که یکی از اوصاف خداوند متعال است، (آنچنان که معتزله باور دارد) به بنده نمیشود.
ماتریدی با مطرح نمودن خَلق و اختیار در باب افعال بندهگان، خواسته است راهی میانه و معتدل از میان گروههای کلامی جبریه و قدریه برای خود انتخاب کند.
نظر ماتریدی این است که در یک زمان، فقط یک فعل برای انسان مقدر نشده است تا جبراً آن را کسب نماید؛ بلکه برای بنده، در برابر تمام افعال خیر و شر، از سوی خداوند، اختیار، اراده و قدرت مطلق داده شده است تا هرآنچه را که میخواهد کسب نماید و مفهوم آیه مبارکه (فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر) نیز همین است.
ماتریدی، وقتی اراده و قدرت انسان در پیوند به کسب افعال را ثابت میسازد معضلۀ بحث قضا و قدر نیز حل میشود و انسانها هر یکی به مقتضای اراده و قدرت مستقل خویشتن، افعال خیر و افعال شر را در زندهگی بر میگزینند.
در کل، میتوانیم گفت: بحثهای کلامی امام ابومنصور ماتریدی بادرنظرداشت رعایت تعادل میان عقل و نقل، به عنوان بزرگترین مکتب کلامی در برابر تمام اندیشههای افراطگرایانه و تفریطجویانه مکاتب کلامی مختلف در نیمه اول قرن چهارم، با قوت ایستادهگی کرد و در فراز و فرود تاریخ تا امروز به حیات خود ادامه داد. چنانچه هر پژوهشگری در مباحث کلامی، در عصر حاضر به آن نیاز دارد و اندیشههای وی در مدارس و دانشگاههای بزرگ اسلامی، هنوز تدریس میگردد.
در شرایطیکه اندیشه سلفیت معاصر با رویکردی نسبتاً متحجرانه و آمیخته با انگیزههای سیاسی، از جزیره عرب سر بر آورده است و مکاتب کلامی ماتریدی و اشعری را، مکاتب کلامی فلسفی و خلاف قرآن و سنت میخواند، معرفت دیدگاههای کلامی ماتریدی برای دانشآموزان دوره دانشگاهی بهویژه محصلان علوم اسلامی، از اهمیت خاصی برخوردار است.
مذهب حنفی در رویکرد فقهیاش در طول تاریخ، غنیترین مکتب فقهی در میان سایر مذاهب بوده است که در روشنی قرآن و حدیث بر بنیاد رأی بنا یافته است اما در بُعد کلامی این مذهب کمتر توجه صورت گرفته است.
دارالعلوم دیوبند که بزرگترین حوزۀ علمی احناف در یکونیم قرن اخیر بوده است و دامنه آن تا پنج قارۀ جهان توسعه یافته است، اما نه در بُعد فقهی قادر شده است که مذهب امام ابوحنیفه را آنچنان که لازم بوده است تجدید نماید و نه هم در بُعد کلامی.
نسل جوان امروز بیشتر از هر وقت دیگر دوست دارد تا مسایل مربوط به دین را نه از روی تقلید بلکه از روی علم و عقل بداند.
در این باب اخیراً کتاب «بنیانگذار کلام حنفی» نوشته بلقاسم الغالی با ترجمه شیوای دکتر احمدذکی خاورنیا که از سوی کانون اصلاحات طبع و نشر گردیده است، به لحاظ روشمندی، اختصار و در عین زمان جامعیت، اثر سودمندی بهشمار میرود.
این کتاب، در واقع درآمدی برای شناخت آرای کلامی امام ماتریدی و خدمات ارزشمند پیروان این مکتب میباشد.
Comments are closed.