احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
نویسنده:عبدالقادر فقیرزاده - ۲۰ سرطان ۱۴۰۰
پس از سه روز آتشبس به مناسبت عید فطر و بعد از آنکه ایالات متحدهی امریکا زمان خروج نیروهایش را از افغانستان اعلام کرد، طالبان شعار کاهش خشونت را با ضریب چند برابر افزاش داده و عملیات گسترده و کمسابقه را در برابر حکومت افغانستان با رویکرد جنگی جدید که بیشتر نقاط آسیبپذیر، حساس و استراتیژیک را تحت تأثیر قرار میداد، در حداقل ۲۵ ولایت کشور به راه انداختند که متأسفانه منتج به سقوط و تصرفِ دهها ولسوالی و نقاط مختلف جغرافیایی کشور توسط این گروه گردید.
با شدت گرفتن جنگ در سراسر کشور و تسلط گروه طالبان بر دهها ولسوالی، در یک ماه پسین، در حدود ۳۲ هزار خانواده در سراسر کشور مجبور به ترک خانههای شان گردیدند. این در حالیاست وزارت دولت در امور رسیدهگی به حوادث طبیعی از بیجا شدن بیش از ۶۲ هزار خانواده در ۶ ماه پسین خبر میدهد. با این وجود که دهها و صدها هزار انسان بیسرپناه، با دهها چالش و دغدغهی زندهگی آواره شهرها و مراکز ولایات شدند، خانههای شان یا در آتش جنگ سوخت و یا هماکنون به عنوان سنگر دو طرف استفاده میگردد.
حکومت افغانستان اما؛ در برابر سقوط ولسوالیها و تصرف بیشتر جغرافیای کشور توسط طالبان در میادین جنگ، به گونهی عقب نشینی میکند. باوجود اینکه از لحاظ تعداد، امکانات، تجهیزات و انگیزهی جنگ، نیروهای امنیتی افغانستان ویژهگیهای خاص و مهمی دارند. پرسشی که مطرح است: چرا دستگاههای تصمیمگیر جنگ و نیروهای امنیتی کشور در برابر تهاجم، سقوط و تصرف ولسوالیها توسط گروه طالبان از خود ضعف نشان میدهند؟ کجای کار میلنگد؟ آیا پروژهی تسلیمی قسمتی از جغرافیا به گروه طالبان در حال شکل گیری است؟ و یا اینکه بیمسؤولیتی و ناتوانی نهادهای امنیتی و حکومت مرکزی سناریوی سقوط ولسوالیها و جغرافیای کشور را عینیت میبخشد؟
با اینحال نیاز است تا به پرسشهای فوقالذکر به پاسخ و توضیحات روشنی دستیابیم.
پروژه تسلیمدهی:
مفهومی که از تحولات اخیر و الخصوص سرعت سقوط ولسوالیها توسط طالبان حتی بدون جنگ میان دو طرف، در اذهان برخی از نخبهگان سیاسی و فکری ایجاد میشود، حکایت از سناریوی از پیش تعین شده دارد مبنی بر اینکه حلقاتی داخل و بیرون نظام با چراغ سبز حامیان منطقهای و جهانی، در سایهی منطق ضعیف، تلاشها بر تسلیمدهی برخی جغرافیا به گروه طالبان جریان دارد. همینکه برخی از ولسوالیها بدون رویارویی میان دو طرف تسلیم گروه طالبان شدند، اصطلاح ـ پروژه تسلیمدهی ـ را به واقعیت نزدیکتر میسازد. هر چند که سخنگوی گروه طالبان در پاسخ به پرسشی؛ نیز مدعی است که تصرف ولسوالیها با توافق با اداره کابل صورت میگیرد؛ اما حکومت افغانستان ادعای اینگروه را رد میکنند.
بیمسؤلیتی نهادهای امنیتی:
در کمتر از دو دههی اخیر، نیروهای امنیتی کشور از جنبههای مختلف مورد حمایت جامعهی جهانی و مشاورین نظامی ناتو بودند.
در کمتر از دو دههی اخیر تمامی عملیاتها در برابر هراسافگنی با اشتراک مستقیم نیروهای خارجی و اخیراً نیز با مشاوریت نظامیان ناتو صورت میگرفت. با تغییر رویکرد جامعهی جهانی به نسبت قضایای افغانستان و با اعلام زمان خروج نیروهای خارجی از کشور، نیروهای رزمی افغان با هراس از اینکه نتوانند به تنهایی در مقابل دشمن قوی ایستادهگی کنند، به بهایی زندهماندن شان از مسؤولیت و رسالتی که به عهدهی شان است، سر باز زده و زمینهی سقوط جغرافیا را به گروه طالبان مهیا میسازند.
ناتوانی حکومت مرکزی:
یکی از مؤلفههای مهم و اساسی در پیروز شدن جنگ و شکست دشمن، تأمین زنجیرهی لوژیستیکی و ضرورتهای اولیهی انسانیاست. در هر حالت ممکن، این عرصه توجه جدی و پیگیری مٌصرانه میطلبد و باید نهادهای ذیربط در این عرصه فعال باشند. اما؛ متأسفانه شواهد زیادی وجود دارد، مبنی بر اینکه مراجع ذیربط و ذیصلاح در این عرصۀ بیارادهگی از خود نشان دادند و یا هم در برابر این امر مهم ناتوان واقع شدند. این مورد را شخص رییس جمهوری نیز اعتراف کرده است. در عین حال به دهها نوار تصویری و صوتی نیروهای امنیتی از گوشه-گوشهی کشور در رسانههای جمعی دست به دست میشود که حکایت از عدم توجه حکومت مرکزی به وضعیت شان را دارد. سربازانی که یا از گرسنهگی به کام مرگ فرو کشانیده میشدند و یا هم در محاصرۀ تنگ دشمن و در عالمی نبود امکانات و تجهیزات، از حکومت مرکزی و مراجع ذیصلاح توقع توجه داشتهاند. این نوعِ برخوردها بدون شک که روحیهی عمومی سربازان و مدافعان کشور را ضرب صفر میکند.
از این رو، یکی از عوامل مهمی که در سقوط ولسوالیها نقش بازی کرد، ناتوانی، ضعف و بیارادهگی مسوولان در نهادهای امنیتی و حکومت مرکزی در برابر میادین جنگ بود و این خود باعث شکست روحیهی جمعی سربازان و منتج به از دست دادن بخشی از جغرافیا میگردد. با این وجود، شاید دهها سناریوی دیگر به نسبت سقوط ولسوالیها و تصرف بخشی از جغرافیا توسط گروه طالبان وجود داشته باشد.
اما آنچه که مسلم است اینکه بارها تأکید صورت گرفته است تا حکومت افغانستان باید در شیوهی جنگی خود تجدید نظر و اقدام به ترمیم استراتیژی اش بکند. در استراتیژی دو دههی اخیر، تعریف دوست و دشمن وضاحت نداشت و با میکانیزم و نوعیت مهار دشمن سلیقوی و فصلی برخورد شد و مواجهه با قضایای جدی امنیتی- نظامی بیشتر با عینک تصمیمگیری سیاسی سروکار داشت و … که در فرجام آن ما اینجای کار ایستاده ایم.
Comments are closed.