احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۲ میزان ۱۳۹۲
همانطور که گمان میرفت، در دقیقه نودمِ ثبت نامِ نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده، شماری از چهرههای شناختهشده و غیرشناختهشده اعلام آمادهگی برای ثبت نام کردند و یا با رفتن به کمیسیون انتخابات، مراسم ثبت نامِ نامزدیشان را رسماً انجام دادند.
برای دموکراسی افغانستان، چنین روندی بدون شک قابل توجه است و بیانگر این میتواند باشد که شهروندان نسبت به آینده سیاسی خود در چهارچوب پذیرفتهشده ارزشهای دموکراتیک، ارج قایل میشوند. از جانب دیگر، واکنش شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر حمایت از برگزاری انتخابات سال آینده افغانستان نیز در سطح بینالمللی از اهمیت ویژهیی برخوردار است و این حمایت، دست تمامیتخواهان را برای به تعویق انداختن انتخابات میبندد.
سازمان ملل در زمان حساسی حمایتِ خود از انتخابات را تبارز داد و این موضوع نشان میدهد که در سطح بینالمللی هم نگرانیهایی نسبت به عدم برگزاری انتخابات در افغانستان حس شده بوده است. عدهیی بدون شک در پی یک توطیه تلاش داشتند که انتخابات افغانستان را برای پنج سال دیگر به تعویق بیندازند و به سلطه ظالمانه خود همچنان ادامه دهند.
اما با وجود این مسایل، هنوز تمامیتخواهان کاملاً خلع سلاح نشدهاند و افزایش دامنه ناامنیها که برخیها باور دارند به صورت عمدی در آستانه انتخابات گسترش یافته، میتواند چالش بزرگی در برابر اجرای این روند ملی باشد. از حالا باید نسبت به این موضوع حساس بود و با وارد کردن فشار از راههای قانونی بر نهادهای مسوول، آنها را نسبت به وظایفشان در قبال انتخابات متوجه ساخت. چون به هر حال افزایش سرسامآور ناامنیها نمیتواند تنها از ناحیه مخالفان مسلح انجام شده باشد. حتماً دستهایی در کار اند که با ایجاد مناطق ناامن بیشتر، انتخابات را یا به تعویق بیندازند و یا سلامت و شفافیتِ آن را زیر سوال ببرند. اجرای هر یک از این موارد برای آینده کشور میتواند خطرناک تلقی شود. چون در صورت عدم برگزاری انتخابات، تمامیتخواهان همچنان بر اریکه قدرت باقی خواهند ماند و در صورت برگزاری انتخابات غیرشفاف و سالم نیز، اوضاع به کام آنها خواهد بود که این هر دو مسأله برای افغانستان میتواند نتایج خطرناکی را رقم زند.
افغانستان در سال آینده، به انتخاباتی نیاز دارد که در آن مشارکت مردم در سطح قابل قبولی تأمین شود و در نتیجه، افرادی قدرت سیاسی را بهدست گیرند که نه از راه فریب و جعلکاری، بل از راه انتخابات سالم و فراگیر به پیروزی رسیده باشند. تجربه دو انتخابات گذشته که توام با تقلب و جعل همراه بود، افغانستان را عملاً از مسیر توسعه سیاسی و اقتصادی که لازمه رسیدن به نظامی خود کفا و مردمی است، دور ساخت و سبب شد که مشکلات کشور بدون پاسخ گذاشته شود. نتیجه چنین امر نامیمونی، به فاصلهگیری مردم از نظام انجامید و اعتماد مردم را نسبت به دولت و برنامههای آن (هرچند که دولت آقای کرزی را باید دولت بدون برنامه خواند) خدشهدار کرد. از چنین فضایی طبعاً کسانی سود بردند که فقط به منافع شخصی خود میاندیشیدند و یا هم گروههای تروریستییی که در پی سقوط نظام آستین بالا زدهاند. جالب اینجاست که آقای کرزی میخواهد با چنین گروههایی آشتی کند و یا حتا آنها را وارد نظام سازد؛ گروههایی که مثل برخی از نامزدهای انتخابات آینده، نه به دموکراسی باور دارند و نه هم در پی تعمیقِ آن هستند.
دولت آینده باید ارزشهای دموکراتیک در افغانستان را نهادینه سازد. زیرا افغانستان بدون داشتن نظام دموکراتیک مقتدر، به هیچ یک از هدفهای خود در راه اصلاحات و توسعه سیاسی و اقتصادی دست نخواهد یافت. برخی افراد که حالا از پوشش دموکراسی استفاده میکنند، هیچ رابطهیی با آن ندارند. این افراد با قرایتهای حداکثری از شریعت و دین، میخواهند همان نظامی را در افغانستان پیاده کنند که طالبان به گونهیی آن را اجرا کرده بود. نسبت به این قضیه باید بسیار حساس بود و آگاهیدهی لازم به جامعه را انجام داد.
انتخابات آینده بسیار مهم است، زیرا وظایف کلان ملییی در برابر آن قرار دارد که باید انجام شود. اگر در یک دهه گذشته، دولت افغانستان به معنای واقعی کلمه، دولتی ملی و دموکراتیک میبود، مشکلات دولت آینده اینقدر بزرگ و فراگیر نمیبود. دولت آینده باید کمکاریها و بیکفایتیهای دولت فعلی را نیز جبران کند و این مسوولیتِ کوچکی نیست که از افراد واپسگرا ساخته باشد. آینده افغانستان را باید کسانی بسازند که فکر نو و قرایت امروزی حتا از مفاهیم اسلامی دارند؛ قرایتی که جهان مدرن را به رسمیت بشناسد و از پایگاه عقل مدرن، خود را تعریف کند. چنین قرایتی برای افغانستان با ثبات و توسعهیافته بسیار ضروری است.
آنانی که خود را فقیر میخوانند و دم از یک نوع رسالت آخرالزمانی میزنند، آنقدرها هم فقیر نیستند. بدون شک انگیزههای دیگری آنها را وارد میدان انتخابات افغانستان کرده است؛ انگیزههایی از این دست که افغانستان را با استفاده از پوشش دموکراسی، به سمت نظامهای توتالیتری سوق دهنـد.
مساله حایز اهمیت دیگر، پُررنگ بودن موازنههای قومی و تباری در انتخابات است. هرچند بافتار سنتی جامعه هنوز از چنبره چنین گفتمانی بیرون نشده، ولی نوعی فوبیای تاریخی نیز چنین گرایشهایی را کمک کرده است. تاریخهراسی به عنوان چالشی در برابر ساختارهای مدرن، از خود سختجانی نشان میدهد. برخی اقوام که در گذشته تاریخی مورد بیمهریهای نظامهای حاکم قرار داشتند، هنوز از برگشت به آن گذشته احساس ترس میکنند. عدهیی نیز با استفاده از این فوبیای تاریخی تلاش دارند که خود را از این منظر تعریف کنند و همچنان به عنوان کلان قوم مطرح باشند. در حالی که افغانستان نیاز به همگرایی و ملت شدن دارد و از طرفی از درون مناسبات ملی است که میتوان جایگاه خود را در قدرت تعریف کرد. مناسبات قبیلهیی و تباری که عمدتاً زاییده عاطفه و احساسات است، عقلانیت را تعطیل میکند. مناسبات مدرن و دموکراتیک در بستر عقلانی و ملی قابل فهم است و نه در مناسبات قبیلهیی و تباری.
Comments are closed.