فرانسویان دل‌بسته رمان گوتیک‎اند

- ۲۸ دلو ۱۳۹۱

ژان دلیسل ـ جودیت وودزورث
ترجمه: خیام فولادی تالاری

روابط سیاسی و نظامی فرانسه و انگلستان در پایان قرن‎ هجدهم بسیار پُرتنش بود. علی‌رغم این خصومت، بده‌بستان‎ ادبی ادامه داشت، به‌ویژه پس از صادرات انبوه رمان گوتیک‎ انگلیسی به آن سوی آبراهه مانش، حتا شکوفا هم شد. این‎ نوع ادبی قریب پنجاه سال، تا ۱۸۳۰ یا حدوداً تا آن تاریخ، بازار کتاب را به سیطره خود درآورد و تأثیری ماندگار بر زیبایی‎شناسی‎ فرانسوی گذاشت. رمان گوتیک، پس از یک دوره آغازین ترجمه‎ منظم که عمدتاً بین سال‌های ۱۷۹۰ تا ۱۸۰۰ رخ داد، رفته‎رفته بر ذوق و سلیقه فرانسوی، به ویژه در دوره بازگشت ادبی (بین ۳۰- ۱۸۱۵) ، اثر گذاشت. مترجمان این رمان‌ها نقشی مهم اما دوپهلو ایفا کردند. آن‌ها کار خود را با واردات متونی از نویسنده‌گانی چون‎ ویلیام گادوین، آن رادکلیف، ماتیو گرگوری لوییس و مری شلی‎ آغاز کردند، اما اندک‎اندک به اقتباس و تحریف این نوع ادبی‎ مبادرت ورزیدند. این پدیده را می‎توان از دو دیدگاه مورد بررسی‎ قرار داد. ما صلاح دانسته‎ایم که به عوامل جامعه‎شناختی نپردازیم: نگرش ناشران و عموم خواننده‌گان، یا تاریخ طبع و نشر و تجدید چاپ داستان‌های مشهور و غیرمشهور (۷۵-۳۶۳: ۱۹۷۸ Levy ). به جای آن، ما به نگرش مترجمان و شیوه‎های ترجمه آن‌ها توجه‎ خواهیم کرد تا جایگاه و نقش ترجمه را در آن دوره روشن سازیم.
دلایل دل‌بسته‌گیِ آغازین فرانسه به رمان گوتیک هرچه‎ باشد، این نوع ادبی در زمانی که باب روز بود، به کرات در آن‎ کشور به چاپ رسید. فاصله زمانی بین متون اصلی انگلیسی و ترجمه‎های فرانسوی آن‌ها با گذشت زمان کمتر و کمتر می‎شد. دو ترجمه “راهب” ۱ اثر ام. جی. لوییس در مدتی کمتر از یک‎ سال پس از متن اصلی در ۱۷۹۷ چاپ شدند، و “ایتالیایی” ۲ (۱۷۹۷) اثر آن رادکلیف و “لئون مقدس” ۳ (۱۷۹۹) اثر ویلیام‎ گادوین در همان سال انتشار متن‌های اصلی، ترجمه شدند. برخی‎ از آثار پرفروش را ناشران رقیب با ترجمه‎های مختلف به چاپ‎ رساندند: برای مثال، “کلیب ویلیامز” ۴ اثر گادوین بین سال‌های‎ ۱۷۹۵ تا ۱۷۹۷ سه بار ترجمه شد، “برادرکشی” ۵ اثر آنا ماریا مکنزی با دو ترجمه متفاوت در سال‌های ۱۷۹۸ و ۱۷۹۹ به چاپ‎ رسید، و “راهب” و “ایتالیایی” هرکدام دو بار در ۱۷۹۷ ترجمه‎ شدند.
