احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۶ سنبله ۱۳۹۱
۲۸ اسد روز بازپسگیریِ استقلال کشور در تقویمها نوشته شده؛ ولی در دلها چهطور؟
همه کشورهای جهان روزی به نام آزادی و یا استقلال دارند؛ روزی که برای آنها یادآورِ یک خاطره جمعی است؛ روزی که میدانند چیزی فراتر از منافع شخصی و گروهی، آنها را بههم پیوند میزند و یکی میکند.
بیش از ۹۰ سال از روز استقلال افغانستان میگذرد. شاید کمتر کشوری در منطقه باشد که زودتر از مردم افغانستان، آزادی و استقلال خود را از امپراتورییی که آفتاب در قلمروش غروب نمیکرد، گرفته باشند. ولی آنهایی که دیرتر به استقلال رسیدهاند، امروز بسی پیشتر از افغانستانیاند که شاید مبارزاتِ آن در راه آزادی، برای آنان الهامبخش بوده است.
افغانستان آزادیاش را بیش از ۹۰ سال پیش گرفت؛ ولی نتوانست ثمرات آن را مزمزه کند. شیرینیِ آزادی به زودی با تلخی سیاستبازیها درهم آمیخت و افغانستان را از پیمودنِ راه آزادیخواهان باز داشت. تجاوز و شکست قشون سرخ، تجاوز قشون سیاه پاکستان، نیاز رسیدن به آزادی را از نو نمود.
متاسفانه ما عادت کردهایم که مشکلات خود را به گردن دیگران بیاندازیم، چون سادهترین راه بیرونرفت و اندیشیدن به مساله میتواند باشد؛ راهی که میتواند وجدانِ ما را در برابر هر پرسشِ استخوانسوزی آسوده کند. اما آنکس که مشکلات کشور را صرفاً ناشی از دخالتهای بیگانهگان میداند، عملاً از مسوولیتهای خود فرار کرده است. در این جای شک نیست که بیگانهگان همواره تلاش کردهاند که در امور داخلیِ افغانستان مداخله داشته باشند. این مشکل، تنها مشکل کشور ما نیست؛ همه کشورها با چنین مشکلی روبهرو اند و شاید هم در برهههایی از تاریخ، با شدیدترین شکل ممکن روبهرو بودهاند. اما مساله زمانی حاد میشود که خود را مقصر قضایایی که در کشور بروز میکند، ندانیم.
نوع تفکر و تعامل ما، زمینهساز مشکلاتِ ما در طول تاریخ بوده است. ما پیش از آنکه خود را متعلق به کشوری خاص بدانیم، خود را به قوم و تبار خاصی نسبت دادهایم. ما قومگرا بودهایم و همین مساله، پاشنه آشیل آزادیِ ما بوده است. مگر این سخن احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور را میتوان فراموش کرد که در زمان حاکمیت طالبان بر زبان آورد: «اگر به اندازه کلاهی که بر سر دارم، جایی برایم باشد، باز در این کشور میمانم و به مبارزهام علیه اشغالگران ادامه میدهم». این سخن، تاریخیتر و زیباتر از سخنانیست که قهرمانان کشورهای جهان بر زبان آوردهاند. این سخن که از سرِ عشق و درد بر زبان آمده، سخنیست که تاریخِ جهانهم نمیتواند آن را فراموش کند؛ اما شوربختانه برخیها فقط به دلیل همان علایق و تعصبات قومی، میخواهند این سخن و صاحبِ آن را به آسانی انکار کنند.
آزادی را باید پاس داشت و به آزادمردان احترام گذاشت. ما تا زمانی که در لاک تفکر قومی و تباری بهسر میبریم، از افغانستان نیستیم. افغانستان از آنِ کسانیست که واقعاً خود را افغانستانی میدانند و به همه فرزندانِ آن افتخار میکنند. افغانستان به گفتمان ملی نیاز دارد تا از مشکلات خود عبور کند. اما در درون گفتمان قومی، گفتمان ملی جایی ندارد. تا زمانی که ما به ملیت و قوم خاصی تعلق داریم و منافع قومی را بر منافع کلانِ ملی رجحان میدهیم، به افغانستان نمیاندیشیم.
Comments are closed.