احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۰۱ سرطان ۱۳۹۲
واکنش رییسجمهور کرزی به گشایش دفتر «برادران ناراضی»، زیاد هم دور از انتظار نبود، هرچند برخی تحلیلگران به این نظر اند که «برادران ناراضی» این بار سنگِ تمام گذاشتند و توانستند نشان دهند که از همفکرانِ ارگِ خود بیشتر در حوزۀ سیاست وارد اند.
حالا پس از گشایش دفتر قطر، آقای کرزی تازه متوجه وخامتِ وضعیت شده و تلاش دارد که با تحریم گفتوگوها بر سر امضای توافقنامۀ امنیتی با امریکا، جلو اشتباهاتی را که ظاهراً انجام شده، بگیرد؛ اشتباهاتی که حداقل به این سادهگی و آسانی مشکل به نظر میرسد که جبران شوند. دیرینهشناسیِ فوکویی حکم میکند که قدری دقیقتر به این موضوع نگاه شود تا جوانبِ پیدا و پنهانِ آنچه که حالا به عنوان معضل دفتر طالبان به میان آمده، روشن گردد.
وقتی آقای کرزی شش ـ هفت سالِ پیش بحث مذاکره با طالبان را به میان آورد، با ادبیاتِ خاصی وارد این فضا شد؛ ادبیاتی که سروصداهای زیادی را برانگیخت و باعث خشمِ بسیاری از شهروندانِ کشور شد. آقای کرزی برای وادار کردنِ طالبان به پذیرش گفتوگوهای صلح، به گونۀ غیرمنتظره طالبان را «برادران ناراضی» خطاب کرد. او از ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان به عنوان «برادر خود» خواست که دست از جنگ بردارد و به روند صلح بپیوندد. آقای کرزی حتا گزینۀ مشارکتِ سیاسی در قدرت را هم در برابر طالبان به عنوان گزینۀ قابل بحث در پشت میزِ مذاکره عنوان کرد.
این ادبیات و رفتار سیاسی بدون شک پیامدهای خاصِ خود را به دنبال داشت. گروه طالبان نه تنها به فراخوانِ آقای کرزی پاسخی نداد، بل بهصراحت اعلام کرد که دولت کابل را دولتی قانونی نمیشناسد و اگر زمانی به مذاکره فکر کند، بهتر است به جای «نوکران اشغالگران» با خود «اشغالگران» وارد گفتوگو شود. از آنزمان بود که روند تروریستزدایی از هویتِ طالبان آغاز شد و آقای کرزی با نزدیکانِ خود در ارگ ریاستجمهوری در یک برنامۀ کاملاً مشکوک، تمام سعی و تلاشِ خود را به خرچ داد که حتا از طالبان چهرۀ تازهیی به جامعه ارایه دهد.
رد حملات انتحاری و کشتار غیرنظامیان به وسیلۀ طالبان از سوی آقای کرزی، بخشی از یک برنامۀ غیرملی بود که نتایج بدی را بهجا گذاشت. این برنامه سبب شد که انگیزه برای همکاری با نظام و حمایت از دولت در میان شهروندان بهشدت سیر نزولی بپیماید و طالبان عملاً به عنوان یک گروه قابل احترام، وارد گفتمان سیاسی ارگ شود.
البته در این میان، متحدان بینالمللی افغانستان نیز دچار اشتباهاتِ بزرگی شدند؛ اشتباهاتی که اگر کمتر از اشتباهات آقای کرزی و دوستان ارگنشینش نباشند، ولی کمتر از آنها هم نیستند. امریکا که در آغاز به هدف نابودیِ خشونتطلبان و القاعده در قالب ائتلاف ضد تروریسم وارد افغانستان شده بود، اما به مرور زمان بهدلیل نسنجیدهگیهای سیاسی مجبور شد در برابر نیروی طالبان و متحدان منطقهییِ آن تمکین کند و دم از راهحل سیاسی بزند. جامعۀ جهانی که در آغاز برآوردهای اشتباهآمیزی نسبت به گروه حاکم انجام داده بود، کشور را عملاً به بنبستِ سیاسی و نظامی سوق داد. در حالی که اگر در افغانستان حکومتی پاسخگو و متعهد به ارزشهای دموکراتیک شکل میگرفت، امروز این همه افتضاح و بدنامی متوجه جامعۀ جهانی و گروه حاکم بر افغانستان نبود.