این فعالیت پرشور ترجمه را نمی‎توان تنها به مسایل تجاری‎ نسبت داد. عوامل دیگری ـ از نظر عقیدتی یا روان‎شناختی ـ نیز دخیل بودند. متون خارجی وارداتی دربردارنده ارزش‌های ظریف‎ و دقیقی چون تضاد کلیسای انگلستان با کاتولیک‎گرایی هوادار پاپ بود که به تمایلات ضدکشیشی در فرانسه دامن می‎زد. خشونت شیطانی و دغدغه‎های ماورای طبیعی و هراس‎آمیز این‎ رمان‌ها نیز مردم را از توجه به تنش‌های سیاسی آن دوره باز می‎داشت. رمان گوتیک ترس‌هایی بسیار کهن‎۶ و محرماتی‎۷ چون دگرآزاری جنسی‎۸ و زنا با محارم را بیان می‎کرد؛ این رمان‎ هم عنان قوه تخیل را با بی‎بندوباری رها می‎کرد و هم مانع‎ تعالیِ آن می‎شد. اما ذوق و سلیقه‎های جلب‌شده به این رمان‎ همیشه در دو سوی آبراهه همانند نبودند؛ رمان‌هایی را که در فرانسه بسیار می‎ستودند، همیشه در انگلستان موفق‌ترین داستان‎ نبودند. برای مثال، “قلعه اترانتو” ۱۰ (۱۷۶۴) اثر والپول در انگلستان بارها تجدید چاپ شد، اما در فرانسه فقط چهار بار (۱۷۹۸ و ۱۷۹۷ و ۱۷۷۴ و ۱۷۶۷) چاپ شد. از سوی دیگر، “راهب” اثر لوییس، بیست‌وپنج بار در فرانسه منتشر شد، فوراً برای تیاتر و اپرا از آن اقتباس کردند و مخالفت چندانی با فساد اخلاقی آن صورت نگرفت. البته، لوییس با شاهد آوردن از الگوهای آلمانی و فرانسویِ خود چون “کازوت”، از منابع اروپایی‎ خود قدردانی کرده بود و این کار بدون شک به فریادش‎ رسید. در نتیجه، اثر لوییس برای فرانسویان قابل فهم‎تر و مأنوس‎تر بود تا رمان “والپول” که آن را بسیار عجیب‌وغریب و آزاردهنده‎ می‎دانستند.

کلیسای نتردام – از نمونه‌های معروف معماری گوتیک
از آن‌جایی که بازار کتاب بسیار سریع به تقاضای مردم جواب‎ گفت، مترجمان ترغیب شدند که رویه “زیبا اما خیانت‎پیشه” را پیش بگیرند و برخلاف جریان ترجمه تحت‎اللفظی شنا کنند که‎ در آغاز قرن نوزدهم اندک‎اندک می‎رفت که سرتاسر اروپا را فرا گیرد. آن‌ها در تغییر عناوین، حذف کل چندین صفحه و آوردن‎ عناصر جدید برای خشنود ساختنِ خواننده و پیروی از سلایق‎ متداول در آن دوره لحظه‎یی درنگ نمی‎کردند. زمانی که برناردو لامار، “رکود” ۱۱ (۸۵-۱۷۸۳) اثر سوفیالی را ترجمه می‎کرد، برای کوتاه کردنِ اثر هیچ تردیدی به خود راه نمی‎داد و چنین‎ استدلال می‎کرد که برخی از رویدادهای داستان “بیشتر عجیب‎وغریب هستند تا جالب توجه”. مری گی- آلار عنوان ایتالیایی‎ اثر “آن رادکلیف” را تغییر داد؛ زیرا یکی از شخصیت‌های اصلی‎ آن راهبی خون‎آشام است، و اشاره به ایتالیا ممکن بود “توهین‎ به کل یک ملت” تلقی شود. او ترجیح داد که نام قهرمان زن‎ را به جای عنوان داستان به کار ببرد. چنین گمان می‎رفت که‎ این تصحیحات و جرح و تعدیل‌ها رمان‌ها را در نظر خواننده مقبول‌تر می‎سازد. مترجمان فرانسوی پیش از انتشار متون انگلیسی عناصر و منشای خارجی آن را محو می‎کردند، اما همه نشانه‎های غریب‎ و خارق‎العاده آن‌ها را از بین نمی‎بردند. بسیاری از تغییراتی که‎ اعمال می‎شد، از لحاظ نظام ارزشی فرهنگ مقصد موجه جلوه‎ می‎کرد. برای مثال، واژه “خدا” در رکود اثر سوفیالی به “ایزد متعال” در ترجمه فرانسوی تغییر یافته بود، اسم خاص “امبروژیو” در راهب اثر لوییس به ژاکوبن هسپانیه‌یی در ترجمه فرانسوی‎ ۱۷۹۷ تبدیل شده بود؛ و اصطلاح “خسیس” در Melmoth چارلز رابرت ماتورین در ترجمه آزاد ژان کوهن در ۱۸۲۱ به‎ “هارپاگون” (شخصیت اصلی نمایش‌نامه “خسیس” اثر مولیر) برگردانده شد.
