the_time('j F Y');?>
دقیقاً چهلویک سال پیش از امروز، سربازان ارتش شوروی که در شامگاه ششم جدی سال ۱۳۵۸، برابر با بیستوهفتم دسامبر ۱۹۷۹میلادی به افغانستان تجاوز و وارد شهر کابل شده بودند. پس از ۹ سال و یک ماه و ۱۹ روز، جنگ و اشغال در این سرزمین، در بیستوششم دلو ۱۳۶۷ یعنی سیویک سال پیش، باتحمل هزینههای سنگین، افغانستان را ترک کرد.
این تجاوز شوروی که انقلاب اسلامی را در افغانستان پی انداخت، سبب دگرگونیهای بنیادین فرهنگی و اجتماعی در کشور شد و درعینحال، قدرت سیاسی را در نهایت از این دست به آن دست انتقال داد و نیز افغانستان را در مسیر جنگهای داخلی و تجاوزهای بعدی قرار داد که تا امروز کشور در جنگ و مبارزه با تروریزم و افراطگرایی میسوزد و با حضور ایالاتمتحدۀ امریکا و جامعۀ جهانی در این سرزمین، داستان خروج امریکا از افغانستان نیز ورود زبانهاست که هنوز تحقق نیافته است.
پس از آنکه حفیظالله امین و خانوادهاش، درنتیجۀ اختلافات احزاب در شوروی، در افغانستان کشته شد، ببرک کارمل رهبر دیگر جناح کمونیستی، از طریق رادیوی تاشکند اعلان حضور در قدرت کرد و سپس نیروهای شوروی به دستور رهبر و دبیرکل حزب کمونیست وقت آن کشور، از طریق هوا و زمین، با شعار دفاع از مردم افغانستان در برابر تهاجم قریبالوقوعی امپریالیسم وارد شدند و ببرک کارمل را در دستگاه سیاسی افغانستان در ریاست جمهوری نصب کردند.
شوروی پس از سالها جنگ و متحملشدن خسارتهای سنگین که در تاریخ آن کشور بیپیشینه بود، سرانجام در دوران ریاست جمهوری میخائیل گورباچف که افغانستان را زخم ناسور توصیف کرده بود و نیز پس از به چالش مواجهشدنهای زیاد شوروی و پایان مشروعیت نظام کمونیزم در آن جامعه، مسکو تصمیم گرفت که از حمایت دولت کابل دست بردارد و وظیفه جنگ در برابر مجاهدین و مخالفان مسلح دولت را اردوی این کشور به عهده بگیرد.
باوجود نارضایتی و عدم تمایل رهبران دولت موردحمایت شوروی به خروج کامل نیروهای جنگی آنها از افغانستان، اتحاد شوروی خروج سربازانش را از افغانستان شروع کرد، در واقع خروج کامل نیروهای شوروی از افغانستان به داکتر نجیب رییسجمهور افغانستان تحمیل شد؛ زیرا او طرفدار باقی ماندن بخشی از نیروهای شووری در افغانستان بود. داکتر نجیب خواهان آن بود که نیروهای ویژۀ شوروی، حد اقل در بندر حیرتان و میدان هوای کابل، بماند تا امنیت بزرگراه کابل- حیرتان تأمین گردد و اینکه به اساس گفتههای گلابزوی از اعضای حزب داکتر نجیب، داکتر نجیب مایل بود که شوروی باید پایتخت را از کابل به مزار شریف انتقال دهد و باید حکومت تحت ارادۀ شوروی در مزار ادامۀ حیات دهد. اما شوروی بهخصوص گورباچف، با این طرحها مخالفت کرد و آهنگ خروج از افغانستان را خلاف پیشبینی جریانهای جهادی و حتا کشورهای منطقه از افغانستان نواخت.
