احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدمهدی واحدی - ۰۲ سنبله ۱۳۹۲
بررسی و تحلیل سرفصل مسوولیت اجتماعی از دو منظر سازمانهای تجاری و غیرتجاری، محتوای این نوشتار را تشکیل میدهد. پرداختن به این مفهوم، همانند بسیاری از مفاهیمِ کاربردی در پارادایمهای تجاری یا غیرتجاری، دیدگاههای مختلفی را ایجاد میکند که درستی یا نادرستی آن، صرفاً یک شاخص تحلیلی است؛ شاید آنچه که ضروریتر به نظر میرسد، دستاوردهای اجتماعی یا بهرۀ عمومیِ آن است.
مسوولیت اجتماعی خوب است یا بد؟
نقد اول: اگر مالک یک بنگاه تجاری باشید و به دنبال ارتقای مدلهای سازمانی و به نوعی اعتباربخشی بیشتر به برندتان، احتمالاً مسوولیت اجتماعی را جدیتر از هر فعال اقتصادی اجتماعی دنبال خواهید کرد، چرا که نهایتاً برد اقتصادی شما (مستقیم یا غیرمستقیم) در این سرفصل نهفته است؛ اما اگر یکی از فعالان جریانهای حمایت از مصرف کنندهگان یا محیط زیست باشید، احتمالا تصور میکنید بنگاههای اقتصادی صرفاً جریان تولید و ازدیاد ثروت را با اندکی کمک و توجه به امور غیرانتفاعی نشانه رفتهاند. به نظر میرسد هر دوی این نگاه و تفکر، جریانساز یک اتفاق است: رشد و رفاه اجتماعی.
نگاهی به یکی از دیدگاههای مسوولیتی بنگاههای اقتصادی (David Hunger, Essentials of Strategic Management, ۲۰۰۷) که چهارسطحی تعریف شده، نشان میدهد: مسوولیت اقتصادی، حقوقی، اخلاقی و بشردوستانه؛ هرچه که باشد، سطوحی از نیازهای اجتماعی را تأمین مینماید:
این مقایسه بیان میکند صرفنظر از سطحبندی و اولویتگذاری، وقوع یک اتفاق حتمی است، مشروط بر آنکه مدیریت شاخصهای اصلی برای رویداد مسوولیت اجتماعی همواره «خردمندانه» انجام شود و آن بهرهمندی عمومی و رفاه جامعه است. همان گونه که یک «شهروند» عضوی از جامعه است و از حق شهروندی برخوردار است؛ شرکتها و بنگاهها نیز «شهروندان حقوقی» جامعه هستد و از حق شهروندی برخوردارند که خودشان از طریق CSR مولد مستقیم یا غیر مستقیمِ آن بودهاند.
نقد دوم در جوامع مدرن: یکی از شاخصهای توسعه و پایدارسازی، عدالت نسبی در توزیع ثروت و در نهایت رفاه اجتماعی است. ثروتمندان از منظر خودشان (با هر ضریبی) از رفاه اجتماعی برخوردار اند و سایر مردم نیز هر یک با ضریبی، صاحب ثروت هستند. آیا پرسش واقعی و پنهان اذهان کارشناسی یا عمومی، چیزی شبیه به اعادۀ ثروت از ثروتمندان بهدلایلی نظیر بیعدالتی یا هر تفسیر مشابهی است که منجر به توزیع نسبی و متعادل ثروت شده و رفاه اجتماعی را ایجاد میکند، یا نگرانی ایشان از روشی دیگر از سمت صاحبان اندیشۀ اقتصادی، سرمایه، تجارت، اقتصاد و… است که هدف اصلی آن بازاریابی، فروش، درآمدزایی و اصولاً تحقق خواستههای اقتصادی است؟
به نظر میرسد تمرکز و موشکافی افراد صاحبنظر و درایت در این موضوع ضروریتر باشد. فعالان اقتصادی و بنگاهداران ماهیتاً اقتصادمحور هستند؛ چون حیاتشان متصل به این جریان است، پس تصمیمی که بنگاه یا شرکت را به اولویتهای دوم و سوم استراتژیک متمایل سازد، ذاتاً تهدید است. احتمالاً اصل این پیام، خوشایند افکار عمومی نیست، اما آنچه که باید میان حامیان دو دیدگاه اصلی در مسوولیت اجتماعی حلوفصل شود، استفادۀ بیش از حد مجاز به نفع هریک از طرفین است. بنابراین میتوان این طور نتیجه گرفت که به جای تمرکز بر خوب یا بد بودن این مفهوم، روشهای اجرا، سنجش کارآیی و اثربخشی و بررسی آثار و پیامدهای اجتماعی اقتصادی مهمتر است و دستاوردهای بیشتری دارد. با بررسی یک مطالعۀ موردی به شرح ذیل، میتوان تصویر بهتری از نحوۀ ایفای مسوولیت اجتماعی را مبادله کرد:
مطالعه موردی مسوولیت اجتماعی یک شرکت خدمات حمل و نقل:
یک شرکت حملونقل چهگونه میتواند مسوولیت اجتماعیِ خود را در قبال جامعه ایفا کند؟
نرخ (تعرفه) کرایه را ثابت نگه دارد یا کاهش دهد.