مترجمان بر اثر این بی‎دقتی‎ها، شبیه‎سازی‎ها، تلخیص‎ها و افزودن‌ها، عملاً به مأموران سانسور و حک و اصلاح بدل شده‎ بودند و طرفه آن‎که، این کارها را به تشویق و ترغیب منتقدان‎ و مردم انجام می‎دادند. این جرح و تعدیل‌ها از معیار “خواندنی‎ ساختن” اثر فراتر می‎رفت: ترجمه‎ها بایستی مناسب و منطبق‎ با عادات خواننده‌گان می‎شدند، بایستی به آن‌چه که سبک “نیکو” یا “گوهر زبان” تلقی می‎شد، دست می‎یافتند و بایستی از ملاک‌های‎ ادبی موجود پیروی می‎کردند. مترجمان در چنین اوضاع و احوالی‎ صرفاً واردکننده ارزش‌ها نبودند؛ آن‌ها نگهبان هنجارهای فرهنگ‎ مقصد نیز بودند. کار آن‌ها دست‌کمی از بازنویسی متون اصلی‎ نداشت. بسیاری از فهرست‎نامه‎های کتاب‌فروشان، در جهت‎ هماهنگی با چنین دخل و تصرف‌هایی، از مترجمان با عنوان‎ نویسنده نام می‎بردند. برای مثال، “فرهنگ رمان‌ها” ۱۲ اثر آلفرد مارک (۱۸۱۹) از ژان کوهن به عنوان نویسنده نام می‎برد، اما تمام آثاری که از او برمی‎شمرد، ترجمه هستند و حتا یک اثر تألیفی از او ذکر نمی‎کند. عباراتی چون “ترجمه آزاد رمان گوتیک” یا “رمان گوتیک به تقلید از رمان انگلیسی” حاکی از خلاقیت‎ مترجم بودند. این عبارات برای معرفی دو ترجمه فرانسوی از “بارون پیر انگلیسی” ۱۳ اثر کلارا ریو به کار رفتند که دو ناشر مختلف در ۱۷۸۷ آن‌ها را منتشر کردند.

واردات انبوه متون تغییر شکل‌یافته بر شیوه‎های ترجمه‎ تأثیر گذاشت. در این‎جا باید بین دو پدیده تمایز قایل شویم. نخست باید دانست جلب توجه نمودنِ بسیار زیاد آثار خارجی این‎ میل و گرایش را پدید آوده بود که هر چیز را به عنوان ترجمه‎ روانه بازار کتاب کنند. در این دوره، بازار شبه‎ترجمه و حقه‎بازیِ‎ ادبی داغ بود. نکته دوم آن است که متون انگلیسی جایگاه و منزلت خاصی در فرانسه داشتند. حوالی ۱۸۱۵، “اسطوره انگلستان” یک بار دیگر باب روز شد و آن وجهه مثبت جامعه انگلیسی را که حاصل تلاش فیلسوفان قرن هجدهم بود، با خود به ارمغان‎ آورد. زبان انگلیسی و دیگر محصولات فرهنگیِ آن سوی آبراهه‎ مانش در میان نخبه‌گان خواستار فراوان یافت. سه نوع رمان‎ بریتانیایی از محبوبیت خاصی در میان خواننده‌گان فرانسوی‎ برخوردار بودند: رمان احساساتی و شورانگیز، رمان گوتیک و رمان‎ تاریخی. به کار بردنِ عبارات و واژه‎های “ترجمه شده از انگلیسی” مایه اعتبار اجتماعی شد، و انتساب دروغین متون به نویسنده‌گان‎ انگلیسی شوخی شیطنت‎آمیز باب روز بود. بارون دولاموث – لانگون، نویسنده پرکار ۱۸۱۵ تا ۱۸۲۵، برای تبلیغ آثاری که خود در ۱۸۱۶ و ۱۸۱۹ نوشته بود، به ترتیب، از نام‌های رادکلیف و لوییس استفاده کرده بود. تقلید از کشف یا جست‌وجو برای یافتن‎ ارزش‌های خارجی مهم‌تر شده بود. ترجمه به اقتباس آزاد و تقلید بی‎محابا بدل شده یا حلقه‎یی بود که نویسنده‌گان برای به‌دست‎ آوردن نام و آوازه سوار می‎کردند. برای مثال، کنتس دوناردو به‎ دروغ اعلام کرد که رمان سال ۱۸۱۸ او تقلیدی از رمان انگلیسی‎ اثر رادکلیف است، حال آن‎که این اثر رمانی بود که هیچ چیزی‎ بدهکار هیچ‌کس نبود. مفهوم ترجمه چنان تغییر یافته بود که‎ دیگر متن اصلی اهمیتی نداشت. نتیجه نهایی این فرایند چیزی‎ به نام شبه‎ترجمه بود، ترفند ادبی ساده و بی‎زحمتی که متن اصلیِ‎ آن وجودی خیالی داشت و بهانه‎یی بود برای نوشتن یا دستآویزی‎ برای به چاپ رساندن اثر. لاموث-لانگون در مقدمه‎یی به تاریخ‎ ۱۸۱۶ حتا تا آن‌جا پیش می‎رود که شک و ناباوری خواننده‌گانش‎ را در مورد پذیرش اثر به عنوان ترجمه حدس می‎زند، و بدین وسیله‎ اعلام می‎دارد که تا چه اندازه این صورتک‌ها و نقاب‌های ادبی در آن زمان متداول بوده‎اند.
