احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حلیمه حسینی - ۲۰ حوت ۱۳۹۱
در حالی طالبان پیام روشن و واضحی را برای چاد میفرستد، که هنوز در سیاست داخلی افغانستان، هیچ چشم بینا و گوش شنوایی برای اینهمه وضاحتبخشی وجود ندارد. انفجاری که روز شنبه مقابل وزارت داخله در کابل رخ داد، نه تنها آب سردی بر روی تمامِ تیوریهای صلحطلبانه و آشتیجویانه با طالبان ریخت، بلکه بر این حقیقت دردناک نیز صحه گذاشت که وضعیت امنیتیِ کشور رو به وخامت گذاشته و دیگر هیچ جای این کشور امن نیست. و شهروندان عادی افغانستان که چارهیی جز ماندن و روزگار سپری کردن ندارند، قربانیان اصلی بازیهای ناجوانمردانۀ پشت پردهیی هستند که هر بار تنها نتیجهاش، سوختن و خاکستر شدنِ امیدها و آرزوهایشان است.
با بازی بزرگی به نام مصالحه با طالبان، ادعای اینکه جنگ در افغانستان تمام شده، مأموریت ناتو ختم شده و تروریسم بینالمللی با از بین رفتن بن لادن، از میان برداشته شده است و دهها تعبیر و تفسیری اینگونه از وضعیت کنونی افغانستان؛ زخمهای کهنه یک بار دیگر سر باز میکنند و ذهن را به دنبال یافتن پاسخ برای این سوال میکشانند که طالبان از کجا سر برآوردند و محصول کدام نیت و ارادۀ شوم علیه آرامش این ملت میباشند؟
امروز با جدا کردنِ طالبان از تروریسم بینالمللی یعنی القاعده، دست روی دست گذاشتن و شاهد وقایع اسفبار و خونبار در افغانستان شدن، همان گزینهییست که طرح و تیوریِ پُرهایوهوی مصالحه با طالبان، به آن دامن زده است. چند انفجار و چند انتحار و چند شهید و زخمی دیگر باید این ملت ببیند تا باور کنیم طالبان بهخود نیامدهاند که بهخود باز روند. آنها نه نمایندۀ یک ایدیولوژی هستند که با منطق و گفتار بتوان با آنها به تفاهم رسید و نه یک گروه ناراضی، شورشی و یاغیِ خودییی که بتوان با دلجویی از کوه و دمن پایین کشیدشان و به خانههایشان بازگرداند. بلکه طالبان یک ابزار، یک حربه و یک اسلحۀ کارآمد برای تطبیق اهدافی هستند که از زمان به روی کار آمدنشان تا سقوط و دوباره مطرح شدنشان، به اثبات رسیده که به سود چه کسانی و با چه سرفصلهایی تعریف و تحدید شدهاند.
در این میان، آنچه بسیار دردآور است، وضعیت روحی و روانی شهروندان ماست بهخصوص نسل جوان که با یک چنین پیامدهای زنجیروار و ناامنیهای فزاینده، تمام امیدهایشان با خاک یکی میشود و همه به فکر گریختن و از این دیار دور شدن هستند تا چند صباحی بیشتر زنده بمانند و یا دستکم هر ساعت و هر لحظه از بیم مرگِ ناگهانی و یا زخم برداشتن و معیوب شدن، در امان باشند. اما درست در یک چنین شرایطی، پارلمان کشور را میبینیم که عدم هماهنگی و اتحادشان سرخط خبرها شده و غافل از تمام این دغدغهها، مصروف رقابتهای فرسایندۀ داخلیِ خود شدهاند و فرصتهای باقیمانده را نیز حرام میسازند.
درست است که دستهایی در پشت پرده، همیشه برای تیشه به ریشۀ این ملت زدن کار کردهاند، ولی باید اعتراف کرد که ریشۀ تمام دردها در رفتار خودمان نهفته است و ذهنهای بیمار و کجسلیقهگیهایی که خود نسبت به دیگری داریم و عدم تفاهم و اتحاد و وفاق ملیمان، شکافها و گسلهایی را به وجود آورده که هر کس از راه میرسد، در پی وسعت دادنِ آن و قبری برای خوشیهایمان کندن میشود. جنجالها و زدوگیرهای پارلمانی به عنوان مشت نمونۀ خروار هم که شده، آیینۀ تمامنمای واقعیتهای درونی جامعۀ ماست.
هیچکس نمیتواند انکار کند که خانۀ ملت امروز از گزند سوءتفاهمات، سوءنیتها و سوءعملکردها پاک و مبری است. اما چرا خانهیی که به نام ملت ساخته شده است، به دور از رنج و درد اصلی ملت، همیشه خنثا و ضعیف عمل کرده است؟ در شرایطی که شمارش معکوس برای به پایان رسیدن ضربالاجلها و فرصتها برای این ملت و این دیار شروع شده، آیا انتخاب هیأت اداری تا این حد مهم و سرنوشتساز میباشد که ساعتها و یا هم روزها وقت پارلمان را به خود مشغول بدارد؟ حال آنکه پروندههای ناتمامِ بسیاری بر روی میز کارِ این بزرگواران قرار دارد که نیازمند دقت و کار جدی است.
امروز باید خانۀ ملت نقش کلیدی و اصلیِ خود را نسبت به خیلی از سرفصلهای حال و آیندۀ کشور تعیین کند و به جای هدر دادنِ وقت و انرژی و سرمایه بر روی مسایل فرعی و حاشیهیی، به اصولی بپردازند که خلای حضور متحدانه و جدیِ آنها باعث خدشهدار شدنِ آن شده و از هر گوشه و کنار دهها کانال تصمیمگیریِ داخلی و خارجی برای سرنوشت این ملت سر بر آورده که همه تیوری مصالحه با طالبان با هر باجدهی و باجخواهی را ترویج میکنند. حال آنکه باید و باید در خانۀ ملت بر روی این مسأله فیصله صورت گیرد و حرف آخر را در این راستا نمایندهگان مردم بزنند. ولی چرا از ناحیۀ آنها ضعف عملکردها را شاهد هستیم؟
پاسخ همان خواهد بود که به چشم میبینیم و هر حقیقتبینِ بیطرفی میتواند قضاوت کند که تا چه حد خود ملت و تا چه حد نظام حاکم در چینش ناهمگون و ناموفق پارلماننشینان سهم داشتهاند. امروز هر قطره خونی که به هر بهانه و دلیلی، از شهروندان بیگناه این کشور ـ مرد، زن، پیر و جوان و کودک ـ بر زمین میریزد، مسوولِ آن نه تنها گروهها و جریاناتی مثل طالبان است که با افتخار مسوولیتِ آن را به دوش میگیرند، بلکه تکتک مقامات اجرایی و تقنینی و قضایی کشور در برابرِ آن مسوول هستند؛ همانهایی که با معامله کردن و یا مجادلۀ مغرضانه و یا با دامن زدن واگراییها، بستری برای فعالیت دهشتافکنان و دشمنانِ این مردم فراهم میآورند.
Comments are closed.