احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:غلاممحمد محمدی - ۰۴ سرطان ۱۳۹۲
به گفتۀ برخی از تحلیلگران، داوود خان شخصی مستبد، آزادیکش، خودخواه، خودرأی، عظمتطلب و قومگرا بود و آزادیهای سیاسی و اجتماعی را در تمام دورانِ حاکمیتش خفک کرده بود؛ اما یک خصوصیتِ خوب هم داشت که خاین به وطن نبودـ هرچند افغانستان را بر بنیاد دشمنییی که با پاکستان گذاشت، به تباهی کشاند. خارهایی که او بر سر راه مردم افغانستان زرع کرد، حالا از نیشِ آنها تمام مردمِ ما رنج میبرند و در آن آتشِ جهنمی میسوزند.
برخیها دوستی داوود خان را نسبت به وطن، به دوستیِ یک طفل با چوچۀ پرنده تشبیه کردهاند؛ طفل چوچۀ پرنده را از دوستی به حدی در پنجههای خود میفشارد که رودههایش را بیرون میکشد، و وقتی متوجه میشود که پرنده مرده است. موصوف چنین کرد!
شاید داوود خان میخواست اتحاد شوروی و امریکا را در برابر هم قرار داده، از هر دو جانب حق بگیرد؛ ولی او کوچکتر از آن بود که هر دو ابرقدرت را استعمال کند. در پروسۀ همین سیاستِ خام بود که گورِ خود را حفر کرد.
۱۱ـ در سال ۱۹۵۷م، جیمز پی ریچاردز دیپلمات امریکایی که برای پیاده کردنِ دکتورین هایزنهاور در مقابله با اتحاد شوروی به کابل آمده بود، از سوی داوود خان به گرمی استقبال گردید. اما از آنجا که اعضای پیمان سیاتو (پیمان منطقهیی جنوب شرق آسیا) خط مرزی دیورند را به عنوان مرز بینالمللی به رسمیت شناخته بودند، بازهم داوود خان نتوانست ثمرهیی بهدست آورد. ۴۶
یعنی در تمام سالهای جنگ سرد، امریکا از پاکستان حمایت کرد و افغانستان به دلیلِ سیاست قبیلهگرایی دولتهای حاکم و ادعای ارضی بالای خاک پاکستان، از نعمتِ کمکهای امریکا محروم گردید.
۱۲ـ ایالات متحده در اواخر دهۀ پنجاه میلادی، مطابق دکتورین هایزنهاور مبنی بر حمایت از کشورهای شرق میانه در برابر اتحاد شوروی، در رابطه با افغانستان نیز فعالتر شد و وزارت خارجۀ امریکا، افغانستان را بهحیث یک منطقۀ عملیات اضطراری، تعیین و در سال ۱۹۵۹م به فعالیتهایی آغاز کرد تا بر مبنای آن بتواند با اتحاد شووری در افغانستان به رقابت بپردازد. ۴۷
۱۳ـ به دنبالِ داخل شدنِ دو هواپیمای نظامی پاکستان به حریم هوایی افغانستان، مجدداً مناسبات افغانستان و پاکستان بحرانی گردید.
در ۵ سپتمبر ۱۹۶۱م، جان اف کندی رییسجمهور امریکا به محمدظاهرشاه و جنرال ایوبخان پیشنهاد میانجیگری داد و «ولونگ ستون مرچنت» دیپلماتِ امریکایی را مأمور مصالحه میانِ دو کشور ساخت؛ اما این میانجیگری را در سال ۱۹۶۲م محمدرضا پهلوی پادشاه ایران، میان کابل و راولپندی انجام داد، ولی به علتِ بحرانی که داوود خان و همفکرانِ قومیاش در رابطه با پاکستان طی چندینسال به وجود آورده بودند، نتیجۀ مثبت نداد و برخلاف، راههای تجارتی به روی افغانستان مسدود و تجارت محدود گردیده به اقتصاد افغانستان صدمات شدیدی وارد آمد که برای خاندان سلطنتی هم قابل قبول نبود؛ لذا داوود خان خودکامه، مستبد و زورگوی، مجبور به استعفا شد.
آقای داکتر فرید «یونس» استاد دانشگاه ایالتی کالیفورنیا مینویسد: «همانطور که شاهشجاع و امیر دوستمحمدخان، راه استعمار انگلیس را به افغانستان باز کردند، ناسیونالیسم جنونآمیز داوود خان نیز با دامن زدن به مسالۀ پشتونستان زیر عنوان داعیۀ ملی، راه نفوذ اتحاد شوروی را بیدریغ به افغانستان باز کرد، بیطرفی افغانستان را زیر سوال برد و از سوی دیگر، سرمایههای ملی را بیرحمانه بهخاطر داعیۀ غیر ملی و نامنهاد، به کیسۀ معاملهگران و سران قبایل دو طرف مرز ریخت.» ۴۸
داوود خان، اساسِ سیاست خارجیِ خود را داعیۀ پشتونستان و پشتونیسم قرار داد، اما نه تنها سودی نبرد بلکه در دهۀ هفتاد میلادی راه گورستان را در پیش گرفت.
از نگاه علم سوسیوسایکولوژی یا قومگرایی، ملیت و قومِ خود را به دیگران برتری دادن و همهچیز را به پای آن ریختن، یکنوع بیماریِ روانی است که اگر به حد جنون برسد، خانمانسوز واقع میگردد. هیتلر در آلمان، این بیماری را داشت، و تاریخ شهادت میدهد که داوود خان نیز با گروههای همفکرش، اِتنوسنتریست بودند و مانند هیتلر، افغانستان را در دشمنی با پاکستان به تباهی کشاندند. مردم ننگرهار داوود خان را به «لیونی سردار» یا سردار دیوانه یاد میکردند. ۴۹
۱۴ـ به تاریخ ۷ مارچ مرحوم داکتر محمد یوسف، یگانه صدر اعظم مبتکر، فعال، کاردان و بادرایت در تاریخ افغانستان، موظف به تشکیل کابینه گردید. او در ظرف ۶ روز (۱۳ مارچ ۱۹۶۳م) کابینۀ خود را اعلام نمود که این نوع کابینهسازی در تاریخ افغانستان و شاید جهان، کمسابقه باشد. ۵۰
داکتر یوسف بهسرعت زخمهای تازه را التیام و روابط افغانستان را با پاکستان بهبود بخشید و یخهای دشمنی میان دو کشور را کمکم آب نمود. در دوران صدرات وی، روابط با همۀ کشورها بهبود یافت، موضوع دیورند دیگر با جدیت دنبال نشد و جلو تحریکات قبیلهگرایان علیه پاکستان، تا حدودی گرفته شد.
فتنهانگیزی از داخل خاندان سلطنتی و کارشکنیِ ناسیونالیستهای بیمار از بیرون در تبانی با گروههای دیگر مانند پرچمیها، زمینۀ سقوط حکومتِ داکتر یوسف را فراهم آورد. در دوران صدارت میوندوال اعتمادی و داکتر ظاهر، کارهای بزرگی انجام نشد و جای خالی صدارت مرحوم داکتر یوسف پُر نگشت؛ اما روابط با پاکستان نیز زیاد خدشهدار نگردید و در این دوران مواضع امریکا نیز نسبت به افغانستان، نسبتاً دوستانه ماند.
Comments are closed.