پسازاینکه شوروی نیروهایش را از افغانستان خارج کرد، حکومت موردحمایت اتحاد شوروی، به مدت سه سال در برابر مجاهدان ایستادهگی کرد و سرانجام دولت نجیب فروریخت و مجاهدان بدون دست یافتن به یک توافق لازم بین هم، پیروزمندانه وارد کابل شدند و پس از یک وقفه کوتاه جنگهای داخلی آغاز یافت و سپس طالبان روی کار آمدند و دولت مجاهدین در شمال کشور مقاومت کرد. سپس امریکاییها به افغانستان وارد شدند؛ همه این اتفاقات طبق پیشبینیهای احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور، اتفاق افتاد که در دوران نبرد با روسها بیان کرده بود.
اکنونکه در سال ۲۰۲۱ و آستانه سال ۱۴۰۰ قرار داریم، نزدیک به بیستسال از حضور امریکا در افغانستان میگذرد و طالبان بهعنوان مخالفان نظامی امریکا در حال جنگ با این گروه بودند، اکنون درحال مذاکره و توافق با امریکا هستند که بر بنیاد آن باید امریکا افغانستان را تا پایان ماه می ترک کند. اما امری که خیراً بهعنوان بازکشتی در سیاست امریکا مشاهدهشده است که ممکن، روند خروج به درازا کشانده شود؛ اما قصه هرچه که باشد دولت کنونی افغانستان طرفدار خروج نیروهای امریکا نیست ولی طالبان که دیگر شباهت زیادی با مجاهدین دوران شوروی ندارند، خواهان خروج امریکا هستند و به فرض اگر روی این خروج بهزودی صورت گیرد، شکی نیست که دولت کابل با چالشهایی مانند دولت نجیب مواجه شود؛ زیرا افتراق قومی، اختلافات زبانی و فساد گسترده در اندام دولت، پایههای دولت را ضعیف کرده است و بهمحض برداشتن دست حامیان خارجی این دولت به چالش میشود.
تنها شانسی که برای دولت کنونی افغانستان باقی است اینکه مردم تجربه طالبان را دارند و شاید مایل نباشند که آن تجربه تکرار شود در حالی با خروج شوروی از افغانستان مردم طرفدار رسیدن مجاهدین به قدرت بودند و به آن خوشآمد میگفتند.
واقعیت این است که شرایط امروز افغانستان وضعیت دولت وحدت ملی با حکومت داکتر نیجب الله قابل مقایسه نیست، در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی تنها حامی سیاسی و نظامی دولت کابل با چالشها و مشکلات داخلی زیادی دستبهگریبان بود و توان حمایت از حکومت کابل را نداشت؛ اما امروز وضعیت افغانستان بسیار متفاوت است، هزاران نیروی نظامی امریکا بهعنوان یک قدرت بزرگ جهانی در افغانستان حضور مستشاری و کمکی دارند و ناتو هم از نیروهای داخلی افغانستان حمایت راهبردی میکند و مصارف آنان را میپردازد و نیز طالبان حمایت مستقیم جهان را در عرصه سیاسی و نظامی در برابر دولت ندارند و به همین دلیل، نمیشود شرایط دو زمان و شرایط حضور دو قدرت خارجی در دو برهۀ جداگانه اما مرتبط تاریخ را یکی تلقی کرد.
بنابراین، افغانستان، منطقه و جهان، از خروج شوروی در بیستوشش دلو ۱۳۶۷، به دلیل بی برنامهگی کشورها پس از خروج شوروی و خلاء قدرت در افغانستان و منطقه درسهایی گرفتهاند و باید این درس تاریخ، سبب خروج مسوولانه امریکا از افغانستان و شکلیافتن اجماع جهانی و منطقهای در قبال افغانستان باشد؛ زیرا مردم افغانستان انتظار دارند که به این دورهای باطل پایان داده شود و افغانستان روزی شاهد برقراری یک نظام مستقل بدون حضور خارجی و دستیافتن به صلح پایدار باشد تا منافع همه قدرتهایی که مجبور به حضور نظامی در افغانستان دارند از راه تفاهم در این نقطه از جهان حل گردد.
Comments are closed.