احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۳۱ جوزا ۱۳۹۲
بخش دهم
به گفتۀ آقای غلام جیلانی ځواک، بیش از ۱۵۰هزارتن از مردم غیرنظامی در مناطق پشتوننشین کشته و دههاهزار دیگر مجروح و معیوب گردیده، و هم به گفتۀ وزیر معارف پشتونتبار و عضو حزب اسلامی حکمتیار، حدود پنجصد مکتب در مناطق پشتوننشین بسته است و آنهایی هم که باز هستند، مطابق معیار تعلیمی مکتب نیستند. اگر هر مکتب دوهزار تن دانشآموز داشته باشد، سالانه یک میلیون پشتون از نعمت علم و دانش محروم میمانند. در حالی که ملیتِ فرهنگپرورِ هزاره، بهسرعت به سوی ترقی و تعالی به پیش میرود.
کدام گروه قومی در مناطق پشتوننشین، این مکاتب را میسوزاند، کدام گروه امنیتِ این مناطق را برهم زده است، کدام گروه ضد مکتب، علم، فرهنگ و تمدن است و چه کسانی از گروه طالبان در ارگ ریاستجمهوری حمایت میکنند؟
حالا همه میدانند که طالبان به گروههای تندرو و میانهرو تقسیم نمیشوند؛ بلکه به طالبان «لنگیدار» و «نکتاییدار» تقسیم میگردند که طالبان لنگیدار در هلمند، شورای کویته، پشاور، قندهار و نقاط دیگر هستند و طالبان نکتاییدار در ارگ و اطراف ارگ ریاستجمهوری.
حالا این نقاب هم از چهرۀ زمامداران و شوونیستها افتاده است. آقای کرزی طالبان را برادر خطاب میکند. حالا بگویید دشمن پشتونها کیها هستند و حکومت در این کشور بهدست کیست؟
بارها ناشیانه و کودکانه گفته میشود: دولت حق تصمیمگیری در مورد معضلۀ دیورند با پاکستان را ندارد. اما آیا در مورد امضای معاهدۀ استراتژیک با امریکا صلاحیت دارد؟ دهقان هیچوقت نمیآید بالای مسایل بزرگ تصمیم بگیرد، اکنون که ارکان ثلاثۀ دولت تکمیل است، شوراهای ولایتی بهحیث پارلمانهای ولایتی وجود دارند و جامعۀ جهانی در کمال قدرت حضور فعال داشته، قلمرو افغانستان را از زمین و هوا در کنترول دارد، وقت حل ساختنِ قضیۀ دیورند نیست، پس کی وقتِ آن است؟
تعدادی از تمامیتخواهان با پُررویی و دیدهدرایی میگویند: معضلۀ دیورند برایشان اهمیت تاریخی دارد. اما این سخنِ آنها بسیار شرمآور میباشد؛ زیرا ۳۶ سال است که این قضیه، افغانستان را به تباهی کشانده و باز بودنِ این سرحد به دهلیز مرگ برای مردم افغانستان مبدل شده است. برخلاف ادعای ناسیونالیستها، بسته شدنِ این مرز در تفاهم با پاکستان و جامعۀ جهانی هرچه زودتر برای ما اهمیت فوقالعاده و حیاتی دارد و یکی از عوامل عمدۀ نجات از جنگ و مداخله است.
لارد کرزون و وایسرای هند انگلیسی حدود یکصدوبیستسالِ قبل گفته است: «سرحدات کشورها مانند لبۀ تیغِ تیز است که حیات و مماتِ کشورها به سرحداتشان بستهگی دارد.»
آنها که میگویند بگذاریم افغانستان نیرومند یعنی دارای تسلیحات اتومی شود، بعد قضیه را حل کنیم، بسیار کور خواندهاند. نخست اینکه یکی از عوامل عمدۀ اختلاف ملی در افغانستان، همین قبیلهگرایی و باز بودنِ مرز دیورند است؛ دوم اینکه اگر منتظر پیشرفت و تعادلِ قدرت نظامی باشیم، باید گفت که وضعیت افغانستان، مانند بایسکلِ کهنهییست که دنبال موتر ۴۰۴ بسته باشد.
شاید میخواهند بگویند که وقتی طالبان به قدرت برسند، این کشور را به ترقی و تعالی میرسانند!
آقایان بیمار! ملت شدن مانند کلکین، دروازه و صندلی نیست که نجار آن را از چوب بسازد. ملت عبارت از رفراندم روزانه، عدالت اجتماعی، قبول حقوق شهروندی، اعتقاد به آزادی فردی، احترام به حقوق دیگران، رضایت دایمی مردم، برابری و برادریِ واقعی و داشتن تفکر مشترکِ سیاسی در مسایل بزرگِ ملی … است.
واژهها و ترکیبهایی مانند ملی، خانۀ ملت، کوچۀ ملت، باغچۀ ملت، پدر ملت و مادر ملت، کاملاً واهی و خیالی هستند و به منظور فریب افکار عامه و یا خودفریبی، طراحی شده، یا غیر ارادی برسر زبانها افتادهاند.
نویسندۀ محترمی به نام عتیق پاڅون در کتاب «مروری کوتاهی بر تاریخ افغانستان و قضیۀ پشتونستان» صفحۀ ۲۰۵ نوشته است: «وقتی مارتیمر دیورند به کابل مواصلت کرد، مذاکرات طرفین، با فشار و تهدید از جانب انگلیسها، با خوف و بدگمانی از طرف امیر عبدالرحمن خان جریان یافت. امیر با واگذاری مناطقی مانند … به انگلیسها موافق نبود، اما فشار و تهدید انگلیس از یکطرف و احساس خطر از دست رفتن سلطنت از سوی دیگر، او را مجبور ساخت این معاهده را امضا نماید.» (اگرچه مورخ و استاد پوهاند محمد حسن کاکر، اظهار میدارد که او نسخۀ اصل سند دیورند را به زبان انگلیسی دیده و مرحوم کاکر تأکید نموده است که اولاً این سند معاهده نیست، بلکه موافقتنامه است؛ زیرا معاهده در زبان انگلیسی ترتی treatyو موافقتنامه اگریمنتagreement ترجمه میشوند و ثانیاً امیر افغانستان، این سند را خود امضا نکرده است.) ۲۸
خوانندههای گرامی توجه دارند که در صفحات قبل از اظهارات امیر عبدالرحمن خان مبنی بر رضایت، موافقت و تقاضای خودش از دولت انگلستان برای تعیین مرز و امضای معاهده یا قرارداد در دو طُغرا تذکر و توضیعِ لازم به عمل آمد. حالا در این صفحه میبینید که در تاریخ معاصر افغانستان تا چه حدی جعل و تقلب موجود است، آنهم با بسیار دیدهدرایی و خلاف اخلاقِ نویسندهگی.
پس یا آقای پاڅون تقلب کرده یا آقای حسن کاکر و یا هر دو.
Comments are closed.