این امکان در نظر عموم مردم با تحسین روبهرو میشود؛ اما چه عواملی انجام این کار را سخت میکند؟ تورم، هزینۀ قابل توجه زنجیرۀ تأمین (SCM)، هزینههای تمام شده،… و مسایل پیش رو، بنگاهدار را به سمت حسابوکتاب و اندازهگیری صرفۀ اقتصادی میکشاند. شاید اینجا است که مخالفان، اظهار میدارند که این همان نگرش برد برد بنگاهدار در تمام شرایط است که هر اقدامی از منظر صرفه و صلاح اقتصادی تحلیل میشود. آیا امکانپذیر است که بنگاهدار از چنین تحلیلی صرفنظر کند؟ آیا اشکال از اتصال دیدگاه مسوولیت اجتماعی به «پول نقد» است؟ تحلیل مطالعۀ موردی: آیا میتوان به سهولت تحلیلهایی نظیر آنچه بنیانگذار ماتسوشیتا الکتریک (SR, ۲۰۰۵, Matsushita Konosuke) ارایه میکند: «… غالباً شرکتها چیزی جز افراد تشکیلدهندۀ آن نیستند و چون منابع سازمانی اعم از انسان، زمین، پول، مواد اولیه و… اصالتاً دارایی عمومی محسوب میشود و این داراییها را جامعه در اختیار شرکت گذاشته، لزوماً شرکتها موجودیتی متعلق به جامعه هستند و باید فعالیتهای خود را در جهت تولید محصول یا خدمتی معطوف کنند که جامعه از آن سود ببرد و کیفیت زندهگی فردی اجتماعی خود را ارتقا دهد…»، تأیید یا نقض کرد؟
قضاوت دربارۀ مسوولیت اجتماعی در قالب یک پدیده یا مفهوم، جذاب و ساده است، اما در فضای عملی و با اعمال محدودیتهای محیط، رای به مسوولیتگریزیِ سازمانها یا پذیرش حسن نیت دایمیِ ایشان و برخورداری از رویکرد صددرصد خیرخواهانه، کاری بس دشوار است.
آیا ایفای مسوولیت اجتماعی این شرکت خدمات حملونقل با نصب تجهیزات رفاهی داخل موتر (نوشیدنی سرد و گرم) با هدف سهولت و لذتبخش کردن سفر اتفاق میافتد؟ آیا اساساً CSR یک پدیدۀ لحظهیی است یا پایدار؟ واکنش جامعه به اقدامات نوبهیی شرکتها نظیر مثال اخیر چیست؟ آیا اطلاعرسانی عمومی شرکت دربارۀ این اقدام رفاهی یا هر یک از اقدامهای فوق، تصویری خوشنام از شرکت در ذهن مردم ایجاد میکند یا تصویر سودجویانه؟ به نظر میرسد اقدامات مستمر و پایدار شرکتها، اعتمادسازی به این پدیده را فراهم میکند و در فرهنگسازی آن نقش خواهد داشت. نویسنده، قضاوت دربارۀ خوب یا بد بودن، سودجویانه یا عامالمنفعه بودنِ اقدام شرکت فوق را به خوانندهگان وا میگذارد.
به قطعیت میتوان اینطور بیان کرد که زمان با ظهور و ورود یک پدیده در فضای کسبوکار یا فرهنگ، شکلگیری صحیح جامعه و پذیرش مفهوم آن، الزامی اجتنابناپذیر است.
Comments are closed.