احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نظـری پریانی - ۲۲ جدی ۱۳۹۸
کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران، در عراق به دستور دونالد ترامپ، تأثیرات کلانِ بینالمللی را بر فضای رابطه با ایران گذاشت و صفبندیهای محتاطانهیی را در سطح جهان در کنار امریکا و ایران بهوجود آورد. آن حمله که با واکشنهای مثبت و منفیِ فراوانی مواجه شده بود، نیشِ انتقادها از اقدام امریکا را هم در آن کشور و هم در جهان بالا برد؛ زیرا امریکا با آن اقدام، منطقه را وارد شکستاندنِ حریم حرمتِ قدرتها بر همدیگر ساخت و نشان داد که موازنۀ قوای موجود و نظم بینالمللی میتواند روزی در یک اقدامِ ناشیانه و غیرمنتظرۀ دیگر درهم بشکند. در کنار این مسأله در اولین روزهای تنش نظامی میان ایران و امریکا و تهدیدهای دوطرفه، برخی کشورهای منطقه نظیر چین، در کنار ایران قرار گرفتند و از اقداماتِ امریکا هشدار دادند. سایر کشورهای آسیایی هم موضعگیری صریح اما محتاطانهیی داشتند و افغانستان هم در میانِ محتاطها بود. متحدان غربی امریکا، موضعگیریهای صریحِ محتاطانهیی در پیش گرفتند و خواستار وخیمتر نشدنِ وضعیت شدند؛ در مجموع کنشگران منطقهیی و جهانی فعال شدند.
حملۀ تلافیجویانۀ ایران و عقبنشینی امریکا (موازنۀ تهدید)
اما چیزی که از دو طرف، در یک شرایط غیرمنتظره و با اشخاص غیرمنتظره، بازهم قابل پیشبینی بود؛ درکِ دوطرف برای خودداری از ورود به میدان رویارویی گستردۀ نظامی بود. اقدام انتقامجویانۀ ایران با پرتاب موشکهای پیهم به دو پایگاه امریکا در عراق، البته با باخبری دولت عراق، هم تلافی نسبیِ اقدام ایالات متحده بود که از جانب رهبر ایران «یک سیلی به روی امریکا» خوانده شد و هم توانست افکار عمومی را در سطح ایران و در سطح منطقه به سمتِ ایران معطوف کند. عقبنشینی امریکا در برابر اقدام تلافیجویانۀ ایران، در تناسب با شعار هر دو طرف که «ما به دنبال جنگ نیستیم» برابر بود؛ کما اینکه هشدارهای امریکا برای وضع تحریمهای بیشتر بر ایران و نیز با برگشت ایران از توافقات برجام، حاد شده بود. به نظر میرسد که باخبری دولت عراق از حملۀ ایران به مواضع امریکاییها در یک اقدام منتقمانه، سبب کاهش تلفات یا نبود تلفات انسانی شد و این به وضعیت حفظ تعادل در اقدامات بعدیِ هر دوطرف کمک کرد. از جانب دیگر، هم امریکا و هم ایران، به دنبال یاریگیری از منطقه در برابر یکدیگر برآمدهاند و کشورهایی مثل افغانستان که گیر مانده «میان دو دوست چه کند»، در سطح دولت و سیاستمداران اقدامات بسیار خویشتندارانه و محتاطانه در پیش گرفتند تا نه سیخ بسوزد و نه کباب، یا هم لعل به دست آید و هم یار نرنجد. البته با وجود آن، افغانستان در روز دومِ حملۀ امریکا بر سلیمانی، به وضعیت فوقالعاده درآمده بود؛ چنانکه گزارشهایی از شلیک راکتهای ایرانی به سمت پایگاه امریکاییها در افغانستان که ظاهراً توسط سفارت امریکا و سازمان ملل مخابره شده بود، وضعیت کابل را در نقاط استراتژیک و دیپلوماتیک، برای دقایقی فوقالعاده ساخت. اما خوشبختانه از آن راکتها خبری نشد و راکت شلیک شدۀ آزمایشی ایران به سمت شرق، احتمالا به گوشۀ دیگر ایران فرستاده شده بود. اما بامداد فردای آن روز، عراق شاهد اصابت موشکهای انتقامجویانۀ ایران در عملیات «آغاز یک پایان» در دو پایگاه امریکا بود.
دست بلندِ یران
موشکهای شلیکشده بر پایگاه امریکا در عراق، که ایران آن را اقدامی متوسط مطابق قوانین بینالمللی تلافیجویانه خوانده، توانست برای ایرانی که مورد هدف امریکا قرار گرفته بود، امتیاز بدهد و میزان محاسبات از ایران را بلند سازد؛ چنانکه قبل از اقدام ایران، با توجه به تهدیدات امریکا در برابر آن، محاسبات این بود که ایران نمیتواند اقدامی در برابر امریکا داشته باشد؛ چون هم نمیخواهد وارد جنگِ کلان شود و هم امکانات نظامی مثل امریکا را ندارد. اما با آن اقدام ثابت شد که ایران روی توان نظامی خودش به حفظ بیلانس «موازنۀ تهدید» عمل کرده است و دست بالایی برای خود در منطقه دارد. از جانب دیگر، اقدام موشکی ایران بر پایگاه امریکا در عراق، موج تازهیی از دلواپسی را به کالبد موافقان یا متحدانِ منطقهیی ایران دمید و پاسخ مثبتی هم به افکار عامۀ منطقه و ایران داد. فیصلۀ پارلمان عراق برای خروج امریکا از آن کشور، بزرگترین دستاورد برای ایران به دلیل حملۀ امریکا در عراق بر جان جنرال سلیمانی بود. همینگونه سایر صفبندیهای منطقهیی و موضعگیریهای هشدارانۀ ناشی از آن حمله که سبب بیاعتباری بر امریکا شده بود، به نفع ایران تمام شد. البته کشتن سلیمانی توسط امریکا، شر بزرگی برای ایران بود اما خیرِ آن را بازهم ایران چید. سپس خویشتنداری امریکا در برابر حملۀ منتقمانۀ ایران سبب شد که موضعگیریها در برخی از کشورها در برابر ایران و امریکا متفاوتتر شود.
