نخبه‌گان کشور به خود آیند، فرصت زیاد نیست!

گزارشگر:احمد عمران - ۰۶ میزان ۱۳۹۲

فقط هشت روز تا پایان مهلت ثبت نام برای انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراهای ولایتی کشور، فرصت باقی مانده است؛ هشت روزی که به عنوان روزهای دشوار و سرنوشت‌ساز می‌توانند در تقویم انتخاباتی مطرح باشند. در دوازده روز گذشته، صرف یک نفر برای انتخابات ریاست‌جمهوری وارد کمیسیون انتخابات شده و ثبت نام کرده است. اگر واقعاً تا پایان این مهلت فرد دیگری ثبت نام نکند، این احتمال وجود دارد که تقویم انتخاباتی تغییر یابد و مهلت دوباره برای آنانی که می‌خواهند در انتخابات شرکت کننده، داده شود!
هرچند از نظر قانونی چنین مهلتی منتفی است، ولی از نظر عقلی نمی‌توان پذیرفت که انتخابات در موجودیت یک نفر برگزار شود.
از سوی دیگر، هنوز هشت روز دیگر به پایان ثبت نام باقی مانده و نباید چنان مأیوس بود که گویا نشست‌ها و گفت‌وگوهای انتخاباتی به هیچ نتیجه‌یی منجر نخواهد شد. این گفت‌وگوها حتماً در روزهای آینده به نتایجی منتهی می‌شوند و حتماً نامزدانی برای رقابت در انتخابات سال آینده ثبت نام خواهند کرد. ولی در عین حال نباید نسبت به وضعیت موجود هیچ نگرانی‌یی نداشت. نگرانی‌ها بدون تردید زیاد اند و آن‌گونه که انتظار برده می‌شد، مدیریت پیش از انتخابات که باید از سوی احزاب، شخصیت‌ها و نهادهای سیاسی و اجتماعی انجام می‌یافت، با کاستی‌های فروانی همراه بوده است. اتحادهای چندی در محور انتخابات اعلام حضور کرده‌اند، ولی هم‌چنان اعضای این اتحادها مشغول چانه‌زنی‌ها و دادوستدهای سیاسی‌اند. برخی از این ایتلاف‌های سیاسی که در محور انتخابات خود را تعریف کرده‌اند، صرفاً به این دلیل شکل گرفته‌اند که بتوانند با دیگر شخصیت‌ها و اتحادها وارد معامله سیاسی شوند و به نفع قوم، ملیت و منطقه خود امتیازگیری کنند.
تنش‌های موجود در فضای گفت‌وگوها نشان می‌دهد که افغانستان هنوز در دور باطلِ تنش‌های پیشادموکراتیک می‌چرخد و سرنوشت سیاسی کشور در گرو چانه‌زنی‌های کوچک قومی و زبانی اسیر مانده است.
وقتی اتحاد انتخاباتی با شرکت احزاب و شخصیت‌های مهم سیاسی اعلام موجودیت کرد، این امیدواری در میان شهروندان و نخبه‌گان جامعه شکل گرفت که این بار سیاست‌مردان کشور در تلاشی منسجم و هماهنگ در محور کلان منافع ملی می‌خواهند به وضعیت اسف‌بار امروز کشور پایان دهند و افغانستان را وارد فضای جدید سیاسی کنند. فضایی که بر آن همگرایی، همدلی و صداقت سیاسی حاکم باشد و همه نفع خود را در تضمین نفع دیگران به رسمیت بشناسند. فضایی که دیگر بحث اکثریت و اقلیت، شمال و جنوب، شرق و غرب، قوم و زبان در آن محلی از اعراب نداشته باشد و همه به عنوان ملتی واحد و یک‌پارچه، منافع مشترک خود را در کنار هم جست‌وجو کنند.
شاید این سخنان چنان آرمانی و دور از توقع جلوه کند که برخی‌ها بگویند مگر در افغانستانِ سنتی و گرفتار تعصب و ناشکیبایی، می‌توان انتظار چنین فضایی را داشت؟ آیا این خواست پیش از وقت نیست؟
شاید چنین باشد و هنوز بافتار سنتی و گرفتاری‌های محلی نگذارند که برخی از سیاست‌مداران از لاک ارزش‌های قومی و ستمی خود بیرون شوند، ولی فراموش نباید کرد که روزی افغانستان باید به چنین فضایی دست پیدا کند. باید روزی برسد که نخبه‌گان جامعه بدون تنش‌های آن‌چنانی بر سر منافع کلان ملی بتوانند دور هم جمع شوند.
با درد و دریغ می‌گویم که آن‌چه در این روزها از طریق رسانه‌های جمعی و اجتماعی بازتاب می‌یابد، چیزی نیست که با مطالبات شهروندان کشور همنوایی داشته باشد. متأسفانه هنوز جو، ملتهب است و بدون شک از چنین جوی کسانی سود می‌برند که منافع خود را در چنین تنش‌هایی سراغ کرده‌اند. همان گروهی که در دوازده سال گذشته با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن خود، موفق شد افغانستان را از مسیر توسعه و صلح منحرف کند. همان گروهی که متهم به فساد بزرگ مالی است و حالا نسبت به آینده و سرنوشت خود هراس دارد.
