فنون کاریزماتیک شدن را بیاموزید!

- ۳۱ جوزا ۱۳۹۲

بخش دوم و پایانی
یادتان نرود که هر سخن جایی دارد
اگر در یک گفت‌وگو قرار گرفته‌اید، وضعیت‌تان با زمانی که سخنرانی می‌کنید، باید فرق کند. شما که می‌خواهید کاریزماتیک باشید، باید آداب گفت‌وگو را هم خوب بشناسید، به فرد مقابل‌تان احترام بگذارید، صحبت‌هایش را قطع نکنید و با خوب گوش کردن، هم به او احترام بگذارید و هم پاسخی مناسب را در ذهن‌تان بپرورانید. از طرف دیگر، خود را یک فرد همه‌چیزدان معرفی نکنید و به فرد مقابل این احساس را بدهید که برخی چیزهایی که نمی‌دانسته‌اید را به شما انتقال می‌دهد و با حرف‌هایش روی شما تاثیر می‌گذارد.
کاریزماتیک شدن هم مثل هر کار دیگری به تمرین نیاز دارد، پس نخواهید درست در مهم‌ترین سخنرانی‌تان، از نکاتی که به تازه‌گی یادگرفته‌اید، استفاده کنید. در گفت‌وگوهای عادی و روزمرهتان، اصل‌هایی که آموخته‌اید را تمرین کنید. اشکالی ندارد اگر گاهی شکست بخورید. شما در این ملاقات‌های ساده، نقاط ضعف و قدرت‌تان را می‌شناسید و می‌فهمید که چه رفتاری می‌تواند شما را کاریزماتیک‌تر جلوه دهد. کسب کاریزما، کار یک شب و یک لحظه نیست. شما ماه‌ها و سال‌ها برای تبدیل شدن به یک کاریزماتیک واقعی زمان نیاز دارید.
مخاطب را به بازی بگیرید
تضاد، کلید رسیدن به هدف است، چرا که یک متن را با دلایل و تلاش برای پیروز شدن در چنین مبارزه‌یی همراه می‌کند و می‌تواند تا مدت‌ها آن را در ذهن شنونده‌اش ماندگار کند. کم‌تر کسی است که این جمله جان اف کندی را شنیده باشد و از یاد برده باشد: «نپرسید که کشورم برای من چه می‌تواند بکند، بپرسید من برای کشورم چه می توانم بکنم.» اهمیت تضاد در ماندگار شدن یک سخنرانی، چندان درک نشده است؛ اما باید بگوییم که این روش، یکی از ساده‌ترین و تاثیرگذارترین تکتیک‌هایی است که می‌توانید یاد بگیرید و در صحبت‌های‌تان از آن استفاده کنید. با کمک تضاد، مخاطب را وارد یک کشمش و اسیر فلسفه‌بافی‌تان کنید. به کار بردنِ جملات متضاد، مخاطب را به یک درگیری درونی وارد می‌کند و عقاید کهنه او را به چالش می‌کشد. این‌جاست که مخاطب گمان می‌کند در تمام این سال‌ها در اشتباه بوده و باید سر و سامانی به عقاید قدیمی‌اش بدهد.
ادیب باشید
جملات ادبی و تک‌بیت‌ها، چه در گفت‌وگوهای روزانه و چه در سخنرانی‌های بزرگ، به کرات استفاده می‌شود؛ اما یک فرد کاریزماتیک، بیشتر از هر کس دیگری از آن‌ها کمک می‌گیرد. تفاوت این جملات با داستان‌ها در این است که این بار شما به متن به‌طور کامل وفادار هستید و دقیقاً همان چیزی را که یک شاعر یا نویسنده بیان کرده، مطرح می‌کنید. این جملات می‌تواند در شروع صحبت‌های شما به کار برود یا در پایان آن، باعث ماندگاری کلام‌تان شود. چنین پایان‌بندی‌یی، می‌تواند مثل یک نتیجه‌گیری باشد و چند ساعت صحبتِ شما را در چند بیت یا چند جمله خلاصه کرده و آن را در ذهن مخاطب حک کند. شاید گاهی لازم باشد از اشعار فردوسی استفاده کنید و گاهی هم چند جمله از یک طنزپرداز ماهر، بتواند ارزش کلام شما را چندبرابر کند.
شنونده را وارد میدان کنید
وارد کردنِ مخاطب به جریان صحبت‌های‌تان، راه‌های متفاوتی دارد؛ اما پرسش کردن یکی از بهترین راهکارهاست. مطرح کردنِ پرسش‌ها می‌تواند دو تاثیر متفاوت داشته باشد؛ سوال شما می‌تواند خیلی صریح و ابتدایی باشد و با اولین جرقه، ذهن شنونده پاسخش را دریافت کند. چنین سوالی ابزار آدم‌های کاریزماتیک نیست؛ اما از طرف دیگر، سوال شما می‌تواند به طراحی یک پازل کمک کند و ذهن مخاطب را برای دریافت پاسخ، ساعت‌ها و روزها به فعالیت وادارد.
با پرسش‌تان ذهن مخاطب را درگیر کنید و به او این حس را بدهید که پاسخش می‌تواند تاثیر خارق‌العاده‌یی بر این موضوع بگذارد. به او بفهمانید که این پاسخ و نتیجه‌گیری او در مورد این موضوع، می‌تواند تکلیف خیلی چیزها را عوض کند.
کاریزماتیک‌ها، خشک و بی‌حرکت حرف نمی‌زنند. صحبت‌های آن‌ها برخلاف افراد ناموفق، هیچ شباهتی به خواندنِ یک متن از رو ندارد. آن‌ها می‌توانند بهترین کمک را از بدن‌شان بگیرند و با خندیدن، اخم کردن و تکان دادن به موقع دست‌ها، شدت پیام‌شان را بیشتر کنند. کاریزماتیک‌ها، ظاهرشان را با پیام‌شان هماهنگ می‌کنند؛ در جایی که یک پیام حماسی می‌خوانند، محکم‌تر حرف می‌زنند و وقتی یک خاطره خنده‌دار تعریف می‌کنند، لبخند آرامی را روی لب‌های‌شان می‌نشانند. یک فرد کاریزماتیک می‌داند که تعجبش را باید هم با حرف و هم با چهره‌اش نشان دهد و خشمش را هم تنها با یک کلمه به نمایش نمی‌گذارد.
منبع: سیب سبز

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.