احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۰ دلو ۱۳۹۹
پوهاند دوکتور حبیب پنجشیری
خدا آن ملتی را سروری داد که تقدیرش بهدست خویش بنوشت
سرچشمۀ بسیاری از آرا و اهداف تربیتی، تفکرات فلسفی و هستیشناختی است. موضوع هستیشناسی همان ماهیت واقعیت و به تعبیر دیگر: واقعیتنمایی است. فیلسوفان با نگرش جامع و کلی به سراسر هستی نظر میکنند و در صدد ارایۀ یک نظام فلسفی مبتنی بر آرای هستیشناختی استند.
نوع نگرش فیلسوفان در جهان با یکدیگر متفاوت است. برخی با دید معنوی به جهان مینگرند و جهان اطراف را مظاهری از یک واقعیت غیرمادی و بنیادیتر میپندارند. مانند هیگل و افلاطون بهعنوان دو فیلسوف آرمانگرا. از نظر این فیلسوفان، غایت تلاش و کوشش انسان در امر تربیت، نیل به اهداف معنوی است و دستیابی به واقعیت که امر معنوی محسوب میشود.
شخصی ممکن است از دانش فیزیک آنچنان خدا را بشناسد که از مطالعۀ کتابهای دینی نشناسد. پس آنچه مهم است، شناخت کیمیای هستی است؛ نه نوعیت علم. البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشتهها به این هدف نزدیکتر و کمواسطهتراند. در غیر اینصورت از علوم مختلف بهعنوان فضل نامبرده شده نه کمال.
بنابراین دروس دانشگاهی که در جهت حل مشکلات علمی و گسترش علم افراد جامعه میباشد نهتنها علم بیهوده نیست؛ بلکه علومی استند که بیشترین مفاد را بهجامعه میرسانند؛ چون این علوم در خدمت جامعه و مردم است و کسی که بهقصد کمک بهمردم و کسب رضایت خداوند (ج) و خدمترسانی به افراد جامعه بهتحصیل آن علوم میپردازد، نهتنها پسندیده؛ بلکه در برخی موارد بر افراد جامعه این تحصیل واجب میشود. مثلاً: آنجا که حل مشکلات مردم و ادارۀ جامعه، وقف بر تحصیل دریکی از رشتههای تخصصی باشد، ضروریتر و واجبتر از آن است که علمی را بیاموزی که هیچ منفعت نداشته باشد حتا برای خود شخص ـ خواه این علم دینی باشد یا غیردینی.
پیامبر بزرگ اسلام با اقتباس از آیات قرآنکریم و بینش خاص خود برای علم، جایگاه خاصی قایل بود. چنانکه گفتهشده بیشترین تأکید اسلام و همچنان احادیث حضرت محمد (ص) برای کسب علم و دانش بوده و از تمام انسانها خواسته که علم بیاموزند تا مصدر خدمت به همنوعان و همکیشان خود شوند؛ چون یگانه راه ترقی و تعالی جوامع در کسب دانش نهفته است. بههمین علت اسلام تأکید زیادی به کسب دانش داشته و از اهمیت خاصی برخوردار است.
اگر ما مسلمانان بهصورت عاقلانه به این نکته توجه کنیم ـ میبینیم که مرتبت علم در پیشگاه پیامبر بالا بوده که حتا برابری میکند به عبادت یک انسان و همچنان گفتهاست که هیچگاه عالم و کسی که نمیداند (آنانیکه میدانند و آنانیکه نمیدانند) باهم برابر نیستند. بههمین جهت باید به گفتههای پیامبر (ص) ارج گذاشته و از جان و دل برای کسب دانش بکوشیم.
نکتهای قابل توجه دیگر در این است که اسلام با این همه تأکیدات در با ارزشبودن علم و تشویق انسانها برای کسب علم، جایگاه خودرا نیز در بین تمام ادیان، محکم تر ساخته است و حقانیت خودرا بیشتر به اثبات رسانیده و پیروان خودرا تشویق نموده تا علم بیاموزند و از حقیقت اشیا باخبر شوند. این از ویژهگیهایش است که پیروان آن در هر کاری که استند میتوانند با انگیزه و قصد خدمت بهمردم کسب علم کنند.
بدون تردید، دانش نخستین شرط حیات مادی و معنوی یک ملت است و بههمین جهت در اصطلاح نویسندهگان امروز، ممالک پیشرفته را از لحاظ علم و فرهنگ با تعبیر زنده، نام میبرند و گاهی در نقطۀ مقابل آن بعضی ملتها را مرده و حتا وحشی میگویند. واضح است که در تمام مکاتب بشری، علم و حصول آن از جایگاه ویژهای برخوردار است. آنچه از جلوههای تمدن و ترقی در کشورهای صنعتی و پیشرفتۀ دنیای امروز بهچشم میخورد، دستآورد علم و دانش است هرچند در مواردی استعمارگری، چپاول و غارت داراییهای کشورهای مستعمره، نقش حیاتی در بهدست آوردن ثروت آنان و فقر کشورهای تحت ستم دارد.
