احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر - ۰۸ ثور ۱۳۹۲
هفتم و هشتم ثور دو واقعۀ متضاد و عمیقاً اختلافی در تاریخ معاصر کشور است. البته چنین واقعاتی تنها در انحصار کشوری مثل افغانستان نیست. کشورهایی که چنین واقعاتی را در تاریخشان دارند، کم نیسـتند. اما این حوادث در افغانستان به یک عاملِ تفرقه و تقبیح قومی و همچنان رد و یا قبولِ قهرآمیزِ جریانهای فکری تبدیل شده است.
امسال در آستانۀ یادبود این دو واقعه، کنشها و واکنشهای جالبی مشاهده شد که اکثر آنها در رسانهها و یا هم در شبکههای اجتماعی تبارز یافتـند. برخی از رسانهها، کودتای هفتم ثور را تقبیح کردند و سالگرد پیروزی مجاهدین را تجلیل. برخی دیگر از رسانهها در هر دو مورد ساکت نشسـتند. و اما برخی دیگر، هر دو را تقبیح کردند. افراد در شبکههای اجتماعی نیز هذالقیاس.
در این میانه، شنیعترین حرکت و تفرقهافگنترین حرکت، برنامههای برخی از رسانههای تصویری بودند که با سر هم کردنِ شماری از رویدادهای تاریخی، به داغترین و اختلافیترین مساله یعنی اختلافات قومی دامن زدند.
نتیجهگیریِ این رسانهها از ساخت چنین برنامههایی، تقبیح و نکوهشِ اقلیتهای قومی بود که در یک حکم کلی، رستاخیز همۀ اقوام را دلیل فجایعِ گوناگون دانسته و یک قوم را برائت دادند. جالبتر از همه اینکه: بر بنیاد چنین برنامۀ تلویزیونی، نمایندۀ این قومِ برائت یافته، آقای گلبدین حکمتیار بود که در همۀ حوادثِ تاریخی روسفید نمایانده شد. حال آنکه او خود تنها عامل خرابی ویرانیِ کابل و بیثباتی کشور میباشد.
جدای از اینکه منطقاً این طرز کار، بیشتر برخاسته از نوعی عقدۀ فاشیستی مینماید که برخی از رسانهها آن را پیشه کردهاند، تجارب تاریخی و همچنین تیوریهای علمی نیز نشان میدهد که داوری دربارۀ حوادث تاریخی، زمانی که گروهها و افراد در متن وضعیت قرار داشته باشند، بیشتر اشتباه و عقدهآمیز است.
تردیدی نیست که در هر کودتا و یا انقلابی، شمار زیادی از انسانها کشته میشوند و ویرانیهای زیادی به جا میماند؛ اما منطقیتر آن است که بگذاریم، داوری دربارۀ این رویدادها در پرتوِ دانش و منطق صورت بگیرد. بگذاریم که کمی از تاریخ فاصله بگیریم تا هیبت و شکل هر فاجعه و یا خیانت ملی درستتر نمایان گردد. اما سوگمندانه که در افغانستان چنین نیست.
رویداد ۷ ثور، اشتباه تاریخیِ یک جریان فکری بود که منجر به خلق فجایعِ زنجیرهیی شد. اما ۸ ثور در واقع یک واکنش در برابر ۷ ثور بود که ماهیت وجودیِ آن از هر گونه فاجعه و سوءنیت مبرا مینمود.
در این هم تردیدی نیست که پس از پیروزیِ مجاهدین، اتفاقاتی به وقوع پیوست که تمام زحماتِ آنان را مصادره کرد. چیزی که ۷ ثوریها ادعا میکنند، عینِ آن دربارۀ خودشان نیز رخ داد. بنابراین، میطلبد که پیش از صدور حکم کلی دربارۀ این رویدادها، آنها را واکاوید و سره و ناسره را جدا کرد.
اما انگار گروهها و افرادی که تاریخ را از چشم عقدههای قومی میبینند، در پی تعمیمدهیِ اشتباهاتِ کوچک و یا بزرگِ برخی از افراد، بر تمام جریاناند. این گروهها و افراد، با جسارت وقیحانهیی، تمام کاسهها و کوزهها را به پای یک فرد و یا یک گروه میشکنند و بعد همۀ جریان را با آن نکوهش میکنند. این گروهها و افراد سعی بر آن دارند تا با سر هم کردنِ چند دروغ بزرگ، مهمترین دستاوردهای تاریخی را نیز رنگِ دروغین بدهند تا به نحوی مستندسازی کرده باشند.
به گونۀ مثال، در همین جنگهای موسوم به جنگهای تنظیمی، که در صبح پیروزی مجاهدین به وقوع پیوست، هیچ جریانی کاملاً پاک و مبرا نبوده است. همه به اندازۀ خود سهمی در خودخواهیها و منفعت طلبیهای قومی داشتهاند.
هر گروه، سعی داشت که سهم خود را از میانه بردارد. دولت نوپای مجاهدین را کسی به پشیزی ارزش نداد. حتا وقیحانهتر از همه اینکه: برخی از چهرهها و گروهها نامگرفته سهمِ خویش را از چوکیها از دولت مرکزی مطالبه میکردند. اما جریانها و گروههایی که دیروز به خاطر چوکی خانه به خانه آتش افروختند، امروز تلاش دارند تا تمامِ بدبختیها را به نام انقلاب اسلامی تمام کنند.
بد نیست که بازهم از جناب حکمتیار نام ببریم که سالها از چهارآسیاب کابل، مردم را هدفِ موشک قرار داد و در هیچ سری با دولت مرکزی کنار نیامد. زیرا او حاکمیت خالصِ قومی میخواست و نه مشارکت قومی؛ ورنه خودش نخست وزیرِ دولت مجاهدین بود.
اما رسانههای مربوط به ایشان، امروز او را چونان قهرمانی رهیده از همۀ جنایات نشان میدهد، در حالی که او یکی از پایههای آتشافروزی و مصادرۀ انقلاب اسلامی شمرده میشود.
در هر حال، آنچه مهم مینماید این است که پیش از داوری دربارۀ حوادث و واقعات تاریخی، باید واقعیتها برملا و حقایق شناسانده شود، تا در پرتو این حقایق، خاین و قهرمان شناخته گردند. آن زمان است که بهدرستی میتوان حکم نهایی دربارۀ افراد و جریانها را صادر کرد. با تبلیغات و هیاهو نمیشود که واقعیت را نشان داد. نمیتوان حقایق را از چشم مردم پوشانید.
مردم امروز میدانند که چه کسی یا چه جریانی در راستای منافعِ آنان مبارزه کرده است و چه کسانی و یا گروههایی در مسیر منافع و منفعتِ خودشان. با تبلیغات و پروپاگندای رسانهیی، تنها میتوان منافعِ یک گروه و شخص و یا هم یک قوم را تضمین کرد و بس.
Comments are closed.