اشتباه مشترکِ ایران و امریکا بر شکار کردن پرندهگان خودی
اما سقوط یک هواپیما در ایران، ساعاتی بعد از حملات موشکی ایران، فرصتی دیگر را در اختیار افکار عمومی ایران و جهان قرار داد.
حملۀ اشتباهی ایران به هواپیمای اوکراینی حامل مسافران از ایران، دقیق شبیه اقدام امریکا بر ساقط کردن یک هواپیمای بیسرنشین بهظاهر ایرانی در تلافیِ ساقط کردن غیرمنتظرۀ یک هواپیمای جاسوسی بیسرنشین امریکا در فضای ایران به واسطۀ یک موشک ایران پنداشته میشود.
در آن زمان، دونالد ترامپ در یک توییت، از ساقط کردن یک هواپیمای ایرانی که بر یک ناو امریکایی خیره شده بود، خبر دارد؛ اما ایران در سازمان ملل آن را رد کرد و دروغ خواند. جواد ظریف وزیر خارجۀ ایران که آن روز در نیویارک بود، به رسانهها در یک صحبت دوجملهیی ایستادهپایی گفت که این دروغ است و ممکن امریکا هوایپمایِ خودشان را هدف قرار داده باشد. بعد هم ثابت شد که امریکا هیچ هواپیمای ایرانی را هدف قرار نداده بود؛ اما خبری هم درز نکرد که بالاخره هواپیمای دیگری نشانه رفته شده بود یا در کل، توییت ترامپ به هدف کنترل افکار عمومی در برابر دولت امریکا صورت گرفته بود. اما افشای صورت درست آن ادعا، بدون شک که صدمهیی را بر جایگاه امریکا وارد کرده بود.
اشک خجالت و پاییندست شدن ایران
حملۀ اشتباهی موشکی ایران به هواپیمای اوکراینی در فضای ایران به گمانِ اینکه هدف شاید راکت کروز امریکایی باشد، عین صدمه را به ایران زد و اشکِ خجالتِ مقامات ایرانی را آنگونه که «ظریف» بر آن اذعان کرد، در برابر شهروندانش درآورد و نیز بخشی از همان مردم چندمیلیونییی که روز پیش از آن در مراسم نمازهای جنازۀ سلیمانی به همدردی با دولت ایران و هویت کشورشان سوگوار بودند و به دولت ایران که از داخل با مشکلاتی مواجه است نیرو بخشیدند؛ در اعتراف ایران به اشتباه در ساقط کردن یک هواپیما که به تلفات ۱۷۰ مسافرِ آن منجر شد، بر آن اقدام شوریدند و شعارهایی علیه دولت سر دادند. اگرچه این اعتراف در خارج ایران و در سطح قدرتهای کلان، فرصت کاهش تنش را به بار آورده، چنانیکه نخستوزیر بربتانیا بر آن اذعان کرده است؛ اما این رویداد، برای امریکا فرصت سر دادن خندۀ قهقهه را در برابر ایران مهیا کرد و آسیب کلانتر از یک حملۀ نظامی بر یک موضع دیگر ایران را در سطح افکار عمومی به نفع امریکا انجام داده است. زیرا کشورهای متعددی که از این رویداد آسیب دیدهاند، در برابر ایران حساس شدند. از ادعای مشکل تخنیکی در ساقط شدنِ هواپیما گرفته تا موضعگیریهای جهانی بر سرِ آن و تا اعتراف ایران بر یک اشتباه انسانی در نشانهگیری موشکی به این هواپیما، قضاوت دیگری را در برابر ایران شکل داد؛ به حدی که تأثیر خبر حملۀ موشکی ایران به پایگاه امریکا در عراق را، از سرخط رسانههای مهمِ دنیا برداشت و این «اشتباه» دست ایران را از آن بلندی در محاسبات پایین کرد.
ترس از برهم خوردن نظم بینالمللی و نیاز به عاقبتاندیشی
بنابرین به نظر میرسد که ایران اکنون نیاز دارد تا کاری کند تا هم بتواند تأثیر این اقدامِ اشتباه را دوباره بردارد و بر بالادستی در منطقه به هدف رویارویی با امریکا، خویشتن را استوار نگاه دارد و نیز فرصتی را کمایی کند تا رابطه با امریکا را حداقل به مرحلۀ قبل از کشته شدن سلیمانی برساند. عین تلاشها از جانب امریکا هم متصور است. دست یافتن ایران به توانمندی نظامی همانگونه که سبب حفظ موازنۀ تهدید شده، در عین حال با یک اشتباه سبب سر خوردهگی نیز گردیده است. بنابراین، امریکا و ایران که منافع متضادی در غرب آسیا دارند، اکنون باید این نتیجه برسند که هر نوع رویارویی بیشتر بهخصوص غیرمحتاطانه و ناشیانه میتواند نظم منطقه و نظم بینالمللی را برهم بزند و هر دو کشور از این خطر آگاه اند و باید عاقبتاندیشانه عمل کنند. زیرا اگر جهان اکنون در پنجاه سال قبل میبود، این اقدامات ممکن به درگیری جهانی منجر میشد.
Comments are closed.