احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۴ ثور ۱۳۹۲
بخش نخست
منبع: تفاهمنیوز
حوادث و اتفاقات بیرونی را، هر کس با توجه به باورها و بینش خود ـ و بهطور خودکار ـ تفسیر و توجیه میکند؛ از همینخاطر بسیاری از انسانها اینگونه باور دارند که آنچه در درونشان میگذرد، از ارادۀشان خارج بوده و نمیتوانند در آن دخل و تصرفی بکنند.
باورهای انسانها – که شکل دهنده و تنظیم کنندۀ رفتار آدمی است – در طول عمر، شکل گرفته، ساخته شده و قالببندی میشوند، ولی باورهای ساخته شده از بدو تولد تا ۵ سالهگی، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار میباشند. چون در این دورۀ ۵ ساله، کودک شدیداً به مادر، پدر و اطرافیان وابسته بوده و بدون اینکه مفهوم خوبی یا بدی را بداند،… و بدون اینکه توانایی فهم و شناخت مفاهیم را داشته باشد، راهنماییها، فرمانها، تنبیهات و تشویقات، هشدارها و… متعدد و بیشمارِ مادر و اطرافیان را دریافت و کلیۀ آنها را ضبط میکند. به علاوه هرچه از سوی مادر و اطرافیان ظهور و بروز کند – از راه شنیدن، دیدن، لمس کردن، عملکرد و… – و یا ناظر بر رویدادها و امور جاری زندهگی، رسوم، سنن، آیین، آداب و عادات، دین و مذهب و مراسم مربوط به آنها و… جملهگی و بیکموکاست و دقیقاً در ذهن کودک ضبط میشوند. موقعیت کودک، نیاز حیاتی او به مادر وپدر، عدم توانایی او در فهم و درک معانی در این دوره، تصحیح و توضیح را برای او غیرممکن میسازد؛ بنابراین همۀ امور و جریانها را حقیقتِ محض پنداشته و ضبط میکند. این نوارهای ضبط شده در تمام طول زندهگی وجود داشته و هیچکس، نمیتواند آنها را از مغز خود پاک سازد و این نوارها همیشه آمادۀ بازنواختن هستند. این بازنواختن در تمام عمر، دارای نفوذی بسیار، مقتدرانه است.
باورها و اعتقادات ساخته شده در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار هستند، چرا که باورهای بعدی، تحت تأثیر باورهای اولیه قرار میگیرند. حتا در بسیاری از افراد، قالبها و باورهای فکری پنجسالۀ اولیه، بدون تغییرات اساسی – حتا بعضاً به صورت تعصبآمیز – راهنما و الگوی آنان در تمام طول عمرشان میگردد. بنابراین؛ فرمانها، هشدارها، راهنماییها، تنبیهها، تشویقها و… در مغز کوچکِ کودک ضبط میشوند که بیشتر اینها در چهارچوب کلمات: نکن، بکن، هرگز، هیچوقت، همیشه، یادت نرود و… همچنین ادب کردنهای بیهوده و خسته کنندۀ والدین، در کودک احساسهای منفی به وجود میآورد. این احساسهای ناشاد که در پیهم میآیند و یکدیگر را تأیید و تثبیت میکنند نیز بهطور دایم ضبط شده و پاک شدنی نیستند.
بسیاری از ما تحت تأثیر گفتار، کردار و تلقینهای منفیِ مستقیم و غیرمستقیمِ اطرافیانمان ـ مخصوصاً مادر و پدر ـ از کودکی میآموزیم که: زندهگی سخت، دشوار و بیرحم است… زندهگی فناپذیر است…. تو عُرضه نداری…. در زندهگی هیچچیز نمیشوی… تو شانس نداری… تو همیشه شکست میخوری…. تو همیشه اشتباه میکنی…. متأسفانه این باورهای منفی – در بسیاری موارد و در بسیاری از انسانها – تا آخر عمر باقی میمانند.
با توجه به مراتب یاد شده، باورها و اعتقادات انسانها از بدو تولد و از زمانی ساخته و پرداخته میشوند که شخص هیچگونه حق انتخابی نداشته و هیچگونه نظر یا دخل و تصرفی در آنها نیز نمیتوانسته داشته باشد. باورها و اعتقادات بعدی نیز تحت تأثیر باورهای اولیه قرار دارند. همچنین بسیاری از خصوصیات و نحوۀ تفکر آدمی، تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تحت تأثیر تلقینها و الگوهای محیط (خانواده و اجتماع) خود میباشد، به طوری که در بسیاری از مواقع، مقاومت در برابر آنها – حتا در سنین بالا نیز – بسیار مشکل است.
زندهگی انسان عجب حکایتی است…. سفری آغاز شده که اختیار آن را نداشتهایم که بدانیم: چرا به دنیا میآییم، سفرمان در چه زمانی و از کجا شروع و تا کی ادامه خواهد داشت؟ ضوابط و شرایط آن کداماند؟ همسفران ما کیستند؟ چه فضایی بر سفرمان حاکم بوده و خواهد بود؟ حوادث و رویدادها، که به ظاهر به نفع ماست، در نهایت هم به سود ما خواهد بود یا بالعکس به ضررمان تمام خواهد شد؟
از همه شگفتانگیزتر اینکه، باورهای اساسی و اولیۀ ما زمانی شکل میگیرند که قدرت تشخیص حتا خوب را از بد، زشت را از زیبا، سود را از زیان و مفید را از ضرر نداشتهایم!
Comments are closed.