احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





نقش ارزش‌های اخلاقی در رشد اقتصادی

گزارشگر:علی مهدوی - ۱۱ جوزا ۱۳۹۲

مسایل اقتصادی ارتباط تنگاتنگ و ریشه‌یی با مبانی و مفاهیم مبناییِ جهان‌بینی‌ها و ایدیولوژی‌ها دارد. گرچه اقتصاددانان خیلی سعی کرده‌اند مسایل اقتصادی را به عنوان علم اقتصاد مجزا از مبانی فلسفیِ جهان‌بینی‌ها و ایدیولوژی‌ها مطرح کنند، ولی بر خلاف نظر اقتصاددانان، به‌تدریج به این واقعیت پی برده شد که جهان‌بینی و مفاهیمی که جامعه و افراد به آن‌ها اعتقاد دارند، نقش به‌سزایی در مسایل اقتصادی دارند. این مفاهیم مبنایی از مشخصه‌های هر نظام اقتصادی است که در بررسی یک نظام اقتصادی نباید نادیده گرفته شود و نباید مسایل درونی علم اقتصاد، مجزا از این مشخصه دیده شود؛ به‌ویژه این‌که گاهی تأثیر این مبانی و مفاهیم در مسایل اقتصادی، بیشتر از تأثیر مکانیسم‌های اقتصادی و قضایای علم اقتصاد و روابط علت و معلولی اقتصادی است.
اقتصاد اسلامی مبتنی بر جهان‌بینیِ توحیدی است. در جهان‌بینی توحیدی، هدف ارزش‌های اعتقادی و اخلاقی در گام نخست، بازسازی و تکامل روحی انسان و تهذیب نفس اوست. به طور کلی، رسالت اساسی آموزه‌های دینی، تبیین دانش‌ها و راهکارهایی برای هدایت و سعادت انسان است که دانش، اندیشه و تجربه بشری به تنهایی بدان دست نمی‎‌یابد. با این حال، باورها و ارزش‌های مبتنی بر جهان‌بینی دینی که در اثر آمیخته‌گی با اندیشه‌های نادرست بشری دست‌خوش انحراف و تحریف نشده باشند، تأثیر تعیین‌کننده‌یی بر پیشرفت اقتصادی جوامع دارد، همان‌گونه که ضد ارزش‌ها مانع پیشرفت و عامل رکود اقتصادی است. البته باید توجه داشت که اعتقاد به تاثیر ارزش‌های معنوی و اخلاقی در رشد اقتصادی هرگز به معنای نفی یا تضعیف نقش اسباب مادی نیست، بلکه مقصود این است که در کنار عناصر مادی هم‌چون سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار ماهر، عوامل معنوی مانند اعتقادات دینیِ صحیح و اخلاق و اعمال نیک نیز در رشد اقتصادی موثر است.
خیلی از بحث‌های اقتصادی مبتنی بر تحلیل‌های اعتقادی یا به اصطلاح مبتنی بر یک سلسله پیش‌فرض‌های اعتقادی است. مثلاً وقتی انسان اقتصادی را تعریف می‌کنند، انسان را دارای مفهوم مشخصی از سود، زیان و مسایل دیگر فرض می‌کنند و بعد تحقیقات اقتصادی فراوانی را بر اساس این پیش‌فرض‌ها که صرفاً مربوط به جهان‌بینی یک مکتب در مورد انسان است، پی‌ریزی می‌کنند. در اقتصادهای سوسیالیستی، این مسأله روشن‌تر است و رابطه مسایل اقتصادی را با مسایل فلسفی خیلی صریح مطرح کرده‌اند. گرچه به شکلی که آنان مطرح کرده‌اند، مورد انتقاد دیدگاه‌های اسلامی است، ولی اصل رابطه درست است. نمی‌توان مسایل اقتصادی را مجزا از مبانی فلسفی دانست و برای اعتقادات نقشی در مسایل اقتصادی و حتا مکانیسم‌های اقتصادی قایل نشد. تمام مسایل اقتصادی تحت تأثیر مفاهیم مبنایی اعتقادات و ایدیولوژی‌ها قرار دارد.