گروه حاکم که هیچ تعهد عملی به قواعد دموکراتیکِ بازی نداشت، از آغاز افغانستان را در پوششهای کوچکِ قومی و تباری محصور کرد و تمام هموغمش را متوجه انحصار قدرت ساخت. از این جمله میتوان به دومین انتخابات ریاستجمهوری در کشور اشاره کرد که گشایش دفتر قطر بدون شک نتیجۀ بلافصلِ آن است. آقای کرزی در آنزمان به مسایل و پیامدهای این انتخاباتِ سراسر تقلب و مهندسیشده فکر نمیکرد. او فکر نمیکرد که مشکل مشروعیتِ نظام میتواند به مشروعیت بخشیدن به گروههای جنگطلب منجر شود. شاید هم آقای کرزی از آغاز کاملاً میدانست و عمداً تلاش کرد که طالبان را مشروعیت سیاسی ببخشد. حالا پس از اینهمه فعالیت به نفع گروه طالبان نسبت به باز شدن دفتر آن در قطر، نباید به جار و جنجالهای تازه دامن زد و تلاش کرد که از خود چهرۀ ملی و مخالفِ این دفتر نشان داد. زیرا شهروندان افغانستان به خوبی میدانند که کل تلاش های ارگ ریاستجمهوری در سالهای پسین، در همین جهت طراحی و به کار انداخته شده بود.
اگر گروه طالبان توانست وارد قطر شود و پرچم «امارت اسلامی» را بر فراز دفتر خود در این کشور عربی برافرازد، بدون تردید نتیجۀ سیاستهای غیرمدبرانۀ ارگ ریاستجمهوری است. آقای کرزی که با هیأتهای بلندپایۀ دولت دو بار به قطر سفر داشت، حداقل نتوانست خطوط قرمز سیاستهای افغانستان را به کشور میزبان تفهیم کند. او هر بار که از قطر به کشور برگشت، از دستاوردهای عظیمِ خود در این سفرها داد سخن راند و چنان تصویری از آینده در اذهان عمومی کشید، که فکر میشد با گشایش دفتر طالبان عملاً این گروه حداقل در صحنۀ نظامی از پا درخواهد آمد. ولی محاسبات غیرعقلانیِ ارگ ریاستجمهوری نه تنها برای افغانستان پیامآور صلح و امنیت نبود، بل مشکل افغانستان را وارد مراحل خطرناکتر و حساستری نسبت به گذشته کرد.
حالا گروه طالبان دارای دفتر در یکی از مهمترین کشورهای غربی جهان است و امریکا نیز میخواهد با نمایندهگان این گروه در آینده دیدار و گفتوگو کند. پرسشی که میتواند مطرح باشد این است که در این معادله کی برنده بوده و کی بازنده؟
از هر جهت که به گشایش دفتر طالبان نگاه کنیم دیده میشود که در این بازی، گروه طالبان برندۀ میدان است و کسی که به گونۀ افتضاحآمیزی شکست خورده و چون مارِ زخمخورده به خود میپیچد، آقای کرزی و همکارانِ او در شورای عالی صلحاند. گروه طالبان حتا به خواب هم نمیدید که روزی از جنگوگریزهای داخلی، به هویت سیاسی جهانی دست یابد. گروه طالبان باید از تلاشهای آقای کرزی و همکارانِ او ظرفِ این سالها سپاسگزار باشد که زمینۀ چنین پیروزیِ بزرگی را برای یک گروه شکستخورده و مضمحل فراهم کردند.
Comments are closed.