احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:منو چهر - ۲۸ سرطان ۱۳۹۲
با وجود گذشت یازده سال از حضور مستقیم نیروهای ایالات متحده در افغانستان و تلاشهای مشترکِ این دو کشور در پیوند با محو تروریسم بینالمللی، هنوز سیاستهای هر دو طرف تعریفناشده و نامشخص مینماید.
در طول این یازده سال، با آنکه ایالات متحده یگانه لابی و حامی بینالمللیِ حکومت آقای کرزی بوده و نه تنها میلیاردها دالر را صرف ثبات و برگشتِ امنیت به افغانستان کرده، که هزاران شهروندش را نیز در این تعامل از دست داده است و همینگونه جانب افغانستان. اما با اینهمه، گاهی آزردهگیهایی نیز به میان آمده که باعث کدورت خاطر سیاستمدارانِ هر دو طرف شده است. چنانکه مقامات ایالات متحده، هر از گاهی حکومت افغانستان را به نارسایی و بیکارهگی متهم کردهاند و گاهی هم برعکس، مقامات افغانستان دولت ایالات متحده را به اِعمال سیاستهای متناقض و سوءنیت.
تجربه نشان داده که در این میانه، موضعگیری و اتهامزنیهای مقامات افغانستان غالباً برای پنهان کردنِ کوتاهیهای خودشان بوده است تا بیان یک حقیقت. زیرا تا کنون بیانات مقامات ایالات متحده در پیوند به کوتاهکاریها و نیز ناتوانیهای دولت افغانستان نظیر فساد، گسترش قاچاق مواد مخدر، بیعدالتی، ناامنی و… اکثراً بهجا بوده است. از سوی دیگر، ایالات متحده به عنوان کشوری که هزینۀ هنگفتی را در افغانستان متقبل میشود، حقِ این اعتراض را دارد. اما افغانستان بیشترینه و برای پوشش خطاهای خود، ایالات متحده را متهم میکند.
در تازهترین مورد، صحبتهای آقای کریم خرم رییس دفتر جناب کرزی قابل توجه است که در رسانهیی، ایالات متحده را متهم کرده است که قصد تجزیۀ افغانستان را دارد. او گفته است که ایجاد نمایندهگی امارت اسلامی طالبان در قطر، به معنای تجزیۀ افغانستان بوده و نقش ایالات متحده و پاکستان در آن کار برجسته مینماید.
اما این اظهارات آقای خرم، واکنش سفارت ایالات متحده در کابل را برانگیخته است. چنانکه آقای کانینگهام سفیر ایالات متحده در کابل، گفته است: «اتهاماتی مبنی بر اینکه ایالات متحدۀ امریکا در تلاش تجزیۀ افغانستان است و میخواهد قسمتی از آن را به گروه طالبان بدهد، مزخرف و کاملاً بیاساس است.»
حالا پرسش این است که منشای موضعگیری آقای خرم کجاست و چرا اینگونه بر دیگری حمله میبرد؟
روشن است که در ایجاد دفتر قطر، نقش دولت افغانستان از همه بیشتر بوده و بحث اینکه طالبان به خانه برگردند نیز از طرحهای اصلی آقای کرزی بوده و است. آقای کرزی و همراهانش پس از اینکه طالبان بار دیگر تجهیز شدند و بیش از پیش به رفتار جنایتکارانۀشان ادامه دادند، بهجای اینکه راه چاره را در مقابلۀ نظامی با آنان بجویند، دستِ دوستی به سوی آنان دراز کردند، آنهم به دلیل اینکه گویا طالبان عمدتاً پشتونتبار اند و پشتونها نباید به نام طالب کشته شوند. از طراحان اصلی این تفکر، خود آقای خرم است که بنا بر همان تفکر قومپرستانه، تا کنون سعی در بخشایش بنیادگراهای طالب و نیز منزه جلوه دادنِ آنان دارد. این طرز نگرش را میتوان در همین مصاحبهاش دید که وقیحانه از ملاعمر به عنوان یک رهبر مردمی یاد میکند و تمام جنایتکاریهای او را یکسره به فراموشی میسپارد.
پروژۀ ناکام گفتوگوهای صلح نیز ماحصلِ همین برنامه بود که در دور دوم ریاستجمهوری آقای کرزی مطرح شد که نه تنها هیچ نتیجهیی نداشت، بل طالبان را گستاختر ساخت و حتا باعث شد که بزرگترین شخصیتهای جهادی و مردمی افغانستان، یکی یکی از میان برداشته شوند. بماند اینکه رفتار جنایتکارانۀ طالبان روزانه جان دهها زن و مرد و پیر و جوان و کودک را در سراسر این کشور میگیرد.
امتیازدهیهای بیشماری چون رهایی زندانیان طالبان، درخواستهای مکرر برای رهایی آنان از زندانهای پاکستان، برادرخواندن طالبان، خواهشهای مذبوحانه برای پیوستن آنها به نظام، تماسها و سفرهای مکرر برای گفتوگوهای صلح و… سبب شدند که طالبان خودشان را یک جمعیتِ سیاسی بپندارند نه یک گروه دهشتافکن. روی همین ملحوظ و برای ارعاب و امتیازگیری بیشتر، در برابر هر حرکت دولت افغانستان از ترور و کشتار بیشتر کار گرفتند و حتا خواهشهای آقای کرزی را نادیده گرفتند و هرگز به میز مذاکره حاضر نشدند.
ایجاد نمایندهگی امارت اسلامی نیز یکی از ترفندهایی بود که دولت افغانستان سعی داشت طالبان به هر امتیازی که شده، به پای میز مذاکره حاضر شوند. این که دولت افغانستان اکنون خود را بیخبر نشان میدهد، نوعی مردمفریبی است، ورنه هیچ قابل پذیرش نیست که طالبان این کار را خودسرانه انجام داده باشند.
انکار حکومت آقای کرزی از این مساله، ریشه در بحث پیمان امنیتی با ایالات متحده و نیز امتیازگیریهای دیگر داشت که هیچ ربطی با دفتر قطر ندارند. آقای کرزی برای آن که ایالات متحده را مجبور به حمایت از نامزد مورد نظرش در انتخابات پیش رو کند، دفتر طالبان را انکار کرد و آن را برنامۀ تجزیه خواند.
بنابراین، آنچه را که آقای خرم در رسانههای بیان میدارد و همۀ تقصیرها را بر گردن ایالات متحده میاندازد، ادامۀ همین بازی است.
بیتردید که این طرز سیاست تنها روابط با ایالات متحده را خدشهدار میسازد و شاید دیدگاه عمومی جامعۀ ایالات متحده را دربارۀ افغانستان تغییر بدهد، که پس از آن، تغییر در سیاستهای آن کشور در قبال افغانستان نیز حتمی است.
Comments are closed.