بر اساس مقدمه‌یی که ذکر شد، جایگاه مشخصات فلسفی یا مقدمات مبنایی اقتصاد اسلامی روشن می‌شود.
قهراً هر اقتصادی نیاز به شاخص‌های مبنایی و فلسفی دارد و متکی بر مبانی فلسفی است. حتا اقتصادهایی که سعی می‌کنند خودشان را مجزا از ایدیولوژی‌ها مطرح کنند، اقتصادهای نظام سرمایه‌داری آن‌ها هم مبتنی بر یک سلسله مفاهیم مبنایی است که به عنوان پیش‌فرض‌های مسلم پذیرفته شده است. آن‌چه را که سرمایه‌داری در مورد آزادی‌ها و حقوق طبیعی مطرح می‌کند، همه در حقیقت مربوط به مقولات جهان بینی و انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی است. مفاهیم مبنایی حتا در تحقیق‌های اقتصادی که سعی می‌شود به صورت هندسه اقتصاد و علم اقتصاد و مجزا از مبانی فلسفی مطرح شود نیز مستتر است. البته این سخن بدان معنا نیست که تحقیق‌های علمی اقتصادی که آنان مطرح می‌کنند، تحقیق علمی نباشد؛ خود آن تحقیق علمی است ولی متکی بر مفاهیم و پیش‌فرض‌های فلسفی و جهان‌بینی‌هایی است، و این مفاهیم مبنایی در عملکرد و صحت‌وسقمِ آن نظریه علمی موثرند.
این مفاهیم مبنایی از مشخصه‌های هر نظام اقتصادی است که در بررسی یک نظام اقتصادی نباید نادیده گرفته شود و نباید مسایل درونی علم اقتصاد، مجزا از این مشخصه دیده شود. مخصوصاً وقتی می‌بینیم تأثیر این مفاهیم و اعتقادات و جهان‌بینی‌ها در مسایل اقتصادی، گاهی خیلی بیشتر از تاثیر مکانیسم‌های اقتصادی و قضایای علم اقتصاد و روابط علت و معلولی اقتصادی است.
بیان این مقدمه برای توضیح این نکته بود که مشخصات فلسفی یا مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی، یک بحث اجنبی از مفاهیم اقتصادی نیست؛ بلکه یکی از ارکان مشخصه‌های نظام اقتصادی اسلام و هر نظام اقتصادی دیگری است. در مشخصه‌های فلسفی یا مفاهیم مبنایی اقتصاد اسلامی، سه مشخصه اصلی وجود دارد:
۱) اقتصاد اسلامی، مبتنی بر جهان‌بینی توحیدی است.
۲) اقتصاد از نظر اسلام، بخشی از قلمرو اختیار و حرکت انسان‌ها در جامعه و تاریخ است؛ یعنی اقتصاد در خدمت انسان است، نه انسان در خدمت اقتصاد.
۳) اقتصاد اسلامی در عین واقع‌گرایی، برخوردار از ارزش‌های معنوی و ضوابط اخلاقی است. البته شاید مشخصات فلسفی اقتصاد اسلامی منحصر در سه مشخصه نباشد و ممکن است با تأمل، مشخصه‌های دیگری از این نوع را شناسایی کرد.
