احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۳ جوزا ۱۳۹۲
بابک صحرانورد
“لایب نیتس” حق داشت که در سال ۱۶۹۷، برای چاره انحطاط اخلاقی اروپا، توجه به حکمت چینی را توصیه میکرد. عصر روشنگری اروپا به این حکمت اخلاقی که هدف آن سیاست و تربیت بود، علاقه بسیار نشان داد.
اما آیا این فلسفه همچون فلسفه بودا با مسایل زندهگی واقعی ارتباط دارد؟ آری؛ این فلسفه به شیوههای متعدد از مسایل انسانی ابهامزدایی میکند و در واقع، وقتی فرد در مواجهه با گزینشهای زندهگی واقعیست، ابهامزدایی امری مفید است.
به عبارتی بهتر، فلسفه چین و هند جزو معدود فلسفههایی هستند که بیشترین تمرکز خود را به دور از مسایل فنی فلسفه، بر روی انسان و هستی او گذاشته اند. اما تفاوت فلسفه چین با هند در این است که فلسفه چین، رنگ مذهب ندارد ولی ممزوج با دیانت است. همانطور که اشاره شد، در چین توجه به انسان جلب نظر میکند و به همین دلیل، فکر چینی کاملاً به طرف اخلاق و جلوه خارجی و عینی اشیا متوجه میشود.
استادان حکمتِ چین
تنگ شی
در بین کهنترین حکمای اخلاقی چین، نام “تنگ شی” به عنوانیک “سقراط”ِ سوفسطاییِ دنیای شرق در خور ذکر است. وی در اوایل جوانیِ “ِکنفوسیوس”، نوعی فلسفه سوفسطایی را مبنی بر نسبی بودن حقیقت، تعلیم میداد که بهانهیی بهدست فرمانروایان داد تا او را نیز مثل “سقراط” از سر راه قدرت خویش دور کنند.
لایوتسه
استاد کهنسال حکمت چینی معاصر “تنگ شی لایوتسه” بود. اویک نسل قبل از کنفوسیوس بود. لایوتسه فلسفه تایو (طریقت) را بنیاد نهاد و همه آثار مکتوب را رد کرد و معتقد بود دانش فضیلت نیست؛ زیرا برخی از شرورترین افراد جهان، مردمی تحصیلکرده و دانشمند بوده اند. (یادآور این شعر حافظ: تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست) او معتقد بود به کار بستن تایو برای روشنفکر شدن نیست، بلکه برای ساده و نادان ماندن است. در یک کشور ایدهآل، اختراعات معدود است؛ زیرا اختراع تنها بر ثروت توانگران و قدرت قدرتمندان میافزاید. در کشور ایدهآل، قوانین مختصر و معدود اند؛ زیرا هر چه قوانین بیشتر باشد، دزدانی که آن قوانین را میشکنند، بیشتر اند.
“لایوتسه” اساساً مرد انتقاد بود. حرفهای پوچ و عقیدههای بیمغز و بیمعنی را با قضاوتی سخت و تند نابود میکرد. از تمدن عهد خود بیزار بود و خود را به آغوش آسایشبخش عرفان، تصوف و تفکر باطنی انداخته بود. تعلیم “لایوتسه” هدف حکمت و فلسفه را نیل به زندهگی معقول میشمرد و نیل به این مقصود را موقوف به درک مفهوم تایو میپنداشت. این تایو که او آن را “نظم کل” یا “نظام عالم” تلقی میکرد. ظاهراً قبل از لایوتسه هم حکمت چینی شناخته شده بود، ولی او اولین کسی بود که آن را مبنای یک تعلیم اخلاقی منظم ساخت و نوعی اخلاق رواقی از آن به وجود آورد که توانست صلح و آرامش را در بین انسانها تضمین کند. تعلیماتِ او به نوعی شکاکی و بدبینی نیز منجر شد که ندای بازگشت به طبیعت را در میداد و همچون ژان ژاک روسو میخواست انسان را دوباره به دنیای جنگل برگرداند. بر طبق ادعای پال توییچل مروج اکنکار در دنیای معاصر، لایوتسه از جمله استادان معظم اکنکار نیز میباشد.
چند جمله حکیمانه و زیبا از کتاب “تایوتِ چنگ” نوشته لایوتسه:
هیچ چیز در این جهان
چون آب، نرم و انعطافپذیر نیست.
با این حال برای حل کردن آنچه سخت است
چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد.
نرمی بر سختی غلبه میکند
و لطافت بر خشونت.
همه این را میدانند
ولی کمتر کسی به آن عمل میکند.
انسان، نرم و لطیف زاده میشود
و به هنگام مرگ خشک و سخت میشود.
گیاهان هنگامی که سر از خاک بیرون میآورند، نرم و انعطافپذیر اند
و به هنگام مرگ خشک و شکننده.
پس هر که سخت و خشک است
مرگش نزدیک شده
و هر که نرم و انعطافپذیر
سرشار از زندهگیست.
آرام زندهگی کن
هرگز با طبیعت یا همجنسان خود ستیزه مکن
گزند را با مهربانی تلافی کن…
Comments are closed.