احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:بهزاد برمک - ۰۳ جدی ۱۳۹۸
به نظر میرسد واقعیتهای اجتماعی ـ روانی، انسان را به طرف درگیری، رقابت و جنگ و جدال میکشاند. کمبودها، خودخواهیها، ازدیاد جمعیت، قدرتطلبیها و عدم احساس امنیت، هر یک میتواند به عامل جنگ و ستیز بدل گردد.
برخی روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی معتقد اند زمانی که زندهگی اجتماعی میخواهد انسان را به سوی ناامنی و جنگ و جدال بکشاند، راههای زیادی برای اجتناب از آن، وجود دارد.
آموزش سلوک و گوش کردن به دیگران از نظر علوم رفتاری اهمیت زیادی دارد و میتواند ما را به سوی صلح، دوستی و آرامش رهبری نماید.
اگر کسی با عصبانیت و ناراحتی بر سر ما فریاد بزند و ما بتوانیم تحمل کنیم و در نهایت او را هم آرام و خشم او را خنثا سازیم، ممکن است از یک درگیری لفظی یا فزیکی جلوگیری کرده باشیم.
تنها صلح است که ارزش کسب کردن و به دست آوردن آن را دارد اما کسب صلح فقط به معنای اجتناب از درگیری مسلحانه نیست؛ بلکه همچنین به معنای یافتن راهحلهایی است که حذف علتهای خشونت فردی و جمعی را امکان پذیر میسازد، علتهایی همچون: بیعدالتی، ظلم و ستم، جهل و تهی دستی، عدم تسامح و تبعیض.
باید مجموعهیی از ارزشها و رویکردهای نوین را بنا کنیم تا جایگزین فرهنگ جنگ که قرنهاست سیر تمدن را رقم زده، شود.
واقعیتهای جهانی بسیار تلختر از تصور ماست. این جهان ثروتمند و غنی از منابع مادی، دانش، تجربه و این جوامع برخوردار از آزادی و پویایی بیسابقه، بینهایت آسیبپذیر است؛ زیرا هر روز شکاف بین اقلیت از ساکنان ساده که از امکانات پیشرفته برخوردار اند و اکثریت عظیمی که این سعادت و نیکبختی و حتا حداقل سطح استاندارد زندهگی هنوز برایشان سرابی در دور دستهاست که بیشتر و عمیقتر میشود.
یکی از دلایل جدی این خلاء، مسألۀ افزایش نفوس جهان سوم است. آیا جهان صنعتی و پیشرفته میتواند از کنار این معضل جهانی بیاعتنا رد شود؟
به عقیدۀ فِدریکو مایور امروزه جهان به یک واحد کُل بدل شده است و کشورهای غنی و ثروتمند اروپایی و امریکایی نمیتوانند با بیاعتنایی از کنار مهاجرت ناشی از خشکسالی یا جنگ در کشور آفریقایی بگذرند؛ زیرا این ممالک میدانند که چنین مهاجرتی، عامل تشدید بحران ساختاری اقتصادشان است و مهاجرت دستهجمعی و غیرقابل مهار، مشکل بیکاری را به مراتب وخیمتر از پیش میسازد.
خلاصه اینکه هر قدر فنآوری در عصر نظامی انکشاف نماید و به حد اعلای پیشرفت خود برسد، جنگ هم به همان شکل، پیچیدهتر خواهد شد؛ چنانچه امکان دارد در آینده ـ کشورهایی که اساساً دارای نظام کامل و سالم سیاسی و اداری در جامعه نباشند و درگیر جنگ شوند هرگز تشخیص داده نخواهند توانست جنگی را که پیش میبرند آیا برای بقای آن کشور است و یا تا ابد کشوری خواهد بود که در یک جنگ جاودانه برای صلح، مبارزه میکند.
Comments are closed.