ترجمه در فاصله چند دهه، قالب‌های بسیاری پیدا کرد: از ترجمه آزاد تا ترجمه محافظه‎کارانه، از تقلید تا تألیف به دروغ‎، ترجمه عنوان شده. ترجمه مجدد متونی که بین انگلستان و فرانسه ردوبدل می‎شدند، مطمیناً یکی از جالب‎ترین پدیده‎های‎ این فرایند است. برای مثال، de Holdheim ou la vieille tour du chateau و Alexina (1813) اثر مادام‎ بریه سنت-لئون، که ابتدا به عنوان تقلیدی از اثر انگلیسی معرفی‎ شده بود، در ۱۸۲۱ توسط خانمی به نام کمپیل و با عنوان “آواره نیمه شب” ۱۴ به انگلیسی ترجمه شد؛ سپس این ترجمه انگلیسی‎ توسط دووال با عنوان Spectre dans les ruines Le و Altenberg Rosed به فرانسه برگردانده شد و طرفه آن‎‌که، آن رادکلیف به عنوان نویسنده اثر معرفی شده بود! نمونه‎ دیگر Vathek اثر کنت ویلیام بکفورد است که در ۱۷۸۶ بدون‎ نام نویسنده منتشر شد، سپس هنلی آن را به انگلیسی برگرداند و پس از آن، مجدداً به فرانسه ترجمه‎ شد و در ۱۸۱۹ در پاریس‎ منتشر گردید.
در نهایت بر اثر تنوع قالب‌ها و کثرت تبادلات ادبی، رمان‎ گوتیک رو به ضعف و سستی نهاد و سیر قهقرایی پیمود. آثاری‎ که در آغاز توجه خواننده‌گان را به خود جلب می‎کردند، به صورت‎ قالبی و خسته‎کننده درآمدند. تشویق و تحسین بی‎حدوحصر رمان گوتیک جای خود را به بی‎اعتباری، هجویه و طرد رمان‎ گوتیک داد. برای مثال، بودلر بر کیفیت سست ترجمه‎های‎ “ملموث سرگردان” ۱۵ اثر ماتورین در ۱۸۲۱ خرده گرفت و سخت‎ از آن‌ها عیب‎جویی کرد.
آیا اشتباه از مترجمان بود؟ صنعت نشر آن زمان، که بیش‎ از پیش تحت فشار مسایل و اقتصادی بود، نقش عمده‎یی‎ در به وجود آمدن چنین شرایطی داشت. آن‎طور که از آثار آغازین‎ بالزاک طی سال‌های ۱۸۲۱ تا ۱۸۲۶ برمی‎آید، ادبیات رفته‎رفته‎ به صنعت بدل می‎شد و هدفش تولید انبوه بود. اما افزایش‎ ترجمه‎های ناهمگون و به لحاظ کیفی نابرابر صرفاً اثرات منفی‎ بر تولید رمان فرانسه نداشته است. گرچه نتیجه کار در کوتاه‎‌مدت انتشار کتاب‌های متوسط بود، اما در درازمدت مسایل به‎طور کامل فرق کردند. با تولید انبوه ادبیات گنجینه‎یی غنی از موقعیت‌ها، طرح‌های داستانی و زمینه‎های جدید به وجود آمد که قوه تخیل‎ خواننده‌گان جوانی چون تئوفیل گوتیه و ویکتور هوگو را برانگیخت‎ و آن‌ها را به تحرک واداشت. رمان گوتیک منبع الهام رمان‎نویسان‎ آینده شد. زیبایی‎شناسی هراس، میراث به‌جای مانده از رمان‎ گوتیک، در رمانتیسم فرانسوی نیز ادامه یافت.
نقش ترجمه را در انتقال عنصر هراس از رمان گوتیک به‎ رمانتیسم فرانسوی به هیچ‌وجه نمی‎توان نادیده گرفت. ترجمه، بر اثر تماس‌های مکرر و روزافزون فرهنگ‌های انگلیسی و فرانسوی، پندارها و انگاره‎های تازه‎یی را فرا روی خواننده‌گان قرار داد و به‎ تکامل ادبیات کمک کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.