با آنهم نمیتوان نقش اساسی دانش را در پیشرفت آنان در عرصۀ صنعت و فنآوری روز نادیده گرفت و در مقابل یکی از مصائب کشورهای فقیر، فقر فرهنگی و محرومیت از دانش روز است که این محرومیت تحمیلی برخی از قدرتهای استعمارگر بر این کشورها سبب شده تا آنها را عقب نگهداشته، ناتوان و به اصطلاح خودشان، جهانسومی تلقی کنند تا بتوانند با استفاده از این ترفند، نقشههای استعماری و استثماری خویش را برای بهدست آوردن اهداف اقتصادی و سیاسی، تطبیق و عملی کنند.
البته ناگفته نباید گذاشت که اصطلاح «جهان سوم» به غرض عقبمانی و خنثیکردن استعدادهای جوامع و کشورهای مستضعف از طرف برخی کشورها و قدرتهای استعمارگر بهمیان آمده است. بههرصورت، علم و سوادآموزی ـ شرط اصلی توسعه میباشد. مکتب و دانشگاه علاوه بر آموزش، خواندن و نوشتن، حس کنجکاوی افراد را بیدار میکند و آنانرا اجباراً از محیط محدود خانواده یا قبیله بیرون میکشد. شهروند وجود دنیای متفاوت با دنیای خودش را کشف میکند بههمین دلیل میتوان مکتب و دانشگاه را محرک اصلی توسعه و پیشگیری از فقر و عقبمانی تلقی کرد.
اگر در کشورهای فقیر به علم و سواد (به تمام معنای آن) توأم با ارزشهای معنوی و اخلاقی توجه جدی نشود، تلاشهایی که برای رشد، توسعه و مبارزه با فقر انجام میگیرد، موفق نخواهد بود؛ زیرا این جوامع با گذشتۀ خویش پیوند سختی دارند و در تقابل با هرگونه نوآوری قرار میگیرند و عامل بازدارندۀ توسعه میشوند.
دولت ـ ملتهایی که از نعمت سواد و دانش محروماند، همیشه محتاج و زیردست کشورهای قدرتمند استند. پنجههای شوم استعمار همیشه به اعماق جان و حیات این جوامع فرو میرود، از رشد فکری و فرهنگی عقب رانده میشوند، کانها و مواهب طبیعی آنها را به غارت میبرند و آنها را فاقد قدرت علمی صحیح، در بهرهبرداری از آنها نگه میدارند و کشورهای استعماری سعی میکنند، مردم ممالک تحت استعمار را همچنان در جهالت و بیسوادی نگهداشته و نمیگذارند سواد و دانش در میان آنان همهگانی شود.
از همینجاست که اسلام، این دین فطرت خواهان جامعه، حکومتی است که از هر جهت مستقل و بینیاز از بیگانگان باشد؛ یعنی بهترین عالم، داکتر، مهندس، دواساز، زمینشناس وغیره را داشته و از مجهزترین دانشگاه و وسایل تحقیق و پیشرفت علمی و دفاعی برخوردار باشد تا بتواند در میان رُقبای فراوانی که دارند، احساس سربلندی و غرور کنند و گرنه به تجربه ثابت شده، مردمی که دست گدایی و نیاز بهسوی سرزمین دیگری دراز میکنند، خواه/ ناخواه محکوم اراده و نفوذ آن ممالک خواهند بود و سرنوشتشان به دست همان کشورهای مقتدر و بینیاز دراز خواهد شد.
دنیای امروز نسبت به گذشته از جهاتی فرق کرده و از آن جمله، اینکه زندهگی کنونی آمیخته با دانش شده و هیچ کاری نیست مگر آنکه رمز پیروزی و کلید موفقیت آن در علم و دانش نهفته است. سخن کوتاه اینکه سر نخ تمام کارها، امروز در دست علم و فرهنگ بشری است؛ از همینجاست که این مکتب جهانشمول، سراپا مکتب دانش و بینش است، کسب دانش را فرض گردانیده و بشریت را بهسوی آن فرا میخواند.
تأکید و تشویق به کسب دانش در آموزههای اسلامی تا آنجا است که هیچ شکی نمیتوان در آن داشت؛ زیرا اسلام نهتنها پرچمدار دانش؛ بلکه بنیانگذار بسیاری از علوم امروزه است که امتیاز آنرا دیگران بهنام خود ثبت کردهاند و امروزه اصطلاحات علمی که اکثراً علمای اسلام واضع آن بودهاند بهنام دیگران یاد میشود و انحصار امتیاز علمی آنرا مختص بهخود میدانند.
در نتیجه ما برای اینکه یک جامعه و ملت سربلند، عزیز و مستقل داشتهباشیم و دست گدایی بهسوی بیگانگان دراز نکنیم و تمام نیازمندیها و تکالیف فردی و اجتماعی خویش را که بستهگی به دانش و فرهنگ دارند، با سرپنجۀ دانش و با دست خود رفع کرده و انجام دهیم، بایستی برای فراگرفتن تمام دانشهای مفید بشری بکوشیم و در تمامی رشتههای علوم مورد نیاز، افراد متخصص و ورزیده داشته باشیم.
چه خوش گفته است اقبال لاهوری: خدا آن ملتی را سروری داد/ که تقدیرش بهدست خویش بنوشت/ به آن ملت سروکاری ندارد/ که دهقانش برای دیگران کشت
Comments are closed.