صلـح امـریکایـی و پیشمرگه‌های افغانستانی

- ۰۹ جدی ۱۳۹۸

دنیای سیاست بیشتر بر پاشنۀ واقعیت و محاسبۀ قدرت می‌چرخد و شکوه و شکایت کردن در چنین دنیایی، عملی بیهوده به نظر می‌رسد. واقع‌گرایی و سیاستِ قدرت پیشاپیش حکم نموده است که تا قواعد بازی را نیاموزی و از نردبانِ قدرت بالا نروی، پایمال شدن سرنوشتِ طبیعی و محتوم است. از این منظر، شاید اظهار تأسف از این‌که چرا در گرماگرمِ فضای صلحی که میان امریکایی‌ها و طالبان به‌راه افتاده، سربازان و نیروهایِ دولتی بیش از پیش مورد شبیخونِ مهاجمانِ طالب قرار می‌گیرند و جوخه‌جوخه جان می‌بازند، دردی را دوا نکنـد. مسلماً ایالات متحدۀ امریکا در زمین افغانستان، با قدرتِ تمام پیگیرِ منافعِ خودش است و برای بیشینه‌سازی منافعش چاره‌یی ندارند جز این‌که از منافعِ کنش‌گرانِ ضعیف‌تر بکاهد و یا هم منافعِ آن‌ها را ‌قربانی سازد. اما با این‌همه، یادآوری زشتی‌ها و درشتی‌هایِ دنیای سیاست، می‌تواند مقدمه‌یی برای تغییر ماهوی دنیای سیاست و قواعد موجود در آن باشد؛ به‌نحوی که در آن قدرت و واقعیات مبتنی بر آن، در برابر حقیقت و حقوقِ مبتنی بر آن سرِ تعظیم و تسلیم فرود آورد.
بامداد روز گذشته، طالبان با حمله بر یک پاسگاه نیروهای خیزشِ مردمی در ولایت جوزجان، ۱۴ نفر از این نیـروها را به شهادت رساندند. یک روز قبل از آن نیز در حمله‌یی مشابه، طالبان ۱۷ سرباز خیزش مردمی را در ولایت تخار به شهادت رساندند و در هفتۀ گذشته هم در حمله به یک پایگاه اردوی ملی در ولایت بلخ، ۶ سرباز اردو را به شهادت رساندند.
این نوع حملات که شمارشان در ۳۴ ولایت افغانستان در هفته‌های اخیر افزایش یافته؛ سربازان و نیروهای دولتی را به پیشمرگه‌هایِ توافق صلحی تبدیل کرده که قرار است میان امریکا – طالبان امضا شود. گویا افزایش تلفات سربازان دولتی، جزیی از شرایط امضای این توافق و ایجاد فضای تفاهم و اعتمادِ متقابل میان دو طرف است. در این معادله آنچه مهم است، رسیدن امریکایی‌ها به توافقِ صلحی‌ست که در آن اهداف و راهبردهایِ فراوانی مستتر است و این اهداف چنان باارزش‌اند که می‌توان در پای آن، دولت و سربازانِ افغانستان را قربانی کرد.
این‌که طالبان در هفته‌های اخیر بر کشتنِ نیروهای دولتی به‌صورتِ گروهی متمرکز شده‌اند و در این راه نه‌تنها از جانب امریکا و احتمال قطع مذاکراتِ صلح به این دلیل نمی‌هراسند و بل گوشزد می‌کنند که آتش‌بس با دولت افغانستان را نخواهند پذیرفت؛ از سازشِ ولو مقطعیِ امریکا با طالبان در شدت بخشیدن به خشونت‌ها خبر می‌دهد. حال آن‌که اگر غیر از این می‌بود، توقف یا دست‌کم کاهش خشونت‌ها می‌باید پیش‌شرط ادامۀ مذاکرات قرار می‌گرفت تا صلح در افغانستان قرینه‌های عملی می‌یافت و به باور جمعیِ مردم افغانستان تبدیل می‌گشت.
مردم افغانستان به یک چنین فضای صلحی مشکوک و بدگمان اند؛ از این‌رو «صلح امریکایی»، بهترین عنوان برای معرفیِ برنامه‌یی‌ست که ماه‌ها میان نماینده‌گان طالبان و امریکایی‌ها جریان دارد. در این برنامه طرف اصلی، امریکاست و طرفِ دیگر قدرت‌های منطقه‌ییِ حامی طالبان شامل پاکستان، روسیه و چین است که از طالبان به عنوان روپوش استفاده می‌کننـد. دولت و مردم افغانستان در این میانه، پیشمرگه‌هایی بیش نیستند که هر وقت لازم شود، می‌باید جام زهر را سر بکشند و بر زمین بیفتند. امریکا در این میدان، به مصاف رقبای منطقه‌ییِ خود می‌رود که یا آن‌ها را می‌فریبد و یا منافعش در افغانستان را با آن‌ها تقسیم می‌کند؛ اما در این فریب‌کاری یا تقسیم منافع، مردم افغانستان محلی از اعراب ندارند و نقش آن‌ها فقط قبولِ حکمی‌ست که توسط بازیگرانِ برتر بر آن‌ها تحمیل می‌گردد.
سربازانی که در روزها و هفته‌های اخیر در ولایت‌های مختلفِ کشور جان می‌دهند، در نهایت بی‌خبری، نقش پیشمرگه‌های بازیِ صلحِ امریکا را بازی می‌کنند. شاید این روند روز به روز تشدید شود و رقم تلفاتِ نیروهای دولتی و به عبارتی شکارگریِ طالبان بزرگ و بزرگ‌تر شود، اما این رقم در معادلۀ صلحِ امریکا که ابعاد منطقه‌یی و جهانی دارد، متأسفانه چنان کوچک می‌نماید که می‌توان بر آهنگ و ضریبِ آن تا مدت‌هایِ مدید افزود!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.