آیا نخبه‌گان کشور یک بار هم که شده، ندای مردم خود را نمی‌شنوند که چه‌گونه برای ایجاد تغییرات بنیادی در افغانستان لحظه‌شماری می‌کنند؟ آیا این حق مردم افغانستان است که در نهایت فقر، ناامنی، بی‌سوادی، بی‌کاری، بی‌سرپناهی و هزاران مصیبت دیگر زنده‌گی کنند؟ چرا به این حقوق مردم توجه نمی‌شود و برای یک بار هم که شده، نخبه‌گان و سیاست‌مردانی که لاف خدمت‌گزاری و از خودگذری می‌زدند، برای مردم خود کاری انجام نمی‌دهند؟ چرا بازهم می‌خواهند که مردم افغانستان در گرو تمامیت‌خواهان باشند و قربانی خواست‌ها و اهداف آن‌ها شوند؟
آقای کرزی که حالا افکار تازه‌یی در سر دارد، یک روز در کنار رییس‌جمهوری روسیه و زمانی هم در کنار رییس‌جمهوری چین در پی یافتن حامیان منطقه‌یی برای خود و یا نامزد مورد حمایتش است. برخی از آگاهان به این نظر اند که آقای کرزی بر اساس همان توهم ۲۰۱۴ هراسی، تلاش‌هایی را آغاز کرده که بتواند به هر شکل ممکن در قدرت باقی بماند. اما اگر موفق به عدم برگزاری انتخابات نشد، آن‌گاه با متلاشی کردن جناح‌های اپوزیسیون که مهم‌ترین تهدید برای اهدافش می‌تواند به شمار رود، در پیِ آن است که فردی ضعیف را در انتخابات به پیروزی برساند که پس از مدتی از سمتش استعفا دهد. این طرح حتا اگر درست هم نباشد، ولی باید از سوی نخبه‌گان کشور به عنوان تهدید در برابر آن‌ها مورد توجه قرار گیرد.
تمامیت‌خواهان به هر وسیله‌یی متوسل می‌شوند تا اصلاح‌طلبان را مغلوب کنند. این تجربه را در انتخابات سال‌های گذشته نیز داشتیم. هم در انتخابات سال ۲۰۰۴ و هم در انتخابات سال ۲۰۰۹ میلادی. آقای کرزی حاضر بود برای این‌که قدرت را از دست ندهد، میلیون‌ها دالر را صرف برگزاری دور دوم انتخابات کند. برای او هیچ ارزشی نداشت که با چندصد میلیون دالری که برای دور دوم انتخابات به مصرف می‌رسید، چندصدهزار خانواده می‌توانستند از فقر و گرسنه‌گی نجات یابند. برای او مهم‌ترین و با ارزش‌ترین موضوع، ماندن در قدرت به هر شکل ممکن بود؛ حتا در عدم مشروعیت سیاسی. در این وضع اگر نخبه‌گان کشور هم‌چنان در حال عقده‌گشایی‌های شخصی باشند، بدون شک همان تجربه انتخابات گذشته تکرار خواهد شد؛ اما این بار خیلی دردناک‌تر و فاجعه‌بارتر از گذشته. زیرا این بار دیگر افغانستان عملاً به پرتگاه نابودی خواهد افتاد و ذره‌امیدی هم که در میان‌ مردم وجود دارد، مبدل به یأسی فراگیر خواهد شد.
حکومت آقای کرزی، حکومتی ناکام و شکست‌خورده است. آیا بازهم باید گذاشت که این ناکامی ادامه پیدا کنـد؟
بدون شک که اگر چنین اتفاقی بیفتد، افغانستان به روزهای سیاه و تاریکِ گذشته برخواهد گشت. زیرا در سال‌های آینده، افغانستان وارد مرحله تازه‌یی از حیات سیاسی خود می‌شود و به مدیریت و تخصص نیاز دارد، به تیمی نیاز دارد که بتواند به جبران خسارات یک دهه گذشته بپردازد و افغانستان را وارد میسر تازه‌یی از برنامه‌ها و سیاست‌ها کند. به همین دلیل است که حرکت تازه اتحاد انتخاباتی با استقبال کم‌نظیر مردم کشور روبه‌رو شده است. اما یک نگرانی هم‌چنان می‌تواند وجود داشته باشد. این نگرانی از یک‌سو ناشی از برنامه‌های گروه تمامیت‌خواه در کشور است که نمی‌خواهد به‌آسانی شکست را قبول کند و هم‌چنان برای برهم زدن و متلاشی کردن جناح‌های مردمی و اثرگذار در روند سیاسی کشور، تلاش می‌ورزد و از سوی دیگر، عدم اعلام برنامه فراگیر ملی از جانب جناح اپوزیسیون است که همه منتظر ابلاغِ مشروح آن هستند.
بدون شک هر اتحادی زمانی می‌تواند بقا و تداوم داشته باشد که محور و انگیزه اصلی آن را دغدغه‌های ملی تشکیل دهد. اتحاد انتخاباتی برای حفظ و ثبات موقعیت خود، باید از تمام لاک‌های جناحی، سمتی و گروهی بیرون شود و خود را به یک نیروی فعال و فراگیر در جامعه تبدیل کند. اما برای رسیدن به چنین هدف بزرگ و کلان ملی، به داشتن آجندی ملی نیاز است. حداقل، طرح آجندای ملی در اختیار جامعه قرار دارد و باید از چینن طرحی برای انسجام اتحاد انتخاباتی، استفاده‌های بهینه صورت گیرد. آجندای ملی این ظرفیت را دارد که به عنوان استراتژی جناح اپوزیسیون در مرحله انتخابات، به تحکیم ستون‌ها و پایه‌های اتحاد انتخاباتی و یا هر جریان سیاسی دیگر کمک کند. اگر تمام جناح‌ها و شخصیت‌ها خود را در محور آجندای ملی تعریف کنند، می‌توان با قاطعیت اعلام کرد که پیروزی در انتخابات یک امر حتمی است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.