درباره مشخصه اول، باید گفت: اعتقادات یک مسلمان به توحید و اصول عقاید منشعب از توحید و به عبارتی جهان‌بینی توحیدی او، اثرات فوق‌العاده‌یی در مسایل اقتصادی دارد و حیات اقتصادی انسان‌ها و جامعه اسلامی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اعتقاد به توحید و اصول منشعب از توحید، نقش اقتصادی دارد و به نظام اقتصادی پوشش توحیدی می‌دهد و آن را در این مسیر به حرکت درمی‌آورد. در این‌جا به چند نمونه از این تأثیرها اشاره می‌کنیم: مثلاً بر اساس جهان‌بینی توحیدی، انسان مسلمان در برابر خدا و جامعه انسانی مسوولیت دارد. این‌که انسان خود را در برابر خدا مسوول بداند، در تمام فعالیت‌های اقتصادی، تولیدی، توزیعی و مصرفیِ خود به این مسوولیت توجه دارد و آن‌ها را بر اساس این مسوولیت تنظیم می‌کند.
در یک جهان‌بینی غیرالهی که انسان معتقد به خدا نیست، معتقد به این است که فقط خودش هست و این دنیا و همه وجودش را مسایل مادی پر کرده است، رویکرد او به فعالیت‌های اقتصادی نیز به گونه‌یی دیگر خواهد بود. همین انسان وقتی معتقد به خدا و توحید و مسوولیت در برابر خالق و خلق شود، قهراً برنامه زنده‌گی او عوض خواهد شد. ثأثیر این اعتقاد در فعالیت‌های اقتصادی و کیفیت به‌دست آوردنِ ثروت و مصرف آن، در مقوله عدالت اجتماعی بسیار آشکار است. مباحث عدالت اجتماعی و بیمه‌های اجتماعی و انفاق، همه بر این اصل قرار می‌گیرد.
در جهان‌بینی توحیدی یکی از اصول منشعب از توحید، ایمان به معاد و حیات اخروی است؛ ایمان به جهان دیگری که از این جهان پربارتر، والاتر، بالاتر است و جهان ابدی است. این ایمان در بسیاری از مسایل و مشکلات اجتماعی و تنظیم روابط و مناسبات اقتصادی، نقش بسیار اساسی و فوق‌العاده دارد. ایمان به حیات دیگر و جهان دیگر که یکی از اصول اعتقادات اسلامی است، سبب می‌شود معنی سود، زیان، مطلوبیت، خسارت، تجارت، نزد انسان عوض شود و مصادیق آن‌ها گسترش پیدا کند. دیگر برای چنین انسانی فقط سود و زیان در این دنیا مهم نیست، چون جهان دیگری را بعد از این جهان می‌بیند و به آن معتقد است. یقین دارد که آن‌چه را که در این جهان بدهد، ده‌برابر آن را در جهان دیگر به‌دست می‌آورد.
این نکته‌یی است که در آیات قرآن زیاد به چشم می‌خورد؛ خدا وقتی می‌خواهد با ما در مسایل مربوط به انفاق و عدالت‌های اجتماعی و تأمین‌های اجتماعی و زکوات و خدمات و خیرات و مبرات و غیره سخن بگوید، همیشه از این تعبیر استفاده می‌کند و می‌فرماید این تجارت بالاتری است. گرچه در این دنیا چیزی را از دست می‌دهد، اما آن‌چه را در آخرت در عوضِ آن به‌دست می‌آورد، بسیار بیشتر و بالاتر از چیزی‌ست که از دست داده است. مصداق تجارت و سود بیشتر و بهره حقیقی این است، نه بهره‌یی که به زعم جهان‌بینی مادی تنها در این دنیا و در این حیات ترسیم می‌شود.
همچنین مطلوبیت‌ها نیز در جهان‌بینی توحیدی عوض می‌شود، مطلوبیت‌ها در یک جامعه مومن در مطلوبیت‌هایی از قبیل لهو و لذت و نفع‌طلبی خلاصه نمی‌شود. مطلوبیت، مصادیق خیلی ارزنده‌تر و بالاتری پیدا می‌کند که همه مبتنی بر اعتقاد به جهان دیگر است، مفهوم و مصداق سود و زیان بر اساس اعتقاد به آخرت تعریف می‌شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.